جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ملاحظاتی دیگر در تربیت دینی

زمان مطالعه: 18 دقیقه

– باید دانست که منشأ تفکر مذهبی، تنها وجود اطلاعات و حفظ مسائل دینی نیست بلکه رغبت شدیدی است که فرد در جهت کسب آنها به تلاش برمی خیزد.

– مفاهیم دینی واقعی تر از آنچه بیان می شود در درون آدمی تصور می گردد و واقعی تر از آنچه در درون تصور می شود وجود دارد.(1)

– طرح درست مسائل دینی و فرصت دادن به کودک برای حل

آن بیش از پاسخ گفتن به مسائل دینی موجب پرورش حس دینی است.

– باید دانست که انکار دین امری است که بر اثر لجاجت و فقط بر زبان جاری می شود نه در قلب.

– از آغاز حیات آدمی هر کار خیر و هر اقدام کمال جویانه ای تنها به برکت «ایمان» نشأت گرفته است. پس، قبل از هر گونه اقدام آموزشی، مایه های پرورش ذوق ایمانی را فراهم سازیم.

– طبیعت مدرسه ای است برای آموختن دین و کشف آیات الهی، به شرط آنکه راه درست دیدن و درست حس کردن را بیاموزیم.

– تمامی عقاید و نظریات از کشف و شهود برمی خیزند، اما نقش کشف و شهود به همان اندازه که سخت اهمیت دارد اغلب کمیاب نیز هست و این کمیابی همچون اکسیری حیات بخش فطرت آدمی را به شکفتن وامی دارد.

– پیام تربیتی در هر نما و در هر لحظه باید به شیوه ای متفاوت به تناسب دریافت درونی متربّی تنظیم شود. این روش نشانه ی پویایی و بی همتایی فضای نامتعیّن دو قطب سیّال مربّی و متربّی است.

– به این عبارات دقّت شود: «پس از ملاقات با او ناگاه خویشتن را در آستانه ی اتاقی بازیافتم که تا آن دم کلیدش را نداشتم؛ اتاقی که ورود به آن همواره آرزویم بود. و او در آنچه آرام و چه رها گام می زد. دلگرمم کرد، به هیجانم آورد. یک نفر همه ی آن چیزی را بیان می کرد که عمری در پی یافت آن بودم اما راهش را نمی دانستم«. این یعنی اثر

نمادین تربیت، یعنی فرایند تربیت خودانگیخته، اکتشافی و درونی.

– تربیت دینی نه منطق پیش ساخته ای دارد، نه قاعده بندیِ فورموله شده ای و نه توصیه ی حاضر و آماده ای، بلکه تنها فرض ایمانیِ خود را دارد که در روش و منطق خود را می سازد و بنا می کند.

– شیوه ی مربّیان بزرگ این است که جهان درون متربّی را آن گونه که باید باشد به او می نمایانند.(2)

این نمایشها نیاز متربّی را به زیبایی برآورده می کند و او را به زیباییهای درونش رهنمون می سازد و چون همه چیز از او ریشه گرفته و از درون او جوشیده است آنها را مال خود می داند و به آن عشق می ورزد. و این است تربیت درونی و اینچنین است شیوه های تربیت درونی توسط مربّیان بزرگ.

– مردمان در تربیت دینی دو دسته اند: یک دسته کسانی که به دلیل خلوص و فروتنی، باطن اعمال دینی شان بر ظاهر آن غلبه یافته است؛ و یک دسته کسانی که به سبب ریا و فرومایگی، ظاهر اعمالشان بر باطن آن غلبه و برتری دارد.

– پایه های تربیت دینی بر شانه های «محبت به خالق» بنا می گردد.

– بهتر است تربیت درونی از بنیاد بدون تشویق و تنبیه بیرونی باشد تا اینکه در درون ریشه دواند.

– قلب مؤمن «بیت الرّب» است.(3)

این بیت را با دستکاری ناشیانه و تربیت عاریه ای آلوده نسازید.

– در تربیت دینی باید به کودک فرصت داد تا مفاهیم دینی را در موضع و پایگاه راستین و در تمامیت آنها مشاهده کند و اگر چنین فرصتی فراهم نیاید و امکان مشاهده ی طبیعی میسّر نگردد، ابعاد دین به طور ناقص و تصنّعی مطرح خواهد شد.

– متربّی را در فضایی مقدّس رها کردن، در آیات هستی گردش دادن، با چهره های مؤمن و ذاکر آشنا نمودن، و به تمامی پدیده های اطراف مرتبط ساختن به او امکان می دهد تا خود شخصاً از این نشانه های به ظاهر سازمان نایافته ی بیرونی، سازمان یافتگی درون را بیافریند و از این گشتالت ناقص بیرونی گشتالت درونی را کامل کند، و این یکی از بهترین و عمیقترین شیوه های تربیت دینی است.

