نقش عنصر زیبایی شناسی در روی آوردن اقوام و ملل جهان به دین، نشان دهنده ی اهمیت انکارناپذیر آن در گرایش اقوام به آیینهای مذهبی است. نمونه ی بارز و برجسته ی آن، وقوع حادثه ای تاریخی در میان اقوام روس بوده است که به وضوح نقش عوامل زیبایی شناسی را در گرایشهای دینی و پیش گرفتن آیین جدید بر ملا می سازد.
در اسناد رویدادهای هزار سال پیش روسیه، آن زمان که ملّت روس به لحاظ تاریخی دچار تحوّل اساسی در پذیرش آیین مسیحیت گردید، بخش جالبی مربوط به سنجش آیینها و نحوه ی تبلیغ آنها به چشم
می خورد که از نظر کارکرد موجزانه ی عنصر زیبایی شناسی در تبلیغ دینی بسیار حائز اهمیت است.
»شاهزاده ولادیمیر«(1) در سال 987 میلادی خواست مردم تحت فرمان خود را در لوای آیین محکم و مشترکی درآورد تا از این طریق اتحاد سیاسی و فکریشان استحکام یابد. قضا را فیلسوفی یونانی درسی از تاریخ کتاب مقدس و تعلیماتی مختصر از آن بر ولادیمیر عرضه کرد که ظاهراً مطلوب ترین تأثیر را بر او گذاشت. شاهزاده دید که یونانیان در سخنوری «هنرمند» و «جذب کننده» اند و شنیدن سخن ایشان خوشایند است.
اما موعظه به تنهایی کارساز نبود. جلسات مناظره و عرضه ی آیین نامه ها نیز حلّال نهایی مسئله نبود. برای ایمان آوردن علاوه بر «شنیدن«، «دیدن» نیز لازم بود. اما چه شنیدنی و چه دیدنی؟ دیدنی با ویژگیهای زیباشناختی که بتواند تمامی فرقه ها و شکافهای ملّت پاره پاره ی روسیه را به شکلی موجز وحدت و قوام بخشد و معنایی مشترک و مقدّس به زندگی آنها بدهد. لذا در سال 987 میلادی، ولادیمیر با توصیه ی اندیشمندان بزرگ و پیران قوم، ده مرد «پرهیزگار و حق بین» را
برگزید و فرمان داد که از هر دین و آیینی اطلاعاتی دست اول کسب کند و ببیند پرسش خداوند در جاهای مختلف و در نزد مردم گوناگون چگونه است.
برگزیدگان به مأموریت خویش رفتند و حرکات و حالات اقوام مختلف را با توجهی عارفانه نگریستند و در نهایت، روش مردم قسطنطنیه را به دلیل وجود عنصر زیبایی شناسی در نیایش جمعی شان برگزیدند و در بازگشت از مأموریت، طی گزارشی به شاهزاده ولادیمیر گفتند: «مراسم عبادی و نیایش جمعی این قوم اشراق آمیز بود و در تماشای آن نمی دانستیم که در آسمانیم و یا در زمین. ما از توصیف زیبایی آن عاجزیم. فقط دانستیم که در آنجا خداوند در میان انسانها می زید و مراسم ایشان بسی زیبا بود و ما نمی توانیم این زیبایی را فراموش کنیم«. تعبیر آنها از زیبایی در استدلال دینی شان جای محکمی دارد: «خداوند در میان انسانها می زید«. دیگر شاهزاده می توانست تصمیم نهایی خود را بگیرد. آنگاه ولادیمیر در پاسخ ایشان گفت: «تعمید ما در کجا باشد؟«(2) و بدین گونه، استدلال زیبایی شناسانه بیشترین اعتقاد را در پی آورد.
صرف نظر از صحّت و سقم این ماجرا، داستانی که در «حکایت سالهای سپری شده» (که به وقایع نامه ی اولیه ی روس نیز معروف است) آمده است، بازتاب شیوه ی ادراک یا لااقل تبلیغ و ترویج آیینی است که نقش تکان دهنده ی عنصر زیبایی شناسیِ دینی در پذیرش درونیِ مردم را نشان
می دهد. زیرا در اینجا زیبایی تنها زیبایی ظاهری نیست بلکه تقدّس و حقیقت و پاکی نیز هست.
1) ولادیمیر حاکم روس، حدود هزار سال پیش (در سال 988) در رأس ائتلاف سست بنیادی از قبیله های اسلاو قرار داشت که فقط به زور اسلحه و یا دست کم تهدید دائمی توسّل به زور گرد هم آمده بودند. امیر جوان برای تقویت این ائتلاف شکننده دو تصمیم مهم گرفت. نخست آنکه در ایالت «کیف» مستقر شد تا بر شریانهای حکومت که پیشینیان او در لشکرکشیها ماهها و حتی سالها آن را رها می کردند تسلط کافی داشته باشد؛ دوم اینکه سعی می کرد قبیله های اسلاو را (به اصطلاح امروزین) از نظر ایدئولوژیکی متحد کند و دین مشترکی در میان ایشان رواج دهد (برای مطالعه ی بیشتر رجوع کنید به نشریه ی پیام یونسکو تحت عنوان «هزاره ی مسیحی شدن روسیه ی کیف» اثر باریس و. راوشنباخ، سال 1368(.
2) در واقع، با شنیدن وصف زیبایی آن مراسم به یکباره بارقه ای در وجود او جهت پذیرش آن دین پدید می آید که از هزار تبلیغ و ترویج کلامی و دادن اطلاعات تراکمی و شناخت صوری مؤثرتر و پایدارتر است.