جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نقش موسیقی و حرکات موزون در تربیت

زمان مطالعه: 8 دقیقه

نقدی بر آموزش و پرورش عاری از زیبایی شناسی و لطافت تربیتی

یکی از رهیافت های درونی در تربیت عاطفی و معنوی کودکان و نوجوانان، استفاده از عناصرزیبایی شناسی و ایجاد محیط دل انگیز در فضای مدارس است. از این میان، استفاده درست و به جا از هنر موسیقی بر «بالندگی» و «شکوفایی» استعدادهای کودکان و نوجوانان، متضمن استفاده از روش های علمی مشاهده در موقعیت های طبیعی می باشد، موقعیت هایی که در آن می توان فرابازتاب های فعالیت ها و واکنش های کودکان و نوجوانان را در هنگام شنیدن موسیقی و اصوات موزون از نزدیک تجربه کرد. تجربه ای که نه بر اساس پیش داوری ها و ذهنیت های بزرگ سالانه، بلکه از زاویه دید و احساس کودک آن گونه که او می بیند و حس می کند. در این صورت مشاهده خواهیم کرد که چگونه انگیزه ها، حرکات، رفتارها و افکار کودکان با محرک های خوشایند و خوش آهنگ برانگیخته می شوند و در جهت تعادل و تعالی هدایت می گردند.

از این رو، موسیقی یکی از رایج ترین و در عین حال، لطیف ترین هنرهایی است که می توان از طریق آن، ارتباط کودک را با محیط به خوبی برقرار کرد این ارتباط، نه از روی اجبار و القای بیروین و نه به شوق جایزه و پاداش های وعده داده شده، بلکه از طریق انگیزه های «درونی» رخ نمایی می کند. زیرا علاقه و حساسیت «فطری» کودک به محرک هایی که با موزونی و زیبایی همراه است، تأثیر شگفت آور و اعجازآمیزی در «تعالی» و «توسعه ی» روح و روان او بر جای می گذارد. همین نیروی برانگیخته شده درونی باعث می شود که «قوه ی تخیل» و «خیال پردازی» کودک به خلجان و تموج بیانجامد و کشش های غریزی و فطری، همراه با میل و اشتیاق معنوی، بال های «اندیشه ورزی» و «رؤیابینی» او را به فضاهای لایتناهی سوق دهد. این گستره زایی در ذهن و احساسات، موجب گسترش ظرفیت و دامنه ی تفکر و تخیل کودک می شود و به منزله بن مایه های اصلی «خلاقیت» و نوآوری، در مراحل بعدی رشد عمل می کند.

از سوی دیگر، «کنش وری» تفکر فعال و خلاق، راه دادن ذهن به سرزمین بکر و ناآموختنی، یعنی وادی «اشراق» و «الهام درونی» است که نمی توان آن را صرفاً از راه آموزش های مدرسه ای و کتابی آموخت.

کارکرد دیگر موسیقی، به جز آن چه در حیطه های شناختی و عاطفی و بیدارسازی حس «زیبایی دوستی» یاد شد، تقویت مهارت های «شنیداری» و قوه ی تشخیص و تمییز بین محرک های صوتی می باشد که از نظر آموزشی و تربیتی، بستر مناسبی برای پرورش «قوای حسی» می باشد.

کیفیت و تنوع نت های موسیقی از نظر قابلیت های صوتی و به سبب بسامدهای مختلفی که دارند می تواند قوه ی تشخیص و حساسیت شنوایی کودکان را افزایش دهد، به ویژه آن که کودکان در مراحل اولیه رشد که قوای

حسی و مهارت های حرکتی آنها از نظر هماهنگی نیاز تقویت دارد، موسیقی به منزله محرک های تعیین کننده تلقی می شوند.

اگر از موضع «عصب شناختی» و یافته های پژوهشی «زیست شناسی» بخواهیم نقش موسیقی را در ساختار روانی و کنش های بیوشیمیایی هورمون ها بررسی کنیم، به داده های قابل تأملی در این زمینه دست خواهیم یافت.