– تمامی آثار تربیتی پایدار و دلنشین، رو به سادگی و صمیمیت و خلوص دارد. این معناهای گذرا و نمودهای قلیل راهی است به سوی ژرفترین، پیچیده ترین و نهفته ترین لایه های درون شخصیت متربّی.

– یافتن کوتاهترین راه، مؤثرترین روش و پایدارترین اثر تربیت دینی در شرایطی فراهم می آید که از قبل هیچ شرطی وجود نداشته، هیچ قالبی ساخته نشده و هیچ برنامه ی تحمیلی و اقدام تصنّعی صورت

نگرفته باشد.

– کوشش برای دستیابی به سادگی و اجتناب از هر گونه اقدام عاریه ای دشوارترین و حساسترین اقدام تربیتی است.

– آمیزه ای از شور و شوق و هنر می باید تا «تربیت دینی» به ثمر نشیند.

– علی علیه السّلام می فرماید: «انّ القلوب اقبالاً و ادباراً فأتواها من قبل اقبالها» (برای دلها میل و ادباری است، دلها را از ناحیه ی میل آنها به دست آورید(. در تربیت دینی، پیامها و مطالب دینی را با میلها و نیازهای درونی کودک همراه سازید.

– ذخایر معنوی و عرفانی یک فرد مهمترین سرچشمه ی تغذیه ی دینی او محسوب می گردد.

– کیمیای «تربیت دینی» گردش دل است نه گردش ذهن.(4)

– لذت و حلاوت «دین» در وجد و کشف درونی است نه در مشوّقهای بیرونی.

– دین زنده آن است که در دل زنده پرورش یابد.

– آیتی از قرآن که به آن عمل کنی بهتر است از آنکه همه ی قرآن از بربخوانی.

– تربیت دینی متضمّن مصونیّت بخشیدن دل از «سهو» و نفس از «لهو» و زبان از «لغو» است.

– هر شخصیت یا رفتاری که متربّی از خود می سازد یکتا و تقلیدناپذیر است. کاملاً بیهوده است که بخواهیم از ضوابطی همگانی در تربیت افراد استفاده کنیم.

– در تربیت دینی مربّی باید با شخصیت متربّی درک مشابهی از معنویات و ارزشهای درونی داشته باشد. در این شرایط است که مربّی از اداها و شکلکهای تربیتی عاری می گردد و اثر او بی واسطه و بدون تکلّف در متربّی جای می گیرد.

– یکی از مربّیان بزرگ گفته است: من هوادار آن دسته از روشهای تربیتی هستم که در آن دخالت کلام به حدّاقل ممکن خود برسد، زیرا در سکوت و تأمّل حسّ درونی انسان برای کشف و تفکّر آماده می شود.

– در تربیت «خاموش» مبانی تربیت جایگاه محکمتری دارد، زیرا تأمّل درونی فرصتی برای کشف و دریافت به دست می دهد حال آنکه، در تربیت گویا، قیل و قال بیرونی مانع تجلّی حالات درونی می گردد.(5)

– یکی از اهداف تربیت دینی، رها ساختن متربّی از محدودیتها، قید وبندها، اسارتها و عادتهایی است که مانع شکوفایی تمامیت خویشتن آدمی می شود.

– «دینی کردن» صوری، تبلیغی و تصنّعی کودکان مانع بزرگی در «دینی شدن» آنان به صورت طبیعی، فطری و خودانگیخته است.

– کار مدرسه در تربیت دینی دانش آموز، فراهم آوردن شرایط پرورش ذوق دینی است و نه صرفاً آموزش مطالب دینی.

– یکی از شیوه های تربیت دینی، پرورش احساس مبهمی از یک سعادت مجهول و ناشناخته در وجود متربّی است تا او خود به مدد درونمایه های فطری، آن ابهام را کشف و آن مجهول را معلوم سازد.(6)

– متربّی باید در متن واقعیات، مادّیات و محسوسات بتواند حقایق، معنویات و مجرّدات را کشف کند.

– اصل «خود درگیری«(7) در نمودهای هستی، عامل شکوفایی طبیعت و فطرت آدمی می گردد. کودکان را باید با طبایع هستی دمساز کرد.

– وحدت دهنده ی پراکنده کاریها و جهات مختلف و متضاد غرایز

– و نیازهای متربّی «فطرت» است. پس، به کودک فرصت دهید تعارضات و نامتعادلیهای خویش را به مدد فطرت خود تعادل بخشد زیرا او به واسطه ی خود نظم جویی درونی باید احساسات و عواطف خود را تحت کنترل درآورد و به آن تعادل بخشد.

– اگر می خواهید در رفتار و نگرش کسی نسبت به دین تغییراتی بزرگ به وجود آورید باید از راهی موافق طبعش وارد شوید.

– غایت تربیت دینی، حصول لحظات جذبه، شوق، وجد و عشق به کمال مطلق است.

