جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نظر انسانی و نظر رحمانی

زمان مطالعه: 3 دقیقه

اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند

عشق است و داو اول بر نقد جان توان زد

»حافظ«

پیر طریقت گفت: «نظر دو است؛ نظر انسانی و نظر رحمانی«. «نظر انسانی» آن است که تو به «خود» نگری و «نظر رحمانی» آن است که «حق» به تو نگرد و تا نظر انسانی از نهاد تو رخت برندارد، نظر رحمانی به دولت نزول نکند.(1)

و اما بعد. . . راه رهایی از قالب های ذهنی و خود محوری های کودکانه و خود نگری های جاهلانه این است که به هر چیز که نظر می کنیم آن را همان گونه که هست ببینیم و نه آن گونه که می خواهیم! همه ی خطاها، کج فهمی ها، تحریف ها و نارسایی های شناختی ما از پدیده ها ناشی از نظر

انسانی است. یعنی هر چیزی را در ابتدا به رنگ فهم خود در می آوریم و با همان رنگ آن می نگریم. اما از نظر «رحمانی«، رهایی از عینک محدودنگر انسانی است،(2) رهایی از خود میان بینی است و رهایی از قید و بندهای ذهنی و عینی است. اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: اللهم ارنی الاشیا کما هی،(3) «خدایا اشیاء را همان گونه که هستند به من بنما«. اشاره به نظر «رحمانی» است برای اینکه نگاه او یک نگاه معنی دار، خالص، ناب و نامحدود باشد.

اگر ما بتوانیم از دیدگاه «رحمانی» به خود و دیگران و نیز به طبیعت و اشیاء بنگریم بدون تردید جهان هستی را «به گونه ای دیگر» خواهیم دید. آنگاه جزئی ترین نگاه ما به جزئی ترین پدیده ها، بزرگ ترین شگفتی ها را خلق می کند و آنگاه، با ناچیزترین نگاه عمیق ترین معنی را از پدیده های هستی برخواهیم گرفت. در نگاه رحمانی همه ی چیز «جاودانه» است. همه چیز در حال «تسبیح» است. همه چیز «جان دار» است. آب و خاک و باد و آتش و همه ی عناصر هستی «هست» می شوند:

آب و خاک و باد و آتش زنده اند

با من و تو مرده با حق زنده اند(4)

آنگاه «فنا«، «بقا» می شود و «بلا«، «لذت» می شود و «دنیا«، «آخرت» می گردد. به دلیل نگاه ناقص انسان، شناخت شناسی او همیشه مقید به محدوده ی ناقص تفکر خویش است. در نگاه محدود انسان علم، حجاب اکبر

می شود ولی در نگاه رحمانی «شناخت» آدمی از محدوده فهم او آزاد می گردد و رنگ الهی به خود می گیرد. حال، سئوال این است؛ مرز میان نظر انسانی و نظر رحمانی کجاست. راه های کشف این نگاه چگونه است؟

برای پاسخ به این سئوالات، اولین گام این است که «علم مدرسه ای» را از «علم دینی» باز شناسیم و دانش «خام» را از دانش «پخته» متمایز کنیم. «اطلاعات» را از «معرفت» جدا کنیم. «یادگیری» را به «فهمیدن» و «فهمیدن» را به «بصیرت» و «بصیرت» را به «حکمت» تبدیل کنیم. آن گاه، خواهیم دید که علم «نور» می شود، نوری که خداوند در قلب آدمی می تاباند زیرا فرمود:(5) لیس العلم بکثرة التعلیم، بل العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء، آنگاه خواهیم دید که حقیقت در ارقام و آمارنیست، در دلایل و علل تجربی نیست، حقیقت در دل ماست.(6) در دوردست ها نیست، در همین نزدیکی است. در انتهای راه نیست، در خود راه است، در برابر ما نیست، در میان ماست. اما ما خود حجاب آن شده ایم و تنها با نگاه «رحمانی» است که حقیقت از زندان «انسان» نجات می یابد.

در پایان گفتاری عارفانه از عین القضاة در باب دیده ی خدا بینی که همان «نظر رحمانی» است نقل می کنیم:

»خنک آن عزیز را که از راه دیده در این عجایب نظاره تواند کرد «کل یوم

هو فی شأن» بس بلعجب ها که پس پرده ی تست. نه اندک کاریست در درون پرده ی تقدیر نگاه کردن«، و احکام ازلی و قضایای سرمدی دانستن که در عالم از چه رنگ پیدا می شود. گاهی جهانیان را زنار بربندند و از درون دل نوح سر برزند، و از خود با خود گوید: «رب لا تذر علی الارض من الکافرین یارا«. و گاهی از موسی کلیم بهانه گاهی برسازند تا او بگوید: «ربنا اطمس علی اموالهم واشدد علی قلوبهم فلا یؤمنوا حتی یروا العذاب الایم«.(7)


1) روایات گهربار، گزیده ی تفسیر کشف الاسرار، به کوشش بهروز ثروتیان، ص 185.

2) دین و دل به یک دیدن باختیم و خرسندیم – در قمار عشق ای دل کی بود پشیمانی)شیخ بهایی(.

3) الاسفار الاربعه، ج1، ص 38.

4) مثنوی، دفتر اول، ص 22، چاپ علاء الدوله.

5) علم به کثرت تعلیم نیست بلکه علم نوری است که خداوند در دل هرکس خواست فرو می اندازد. (پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله(.

6) کی رفته ای زدل تا تمنا کنم تو راکی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو راغیبت نکرده ای که شوم طالب حضورپنهان نگشته ای که هویدا کنم تو رابا صد هزار جلوه برون آمدیبا صد هزار دیده تماشا کنم تو را.

7) نامه ها، عین القضاة. ص 57.