رهبری قاطع والدین امری است غیرقابل انکار، نیاز به چیرگی دارد نه قهر و خشم، باید ناشی از دقت در رفتار باشد تا کودک را آزاد و آسوده بسازد. از جهت دیگر نرمش ها برای تربیت لازم است ولی نباید خارج از اندازه باشد. راه گذشت و نرمی رواست و در سایه آن پدر و مادر را فرشته می سازد. ولی بدان شرط که از نرمش آنها سوء استفاده ای بعمل نیاید.
ما با کودک در کمال صفا و صمیمیت برخورداریم ولی این امر را مانع آن نمی دانیم که در او نفوذی معنوی، توأم با مهر و با شرط تسلط و اقتدار داشته باشیم. عجز و بی تابی، در این راه به زیان کودک است و طفل در چنان صورتی اخلاق خود را از دست خواهد داد.
نفوذ اخلاقی والدین بحدی باید باشد که طفل خود را تحت کنترل بداند نه اسیر و مقهور خواسته های والدین و در این راه ضروری است غرور او را بسازیم، انضباط او را درونی کنیم و آن را از صورت تحمیل عقیده و انتقام و ستیزه گری دور
سازیم. انضباط کودک باید براساس اصل تشویق و آموزش مسئولیت باشد تا کودک از آسایش روحی برخوردار باشد. و این امر شدنی نیست مگر آنکه رابطه کودک با والدین براساس احساس سرفرازی و شجاعت باشد. هرگاه در هر یک از موارد فوق خللی وارد آید خانواده نابسامان است.