– ایمانی که دچار شک نشود ایمان مرده ای است که راه به یقین نمی برد، که گفت:

تا ایمان کفر و کفر ایمان نشود

یک بنده ی حق به حق مسلمان نشود

– طبیعت آدمی به گونه ای است که در شرایط دشوار به فعالیت بیشتری مجبور می گردد تا در چاره اندیشی و یافتن راه حل تلاش نماید و همین زندگی توأم با کشف و ابداع و تفکر، پایه های تربیت دینی را فراهم می آورد.(8)

– بعضی ها دل دینی دارند و بعضی ها جسم دینی؛ در عده ای دینشان در حدّ جسم می ماند و در عده ای دیگر در دل ریشه می دواند؛ که گفت:

سخن عشق نه آن است که آید به زبان

ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنود

– هنر مربّی تربیت دینی این است که واقعیات جهان بیرون را برای متربّی به گونه ای جلوه دهد که او جهان واقعی را در درون خویش بیافریند، که گفت: «ما چقدر از پرسشهای معنوی دل خویش غافل هستیم!«.

– اشتیاق دستیابی به ارزشهای دینی مهمتر از ارائه ی مستقیم ارزشهای دینی به کودک است.

– توازن، تقارن و تعامل و تعادل ابزارهای زیبایی شناسی تربیت دینی برای تطابق کنشهای دینی فطرت و واقعیات بیرونی از متربّی است.

– اگر در پی ایجاد تربیت بیرونی، شرطی شده، عادتی و عاریه ای باشید راهی را که متربّی از درون به دنبال آن است مسدود کرده اید.

– احساسی که نسبت به دین از درون سرچشمه می گیرد، اگر با شتابزدگی رشد آن را تسریع کنید، همانند میوه ای است قبل از رسیدن طبیعی، آن را چیده اید.

– تربیت دینی بیشتر امری درونی، ذوقی و اکتشافی است تا بیرونی، تبلیغی و اکتسابی.

– تربیت دینی یک فرایند مستمر و مداوم است که غالباً باید از درون فرد سرچشمه بگیرد، البته به مدد تحریکات و عوامل و عناصر

خارج از فرد (ایجاد یک محرّک اولیه و بعد رها کردن تا او توسط محرّکهای درنی کمال یابد(.

– کودک در سکوت، تأمّل و تأنّی بیشتر فرصت کشف مفاهیم دینی را می یابد تا با پند و اندرز، که گفت: سکوت همچون ابدیت عمیق است و گفتار همچون زمان سطحی.(9)

– برانگیختن اشتیاق کودکان نسبت به پدیده های هستی آفرینش، نیازمند تغذیه و مراقبت دائمی است.

– گنجینه ی مفاهیم دینی در فطرت نهفته است و کلید آن برانگیختن نیازها و کنجکاویهای درونی است.(10)

– رسایی سخن کردار دینی بیشتر از سخن گفتار دینی است.

– بعضی ها هستند که رفتار دینی از خود نشان می دهند ولی از رفتار ایشان بوی ریا و تظاهر برمی خیزد و بعضی ها هستند که از رفتارشان بوی اخلاص و یکتایی می آید. این را کسی دریابد که او را مشامی باشد.

– سلام بر کسی که بر هدایت دینی خویش توفیق یافته و لذت کشف درونی را مقدم داشته و قدر نعمت وجود خویش را شناخته است.(11)

– همچون صدف باید گوهر دین را در درون خویش بجوییم،

– بسازیم و پرورش دهیم و محیط بیرونی در حدّ فراهم آوردن آب گوارا باشد تا به اقتضای وجود و نیاز خود هر از چندی به شوق حال، توشه ای برگیریم و در درون آن را به مروارید تبدیل کنیم، که گفت: زندگی در صدف خویش گهر ساختن است.

چون گهر در رشته ی او سفته شو

ورنه مانند غبار آشفته شو

– خودداری و خویشتن داری یکی از برترین و پیچیده ترین جنبه های تربیت دینی است.

– آداب رفتار دینی باید از روان فرد بتراود، نه اینکه فرد خود را به آنها ببندد و ادا درآورد.

– شخصیت دینی هر کس حاصل کردارهای دینی اوست، که گفت: «انّما تفاضل القوم بالاعمال» (برتری یک قوم به اعمالی است که از آنها سر می زند(.

– واقعیتهای روزمرّه ی کودک و تجربیات زندگی طبیعی او بارها و بارها آموزنده تر و رشد دهنده تر از واقعیتها و نمایشهایی است که ما برای او می سازیم و یا بازی می کنیم، که به قول داستایوسکی: «زندگی بارها از داستانها شگفت آورتر است«. این شگفتی ها را در نزد کودک بگسترانید و به او بنمایانید، او خود از این شگفتی ها به حیرت دینی دست می یابد.

