مسأله کنترل کودکان و نظارت بر رفتار آنها امری ضرور غیرقابل اجتناب است. ولی این امر باید تحت شرایط و ضوابطی باشد از جمله آنکه باید از ثبات برخوردار باشد، چند گونه نباشد، کودکان انضباط را در حضور والدین بیاموزند و. . . .
برخی از خانواده ها ثبات لازم را در اجرای قواعد انضباطی ندارند و هر روز به نوعی درباره کودکان تصمیم می گیرند وای چه بسا ممکن است طفلی امروز به خاطر عملی مورد تشویق قرار گیرد و فردا به خاطر همان عمل مورد تنبیه باشد، طبیعی است که چنین شیوه ای برای کودک زیانبخش و عارضه آفرین باشد.
در برخی از خانواده های پرجمعیت والدین
یک گونه دستوردهی دارند، برادران و خواهران ارشد به گونه ای دیگر و اجداد و مستخدم و کلفت به صورتی دیگر که این شیوه هم خطرآفرین است و کودک در چنین وضعی خرد می شود.
کودک در تربیت خود نیازمند به بهره گیری از محضر پدر و مادر است ولی متأسفانه در برخی از خانواده ها به علت کثرت اشتغال پدر و کارمندی مادر کودک آنچنان که باید از محضرشان استفاده تربیتی ندارد، ناگزیر نوع تربیت خود را از کسانی می آموزد که در مهدکودکند و یا در دور و بر او.
و بالاخره برخی از پدران و مادران بیمارند، خواه بیمار جسمی، روانی و خواه بیمار اخلاقی و این امر در سرنوشت و رفتار کودکان اثری منفی دارد و زمینه ساز بسیاری از انحرافات و کجروی هاست.
در این بخش سعی بر این است نابسامانی چنین خانواده هائی از جهات مختلف فوق مورد بررسی قرار بگیرد و آثار و عوارض آن در تربیت و سازندگی کودک مطرح گردد البته با رعایت اختصار.