از نظر زیست شناسان، طبیعت آدمی در چرخه ی ساز و کارهای روانی و جسمی، از ساختار آهنگین و موزون برخوردار است و کنش و واکنش های آن در فرآیند تحول با ریتم ها و هارمونی های خاصی همراه است، به همین لحاظ طبیعت آدمی به لحاظ روانی نیز مجذوب نظم و هماهنگی و کنش های رتیمیک بیرونی می شود.

در ساختمان عصبی آدمی، به طور فطری سه نوع امکان یا دریچه برای گرایش به دنیای موزون اصوات و موسیقی وجود دارد: «شنیدن«، «خواندن» و «حرکت کردن«. این سه دریچه نیاز به ریتم و هماهنگی را پیش از حواس دیگر ارضا می کند.(1)

کودکان هنگام «هم خوانی«، «هم نوازی» و «هم نوایی«، سرشار از شور و هیجان بوده و با نوعی همبستگی و یکپارچگی همراه می شوند. آفرینش چنین لحظه ها و صحنه هایی در جریان تعلیم و تربیت یکی از زیباترین و ناب ترین موقعیت هایی است که کمتر می توان از طریق فعالیت های دیگر بدان دست یافت. با شنیدن آهنگ های مختلف می توان گستره ی «سفر«های

»ذهن» را دامن زد و تحولات روحی تازه ای را خلق کرد و اگر این شنیدن در یک فضای «هماهنگ» برخاسته از فعالیت گروهی باشد، به غنی شدن تجربیات عاطفی و احساسات می انجامد، تمرکز حواس، دقت، تمرین، آرامش و ممارست در سکون و سکوت، همه و همه از طریق هنر «شنیدن» و «گوش فرا دادن» حاصل می شود. آن چه که کودکان امروز از آن رنج می برند و حتی در دنیای بزرگسالان بیشتر نمایان است. فقدان مهارت های گوش دادن است. این مهارت از طریق هنر موسیقی به زیبایی و موزونی تقویت می گردد.

تقویت مهارت توجه کردن از راه شنیدن، حساسیت کودکان را به محرک های شنوایی افزایش می دهد هر چه گوش در تشخیص محرکهای شنوایی قوی تر شود توجه و تمرکز نیز افزایش می یابد.

موسیقی در هماهنگی حرکات و تقویت مهارت های حرکتی نیز کارکردی نافذ و مؤثر دارد، چرا که حرکات موزون نیز خود نوعی موسیقی است. در واقع حرکات، ترجمان احساس درونی اند و نیروها و احساس های درونی را شکوفایی و عینیت می بخشد، به خصوص برای کودکان که از نظر کلامی فاقد توانایی کافی برای بیان احساسات خود هستند، حرکات و نمادهای حرکتی آنها به منزله ی فرافکنی احساسات درونی آنها محسوب می شود. به عبارتی دیگر، حرکات «بدن» کودکان «زبان» آنهاست. حرکاتی که بدون واسطه و بدور از پالایش ها و آلایش های بیرونی، از درون کودک، مستقیماً برون ریزی می شود.

هر حرکتی که از کودک سر می زند، اگر با نگاهی هوشمندانه و با جنبه های روان شناختی و روان تحلیل گری بدان بنگریم، به خوبی به انگیزه های نهفته و ناخودآگاه او که از طریق حرکات بدنی اظهر می شود پی می بریم. این حرکات می تواند هم جنبه «تشخیصی» و هم جنبه «درمانی» داشته باشد. گویا گسترش کاربست هنر «موسیقی درمانی» در قلمرو «روان درمانی» کودک نیز به همین

خاطر می باشد، چرا که از طریق موسیقی درمانی می توان دنیای درونی و نیازها و تمایلات ناخودآگاه را در قالب حرکات بدنی مورد معاینه و مشاهده قرار داد.