– متربّی جهان فطرت خویش را در قالب تصاویر زیبا و لطیف و کشف شدنی می بیند و شما می خواهید با واژگان و نمایشهای صوری و

تصنّعی آن را آموزش دهید.

– کار مربّی هنرمند در تربیت دینی آن است که با تصاویر زنده، لحظه های نشاط آور و احساسات شورانگیز مفاهیم دینی و آیات هستی را به متربّی عرضه کند نه با استدلالهای کلامی و نصیحتهای قالبی.

– یک قدم از خود فراتر نهادن مستلزم نفی وجود خویشتن دیروز است و این یعنی شکوفایی خویشتن.

– برای تربیت دینی، بیشتر از مطالب غیردینی به طور غیرمستقیم و حاشیه ای شروع کنید تا متربّی خود به متن دین رهنمون گردد (همچون اسطوره ها، افسانه ها و ریاضیات(.

– اصل «نیاز» یکی از مهمترین ارکان تربیت است و در تربیت دینی باید «نیاز فطری» منشأ رفتارها و اعمال دینی گردد.(12)

– مربّی هر گونه آموزش دینی را باید با هنری شوق انگیز در هم آمیزد تا اثر آن افزایش یابد که گفت:

ادب را درآویختیم و هنر

که آن را فزاییم زین ره اثر

در تربیت دینی کودک، «میل» کودک را بستر انتقال پیام تربیتی بگردانید، که گفت:

میل کودک به گردکان و مویز

بیش باشد که بر خدای عزیز

– دائماً در طلب دین بودن بیشتر به رشد و کمال آدمی کمک می کند تا در دین متوقف بودن، که گفت: «معشوق تو آن است که به وی نرسی» و یا در جای دیگر گفته اند:

عمر آن است که در شور طلب می گذرد

خوش بوَد منتظران را طلب طلعت دوست

– در تربیت دینی خوشی آدمی به کالبد نیست بلکه از خوشی آفرینش است. بر این اساس، خوشیهای آفرینش را به مذاق متربّی بچشانیم.

– دین هر کس آن است که همه ی رنجهای او به وی خوش شود. پس عشق به دین راهگشای دشواریهاست، که گفت: «عشق چون کامل شود بلا به رنگ نعمت شود«.(13)

– اساس تربیت دینی از طریق عناصر زیبایی شناسی، ایمان به زیبایی است، زیرا ایمان به زیبایی ایمان به جمال الهی است. حتی هراس از خداوند نیز نوعی زیبایی است، که گفت: «هنر، هراس از خداوند است«.

– انسان معصومیت ذاتی و نهادی دارد و از این روست که می تواند دعا بخواند و در جستجوی ایمان و اخلاص باشد. در تربیت دینی عناصر «ایمان«، «اخلاص«، و «دعا» راههای وصول به کمال مطلق است.

روان متربّی در پی هماهنگی است اما زندگی سرشار از ناهماهنگیهاست و مربّی زمینه ساز این هماهنگی از درون متربّی است، زیرا تعادل درونی آدمی می تواند به ناهماهنگی های ظاهری جهان تعادل واقعی بخشد.

– عشق اکسیر تربیت دینی است. عشق سازنده ی زندگی و معنی دهنده ی جهان بیرونی و رهایی مطلق آدمی است. بدون عشق رابطه ای استوار و ماندنی میان افراد انسانی و میان انسان و طبیعت و انسان و خدا وجود نخواهد داشت و تربیت دینی یعنی عشق به دین.

– ما آدمیان باطناً مخلوقاتی دورنگریم و عالم را زمانی به روشنترین وجه می بینیم که از آن فاصله بگیریم. جزئیات باعث اختلال است(14)، باید از آنچه خواهان سنجش آنیم دوری جوییم.

– در تربیت دینی باید به کودک فرصت داد تا از بمباران آموزشها و الفاظ و صورتهای دینی خارج شود و به دور از هیاهوی بیرون، زیبایی دین را در درون حس کند.

– معمولاً رفتارها و گفته هایی که از افراد در ما تأثیری موجز بجا می گذارد که عمیقاً بدانیم هیچ قصد و غرض حساب شده ای برای تغییر رفتار ما در کار نبوده است و این خود ما بوده ایم که به تغییر رفتار دست زده ایم. در تربیت دینی نیز باید چنین روش لطیفی را در پیش گیریم.

– کنش حیاتی تربیت دینی در کودک تولید لحظات جذبه،

معنایابی، زیبایی دوستی، نشاط، انبساط، خلوص و یکتایی است.

– قبل از ارائه ی الگوهای دینیِ مورد تقلید کودک، باید شرایطی فراهم گردد که آمادگی درونی متناسب با رغبتهای درونی برای پذیرش الگو در کودک ایجاد شده باشد و در صورتی که چنین شرایطی فراهم نگردد غالباً آثار منفی ارائه ی الگو بیش از عدم ارائه ی آن است.(15)

– با توجه به ویژگیهای متغیّر و ناپایدار علایق، انگیزه ها و هیجانات کودکان و نوجوانان، این واقعیت را باید در نظر داشت که نمی توان از آن انتظار داشت که پیوسته رفتار و اخلاق خود را به طور کلیشه ای ــ آن گونه که ما خواهان آن هستیم ــ بیارایند و اگر در این زمینه بیش از حد سخت گیری شود، رفتارهای درونی شده ی اخلاقی قبلی آنها را نیز تضعیف خواهیم کرد. لذا گهگاه تغافل برای رعایت حرمت شخصیت اخلاقی کودک لازم است.

– اگر به کودک و نوجوان فرصت دهیم که مطالب و حقایق دینی را به واسطه ی تأمّلات درونی و بدون توضیحات اضافی ما، حتی در فاصله ای طولانی، کشف کنند بهتر از آن است که همان مطالب و حقایق را ما در فاصله ای کوتاه به آنان یاد بدهیم.

– نیاز به دین و عشق به خداجویی در ذات کودک به ودیعه نهاده شده است، ولی اگر همین نیاز را تحمیل و تسریع و شتاب و

ناشیگری دستکاری کنیم کارکرد طبیعی آن را ضایع کرده و در پرورش حسّ دینی او اختلال به وجود آورده ایم.

– تربیت دینی حاصل تدریجی و طبیعی تأمّل فطرت و محیط سالم است و اگر این تعامل به موقع و به تناسب مراحل تحوّل روانی و قابلیتهای شناختی او صورت نگیرد و یا تسریع و تأخیر بیش از حد در شکوفایی آن رخ دهد، تربیت دینی بارور نمی گردد.

– تربیت دینی صرفاً در بُعد اطلاعات و دانش و آیات دینی متمرکز نمی گردد بلکه از طریق پرورش درست حواس مثل درست دیدن، درست شنیدن، درست قضاوتکردن، درست فهمیدن و درست گوش دادن نیز می توان به تربیت دینی مدد رساند.

– پرورش گرایشهای زیبایی دوستی، نوع دوستی و دانش دوستی خود به خود به پرورش حسّ مذهبی کودک کمک می کند.

– ارائه ی مفاهیم و ارزشهای دینی در موقعیتهای ناخوشایند، هنگامی که فرد به لحاظ عاطفی و شرایط روانی و ذهنی و یا حتی موقعیت فیزیکی و جسمانی فاقد آمادگی لازم است، اثر ویران کننده ای دارد.(16)

– برای اینکه کودک به عظمت خالق هستی پی ببرد، طبیعت و جهان آفرینش را در پیش روی او گسترده کنید، او خود با تأمّل و تعمّق در آیات هستی به عظمت خدا پی خواهد برد (حتی المقدور از توضیح و القا و تحمیل پیام خودداری کنید(.

– کودک را در برابر موقعیتهای مبهم، حیرت انگیز، وجد آور و صحنه های شگفت خلقت قرار دهید، خودبه خود احساس دینی او تقویت می گردد.(17)

– گسترش افق ذهنی، سعه ی صدر، روانی طبع و لطافت قلب، نشانه هایی از پرورش دینی فرد است.

– مفاهیم و تعالیم دینی موقعی در سازمان روانی کودک درونی می شود که محتوای پیامها از جنس فطرت و همخوان با ذات او باشد.

– هدف تربیت دینی، ضمن ایجاد شوق و ذوق به خداجویی و خداپرستی، باید توسعه ی ظرفیت درون برای پذیرش معرفت دینی باشد نه تراکم اطلاعات دینی.

– در روش تربیت فعال، متربّی شخصاً بنا کننده ی تربیت دینی خود به مدد راهنمایی و کمک رسانی غیرمستقیم مربّیِ خویش است.

– در روش فعال تربیت دینی، مربّی مسائل دینی را در قالب موقعیتهای «مسئله دار» و مبهم و شوق انگیز قرار می دهد تا متربّی آن را به

مدد قوّه ی تعادل جویی کشف کند.

– مگر نه این است که تمام کائنات هستی و آیات الهی در درون ما جای دارد و گذشته و حال و آینده در درون ما خلق می شود و مربّیِ اصلیِ هر کس فطرت اوست؟ پس چرا تربیت را از بیرون به عاریت می گیریم؟

– تربیت راه است، ایستگاه نیست؛ فرایند است، محصول نیست؛ جستجوست، هدف نیست؛ هجر است، وصل نیست. تربیت دینی نیز اینچنین است.