هر حرکتی می تواند گویای نوعی احساس باشد. هر احساسی با حرکات خاصی از نقاط بدن مرتبط است. به عنوان مثال «سینه» مرکز احساس و عاطفه است، «سر» مرکز تفکر و اندیشه، «دست ها» مرکز ابتکار و عملیات و «پاها» مرکز بیان غرایز و انگیزه های زیستی به حساب می آیند. حرکات موزون می توانند نیازهای مربوط به هر عضو را نمایان ساخته و تسکین دهند، با تنظیم حرکات گوناگون از بدن به سوی خارج و خارج به داخل احساس های گوناگونی چون عشق و علاقه خشم و گلایه، امنیت و تملک و بیزاری و نگرانی برون افکنده می شوند. حرکاتی که از بدن به بیرون شکل می گیرند با انگیزه محبت و علاقه و با شکوه و گلایه، احساساتی را جلوه گر می سازند و حرکاتی که از خارج بدن به داخل جمع می گردند، احساس انزوا و گوشه گیری، تملک و تصاحب و یا خواهش و تمنا و فروتنی را نشان می دهند.(2)

از طرف دیگر، محققان در قلمرو روان شناسی کودک نشان داده اند که حرکات موزون در تقویت کنش های اجتماعی و روابط بین فردی و قدری سازگاری با محیط نقش مهمی دارد.(3)

جایگاه موسیقی و حرکات موزون در اجرای نمایش، حرکات و جلوه های نمادین اجرای قصه ها از نظر تأثیر گذاری چیزی است که به منزله ی نیروی سحرآمیز در اغلب نمایش ها و هنرهای سمعی و بصری از آن بهره گرفته می شود. بیان احساسات نهفته در «پس زمینه ها» نمایش، بار معنایی آن چه را که به زبان نمی آید از طریق احساس درونی و از راه «مخابره بدون کلام» می توان به عمق پیام در قالب حرکات موزون و الحان آهنگین آن پی برد.

اغلب تلاش های روزافزونی که در دهه های اخیر در ارتباط با تکنیک های آرام بخشی و آرام سازی روانی از طریق حرکات تن آرامی (مدیتیشن(4) و ریلکسیشن(5)) انجام شده است. سرچشمه آن در هنر حرکات موزون می باشد که با نوعی موسیقی همراه است. تن آرامی که با اصول و فنون مشخص و متوازنی همراه است، خود، گویای تأثیر حرکات موزون در ساماندهی به روان آشفته بوده و ناظر بر رابطه متقابل بین تن و روان می باشد.

حرکات فی البداهه اما موزون و ریتمیک که از قاعده ی و نظم از پیش تعیین نشده ای تبعیت می کند نیز می تواند به منزله تکانه های خود به خودی بدن باشد که بر اساس شرایط خاص روحی و روانی به وجود می آید. برانگیختن ناگهانی، انقباض ها و انبساط ها، پیچ و تاب ها و جهش های بدنی می تواند نشانه ای از فراز و نشیب های روحی و روانی فرد در موقعیت های مختلف باشد.

بنابراین بسیاری از نیازهای روان زادی و مهارت های ارتباطی را از طریق موسیقی و حرکات موزون به شکل مثبت و سازنده می توان تقویت و تعالی بخشید. شناسایی و شکوفایی استعدادها از طریق حرکات موزون و نواها و به

واسطه ی زمزمه های دل نشین و خوشایند به مراتب از دیگر روش های تربیتی و تکنیک های آموزشی مؤثرتر است.

موسیقی و الحان موزون، قدرت تبدیل و جا به جایی انرژی روانی را دارا بوده و آن را به سمت تعادل و تعالی سوق می دهد و موجب شکوفایی ده ها استعداد دیگری که کودک به طور بالقوه در طبیعت و فطرت خویش دارد می شود.

از این رو اگر در مراکز آموزشی و تربیتی بتوانیم از هنر موسیقی و حرکات موزون به شکل متعالی و متعادل آن، متناسب با فرهنگ و ارزش های دینی و اخلاقی خود با هدایت و مراقبت سازنده استفاده کنیم به یکی از مهم ترین و کارسازترین راهبردهای تربیتی برای شناسایی و شکوفایی استعدادهای کودکان و نوجوانان که همانا زمینه سازی برای به فعلیت در آمدن قابلیت فطری کودکان است توفیق یافته ایم. موسیقی، قابلیت آن را دارد که انسان را از محدوده ی «زمان«، «زبان«، «مکان«، «فرهنگ» و «تاریخ» خود فراتر بوده و او را راهی سرزمین های بکر و تازه و طبایع متعالی وجود گرداند. به این معنا، موسیقی یکی از رازآمیزترین هنرهایی است که می تواند انسان را از چهار زندان «خویشتن«، «تاریخ«، «جامعه» و «طبیعت» رهایی بخشد.