– کودک آدمی به هنگام تولد درباره ی معارف انسانی یک دوره ی چند هزار ساله را «با روح و عقل فطری» تحصیل کرده است. «همه ی علمها را در او سرشته اند«(18) و ما باید قابلیتهای دانایی بالقوّه ی او را به فعلیت برسانیم. او معارف اخلاقی و دینی خود را از همین معارف می گیرد اما تربیت غلط بزرگسال چنان می کند که از آن معارف غافل می ماند.

– در نردبان تربیت باید از پله های متوالی عبور کرد:

وهله ی اوّل: درست خوردن، درست خوابیدن، درست نشستن و درست راه رفتن.

وهله ی دوم: درست دیدن، درست شنیدن و درست حرف زدن.

وهله ی سوم: درست فهمیدن، درست به کار بردن و درست تحلیل کردن.

وهله ی چهارم: درست ترکیب کردن و درست قضاوت کردن.

اگر این وهله ها با توالیِ پایدار و مستمر و با بصیرت درونی صورت گیرد بستر تربیت دینی و زمینه ی دستیابی به فضایل الهی فراهم شده است. هر یک از این وهله ها گامی به سوی نزدیک شدن به اهداف تربیت دینی است. در برداشتن این گامها دقّت و ظرافت فراوانی لازم است تا متربّی از روی فهم و تعقّل آن را طی کند.

– وقتی که کودک از درون پریشان و پراکنده و ناآرام است آرامش و انسجام و امنیت بیرونی در او راه نمی یابد و پیام آهنگین از بیرون به درون نمی رسد و تا چنین وضعی در درون او را تهدید می کند هیچ پیام تربیتی در او نفوذ نمی کند.

– هنگامی که کودک از درون عشق به دین را در خود نیافته است تشویق به دین و تبلیغ مفاهیم دینی از بیرون نه تنها مؤثر واقع نمی شود بلکه اثر معکوس نیز دارد.

– تعلیم و آموزش دینی، باید ذهن کودک را برانگیزاند و او را به سؤال و کنجکاوی بکشاند. معلومات دینی باید محرّکِ فکر جهت دستیابی به مجهول باشد، باید مشوّق کودک برای کشف موقعیت مبهم باشد، باید مُشکّک یقینهای قبلی جهت دستیابی به یقینهای محکمتر بعدی باشد.

– تربیت دینی امری «معرفتی و ایمانی» است نه آموزشی و القایی.

– تربیت دینی امری درونی و وجودی است نه صوری و بیرونی.

– تربیت دینی امری فطری و نهادی است نه محیطی و اکتسابی.

– تربیت دینی راه است نه ایستگاه، جریان است نه مقصد، جستجوست نه محصول، هجر است نه وصل، شوق است نه جور، کشف است نه اختراع.

– یک اندیشه ی راسخ، صریح و مداوم دینی در نهایت آرامش، با قدرتی به مراتب بیشتر از نفوذ کلام یک استاد سخن تأثیر می گذارد. از این رو در مباحث دینی و توضیح استدلالیِ مفاهیم آن، آرامش و متانت خود را حفظ کنید.

– یک نگاه آرام که از اراده ای تزلزل ناپذیر سرچشمه گرفته باشد اثری عمیق و پایدار دارد، در حالی که درخشش خیره کننده ی دو چشم درخشان در صورتی که صاحب آن فاقد اراده ی استوار باشد تنها اثری زودگذر دارد. پس، در تربیت دینی با نگاه نمادین و استوار خویش پیام خود را به طور ایمانی و نهانی ارائه دهیم.

– بازگشت به خویشتن، کنشی ضروری است تا آدمی بتواند قوانین زندگی را دریابد و در آنها سرچشمه ی نیکیها را پیدا کند که سازنده ی زیبایی و حقیقت طبیعت آدمی است و این بازگشت، خود به خود انسان را به فطرت خداجوی خویش پیوند می دهد.

– عناصری چون آب و باد و خاک و آتش در طبیعت به عنوان بنیادی ترین و خالصترین نمادهای آفرینش اند که اگر در یک وضعیت نمادین بدانها نگریسته شود اثر مرموزی در ذهن آدمی ایجاد می کنند. در

تربیت دینی قرار دادن کودک در چنین وضعیتی، به دور از هر گونه تصنّع و القای بیرونی، یک رویّه ی طبیعی است.

– صدای آب در «طبیعت» آن گونه که طبیعت نشان می دهد برای آدمی نوعی آهنگ خوشایند و صدای موزون را تداعی می کند که به طور ناخودآگاه او را به ریشه های حیات طیّبه اش نزدیک می سازد.

– نگاه به جریان «آب» نمادی از گذر زمان و گذر خاطره هاست. نماد آب برای آدمی در یک لحظه هم بیان زندگی است و هم بیان پایان زندگی؛ هم مظهر جاودانگی و استمرار حیات است و هم نمودی از عمری گذرا و ناپایدار. بگذارید کودک به طور طبیعی و به دور از هر گونه توضیحی نظاره گر این نماد باشد.

– «تربیت کردن» و «تربیت شدن» اساساً دو چیز متفاوتند، دو عمل متفاوتند. فلسفه ی این تقابل و تفاوت ناشی از فرایند تربیت است که در اوّلی تربیت «کسب» می شود و در دومی تربیت «کشف» می گردد؛ در اوّلی تربیت «تصنّعی» است و در دومی تربیت «طبیعی» است.

– دریافت زیبایی و کشف معنای «طبیعت و فطرت» دو وجه نگرش آدمی نسبت به صفات و کیفیات حیات طیّبه است، زیرا پیوندی درونی و ارگانیک بین طبیعت بیرون با طبیعت درون برقرار است که برایند آن ارتباط نزدیک با خالق هستی است.

– پرورش حس زیبایی دوستی در کودک شالوده ی تعادل، پاکی، طراوت و خلوص را در او بنا می کند. این زیبایی باید از چشم او «به طور

طبیعی» حس شود نه اینکه ما آن را برای او زیبا جلوه دهیم! و اگر چنین درکی از زیبایی در کودک به وجود آید حسّ مذهبی و عشق به جمال الهی در او برانگیخته می شود.

– به «معصومیت» کودکی، آن گونه که «طبیعتِ» کودک می نمایاند، احترام بگذاریم چرا که زندگی در ایّام کودکی برای خود ما نیز معنای مقدسی دارد. نگرانی و هدف خاصی در کار نیست. در این ایّام جاودانگی، پاکی، یکرنگی و صداقت در طبیعت رفتار و نگاه و احساس کودک موج می زند و همین احساسات را اگر همچنان دست نخورده و پاک و بی آلایش نگه داریم تربیت دینی حاصل شده است.

– تفکّرِ «طبیعی«، پاسخِ «طبیعی» و احساسات و عواطفِ «طبیعیِ» کودک را آن گونه که هست پرورش دهیم تا او به طور «طبیعی» به طبیعت پاک و ذات معصوم خویش نزدیکتر شود.

– آدمی باید به طور «طبیعی» مجذوب «طبیعتِ» خوبیها، طبیعتِ حوادث و طبیعتِ نمادها شود تا به یاری آنها هویّت خویش را کشف کند. او باید در پیِ شناخت نیروهای درونی خویش پی به عظمت جهان بیرون برد و از طریق عظمت جهان بیرون عظمت جهان درون را کشف کند. سرچشمه و تبار تربیت طبیعی در طبایع وجود نهفته است و همین که کودک با این طبایع پیوند یابد در پرورش حسّ مذهبی او اثری ماندنی به جای می گذارد.

– در تربیت دینی کودکان، آمادگیهای عاطفی و روانی را نسبت به آداب دینی قبل از «تکلیف» ایجاد کنید تا زمینه های «آشنایی» و میل

درونی آنها افزایش یابد و سپس، در دوران بلوغ و بعد از تکلیف، شرایط «فهم عمل» و «انجام عمل» را فراهم آورید. از تسریع، شتابزدگی، اجبار و اکراه و اعمال پیش از موعد تعالیم دینی (تا آنجا که مغایر با احکام شرع نباشد) اجتناب ورزید.

– در تربیت دینی با روش اکتشافی تنها «بیدارگری فطری» است که حسّ خداجویی را تقویت می کند، حال آنکه در تربیت دینی با روش اکتسابی، آموزش حفظی است که باید با فراگیری صوری مفاهیم و ارزشهای دینی همراه باشد و بس. و پیداست که کدامیک از این دو به مقصود نزدیکتر است.

– حُسن مواجهه و ملاقات، خوش خلقی، خوشرویی، خوب گوش دادن، خوب حرف زدن، خوب نگاه کردن مربّی دینی به متربّی عامل مؤثری در پذیرش پیامهای تربیتی است. بدون این شرایط مربّی در کار خویش موفق نخواهد بود.

– برقراری ارتباط صمیمانه و طبیعی کودک با همسالان که از روی رفتارهای طبیعی به آداب دینی احترام می گذارند یکی از عوامل مهم تربیت دینی کودک است.

– خوب نگاه کردن به طبیعت و خوب شنیدن آوای طبیعت خود به خود به رشد حسّ مذهبی و میل زیبایی شناسی کودک کمک می کند.

– خواندن نیکوی قرآن، شنیدن توأم با حال و لطف صوت

قرآن، دیدن قاریان و حافظان عامل به قرآن و معاشرت با اهل قرآن در پرورش حسّ مذهبی کودک نقشی پایدار دارد.