به عنوان نمونه، یکی از آثار باشکوه و پایان ناپذیری که می توان به منزله ی نمادگویا و زنده از هنر موسیقی در توصیف این معنا تلقی نمود، اثر حیرت انگیز «بتهون» در سمفونی «نهم» است. بتهون در این اثر ماندنی که آمیزه ای از اسرارآمیزترین جلوه های هستی شناسی و معنی شناسی است و شکل تکامل یافته سمفونی های قبلی او است، توانسته است قالب ها و چهارچوب های زندگی دنیوی و محدودیت های اسارت بار آن را درهم شکند.

کمتر آهنگ سازی را می توان یافت که توانسته باشد به کیفیت ذهنی و عمق و بلندای احساس بتهون دست یافته باشد به گونه ای که از طریق آن

حیات روحی و جسمی آدمی را با مجموعه بزرگی از عناصر طبیعت و در لایه های هزار توی هستی به تصویر بکشاند.

سمفونی نهم حاصل دسترنج ها و دست مایه های عمیق و پایان ناپذیر اندیشه های والای بتهون در نور دیدن لایه های پیچیده ی هستی است. بتهون با این اثر شگفت آور توانست با جسارت و شکوه بی نظیری عناصر زندگی را در فراسوی زمان و مکان و آزاد از قالب ها و محدودیت های تحمیلی به نمایش بگذارد.

کمال هنری و توان روحی بتهون از اندیشه های مایه می گیرد که در نهایت به شکل های بدیع و غیرقابل وصفی از صدها ختم می شود و ما را از طریق صحت فلسفی به نیروی پایان ناپذیر اتصال می دهد.

وقتی نغمه بزرگ در می رسد و راه شوفایی فصاحت آهنگینش را هموار می سازد، نمایش شکوهمند کامل می شود و تسلسل اصوات، موانع و قیود را از سر راه می راند و ناگهان او را به جهان کلمات پرتاب می کند (کلماتی از یک غزل که آن همه او را شیفته خود کرده بود) و یک تهور توانمند به ظهور می رسد و شاهدیم که روحش چگونه به صحت نت می ترکد و شکفته می شود.(6)

انجام چنین کنش و واکنشی متضمن ورود به سرزمین بکر و آشنایی با اندیشه های متعالی در توالی مراحل تحول حیات معنایی انسان است.

به عبارت دیگر، هنر موسیقی می تواند به منزله ی یک زبان فراکلامی و نگاه فرادنیوی، اندیشه و احساس آدمی را با بالهای بهشتی به پرواز درآورد و او

را به سفرهای روحانی و معنوی که برخاسته از فطرت ازلی و ابدی اوست رهنمون گرداند.

آیا هدف تربیت و غایت رشد و تحول آدمی جز این است که آدمی به شکوفایی و تحقق استعدادها و قابلیت های فطری خویش دست یابد؟ و اگر هنر موسیقی در تسهیل دست یابی به این هدف، نافذ و مؤثر است چرا از جنبه های مثبت و سازنده ی آن در مراکز آموزشی و تربیتی به طور شایسته و سازنده استفاده نمی شود؟


1) بنگرید به: آموزش موسیقی و موسیقی درمانی و کودکان استثنایی؛ علی زاده محمدی؛ انتشارات کارگاه نشر؛ تهران 1374؛ ص 81.

2) همان منبع، ص 104.

3) ر. ک: نشریه ی مقام، شماره ی 4؛ آثار روانی موسیقی در کودک.

4) meditation.

5) Relaxation.

6) ر. ک: مقاله ی «بال های شادی در بهشت«؛ (نگاهی به آثار بتهون(؛ تألیف پرتو اشراقی؛ روزنامه ایران؛ شماره 1162 و 1163، 17 و 18 بهمن 77.