– تماشای «زیبایی» طبیعت، تفکر و دقّت در شگفتی های آن و اندیشیدن درباره ی آفرینش موجوداتِ طبیعی اثری عمیق در تلطیف عواطف، تعالی احساسات، وسعت روح و صفا و سلامت روان خواهد داشت و این همه موجب درست دیدن، درست اندیشیدن، بلندنظری، حقیقت گرایی، سعه ی صدر، خیرطلبی، آشنایی با رموز نهفته در طبایع هستی، قاعده یابی و داناتر شدن نسبت به واقعیت زندگی خواهد شد. اینها همگی نمادهایی از تربیت دینی و نشانه هایی برای پرورش حسّ مذهبی است.

– اگر در زندگی پیامبران و مردان روحانی جهان دقّت کرده باشیم می بینیم که همه ی آنها احساسات معنوی خود را از همین «نگاه درست به طبیعت» گرفته اند و بعد هم پرورش استعدادها و تلطیف عواطف و «تعالی نظرات» خویش را با استمرار توجه به دقایق طبیعت عملی ساخته اند. به کودکان درست دیدن را بیاموزید، خود درست فهمیدن را خواهند آموخت.

– عارفان و بزرگان بسیاری به دامن طبیعت پناه برده و در آن خود را مستغرق ساخته اند. شاعران لطف سخن خود را غالباً در آنجایی نشان داده اند که موضوع کلامشان طبیعت و عناصر زیبای آن بوده است. وصف بهار و خزان، درخت و سبزه، گل و بلبل، ابر و باد و مه و. . . که غوغایی در ادبیات جهان برپا ساخته بر اثر دیدن و فهمیدن درست پدیده های طبیعی بوده است.


1) جهان انسان شد و انسان جهانی از این پاکیزه تر نبوَد بیانی تو آن جمعی که عین وحدت آمد تو آن واحد که عین کثرت آمدتو مغز عالمی زان در میانی بدان خود را که تو جان جهانی.

2) زهرچه در جهان از زیر و بالاست مثالش در تن و جان تو پیداستجهان چون توست یک شخص معین تو او را گشته چون جان او تو را تن.

3) گفت پیغمبر که حق فرموده است می نگنجم هیچ در بالا و پستدر زمین و آسمان و عرش نیز می نگنجم این یقین دان ای عزیزدر دل مؤمن بگنجم ای عجب گر مرا جویی از آن دلها طلب.

4) از امیرالمؤمنین علیه السّلام نقل است که فرمود: «لقد علق بنیاط هذا الانسان بضعة هی اعجب ما فیه و ذلک القلب» (پاره گوشتی به رگی از رگهای انسان آویخته است که عجیب ترین چیز در اوست و آن قلب است(. دل گوشت پاره ای که بجنبد به سینه نیست منگر چنین به چشم حقارت به سوی دلبحث بهشت و دوزخ و آشوب کفر و دین چون بنگرید نیست مگر های و هول دل (ملک الشعرای بهار(.

5) علمهای اهل حس شد پوزبند تا نگیرد شیر زان علم بلندقطره ی دل را یکی گوهر فتاد کان به دریاها و گردونها ندادمی زند بر تن ز سوی لامکان می نگنجد در فلک خورشید جان.

6) هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال با که گویم که در این پرده چه ها می بینم.

7) Ego involvement.

8) هر که در این بزم مقرّبتر است جام بلا بیشترش می دهند.

9) گفت صحبتهای خود کوته کنید پند را در جان و در دل ره کنیدگر کمالم با کمال انکار نیست ور نیم این زحمت و آزار چیست؟.

10) فطرت تو مستنیر از مصطفاست بازگو آخر مقام ما کجاست؟.

11) رساله ی القیان، ابن عثمان الجاحظ.

12) نمازت را نمازی کن به هفت آب نیاز، ارنه نمازی کاین چنین نبود جُنُب خوانند اخوانش.

13) در بلاها می چشم لذّات او مات اویم مات اویم مات او.

14) ظریفی گفته بود: درختها مانع دیدن جنگل است.

15) زان که از قرآن بسی گمره شدند زان رسن قومی درون چَه شدندمر رسن را نیست جرمی ای عنود چون تو را سودای سربالا نبودمثنویّ من چو قرآن مدل هادی بعضی و بعضی را مضل.

16) لیک می باید زمین از شوره پاک هم نظر باید ز مهر تابناکتخم اگر در شوره زاران کاشتی بالله ار یک حبّه ز آن برداشتیور بریزی تخم را در سایه ای نی از آن سودی بری نی مایه ای معجز احمد که مه را می شکافت در دل بوجهل جاهل ره نیافت جمله قرآن را به آواز بلند خواند بر او و ز خاک آن برنکند جلوه اش افکند لیکن بی سخن شور در جان اویس اندر قرنجذبه اش سلمان به سوی خویش خواند جانب یثرب ز اصطخرش دواند از عنایت خواجه چون معیار داشت بشر بود و با بشارت کار داشت.

17) زیرکی بفروش و حیرانی بخرزیرکی ظنّ است و حیرانی نظر.

18) تعبیری از مولانا در فیه ما فیه.