جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مقدمه (16)

زمان مطالعه: 7 دقیقه

»انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق«(1)

با تمسک به حدیث زیبای پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله سطور آغازین مقدمه ی این کتاب را رقم می زنیم. حدیثی که عصاره و هدف غایی رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بوده است. در واقع همه ی عناصر دین اسلام اعم از اصول وفروع در همه ی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی در مکارم اخلاق تجلی یافته است و اساس رسالت رسول صلی الله علیه و آله درتمامیت بخشیدن به این مکارم است. پس بجاست که ما نیز با الهام از این حدیث، هدف اصلی تربیت را تحقق فضائل اخلاقی در انسان ذکر کنیم و آموزش و پرورش جامعه ی خودرا با این چشم انداز بنگریم. زیرا هدف نهایی تمام تلاشها و اقدامات آموزشی و تربیتی در جهت پرورش انسانهایی با فضائل اخلاقی همچون راست گویی و درست کرداری، مناعت طبع، عزت و سربلندی، عدالتخواهی، خویش داری و مدارا، آگاهی از حق خود، تجاوز نکردن به حقوق دیگران، عشق به آزادی و آزادگی، احترام به قانون، داشتن وجدان کار و. . . است.

از این رو، مدرسه محل مناسبی است که پس از خانواده به عنوان جایی که نخستین پایه های اخلاق و شخصیت کودک پی ریزی می شود، بدان می نگریم و اگر فعالیت های ناشی از فرایند آموزش وبرنامه های درسی در ساختار رفتاری و اخلاقی کودک مؤثر واقع نشود، تعلیم وتربیت متضمن نتیجه ی مثبتی نخواهد بود و هنگامی که متون درسی ومفاد

آموزش به رشد وتحول اخلاقی نینجامد ناچار مربیان برای پرورش اخلاقی کودکان با روشهای صوری و سطحی به یک ردیف نصایح اخلاقی آن هم با شیوه های تحکمی متوسل می شوند که درچنین مواردی آموزش و پرورش، وجهی نظری وحفظی به خود می گیرد و اخلاق و ارزشهای فرهنگی به صورت فضائل انتزاعی و کلامی در می آید، بدون اینکه در بنیادهای روانی و رفتاری کودکان نافذ افتد. چرا که تربیت اخلاقی کودکان مهمترین بخش زندگی ماست. آنها سازندگان تاریخ خواهند بود. آنها پدران و مادران آینده اند که به سهم خود فرزندانشان را پرورش خواهند داد.

در زمانی که فروپاشی خانواده به عنوان نهاد اولیه و پایدار تربیت روزبه روز افزایش می یابد و طبق پیش بینی های انجام شده از جانب سازمان بهداشت جهانی احتمال داده می شود که در طلیعه ی هزاره ی سوم 50% از فرزندان در خانواده های «تک والدی» به سر برند و نرخ طلاق 7 برابر افزایش یابد(2) و زمانی که شیوع اختلالات و ناهنجاریهای روانی و رفتاری روز به روز فزونی می یابد، در چنین زمانی تنها کلید حل این بحران اخلاقی، بازگشت به آموزه های دینی واخلاقی است. زیرا در این زمان فرهنگ بشریت سطحی و دانش او خطرناک شده است و به اعتقاد ویل دورانت:

علم، مبانی فوق طبیعی اخلاقیات ما را از ما گرفته است وگویا همه ی جهان در اصالت فردیتی در هم و برهم که نشانه ی قطعه قطعه شدن نامنظم خوی و منش انسانی است، گم گشته است. . . ما فقط قطعاتی از انسان هستیم نه بیش! تجزیه و تحلیل به سرعت جلو می رود اما ترکیب، لنگان و وامانده است. هر کس سهم خود را می شناسد اما از معنی آن در تمام بازی بی خبر است. سنتها، اخلاقیات و ارزش ها که به کندی تغییر می یافتند در روزگار ما مانند ابرها در برابر بادها در تغییرند. ما با دانش خود که ما را به قدرت خود مست کرده است نابود می شویم و بدون حکمت نجات نخواهیم یافت.(3)

او در جایی دیگر می گوید:

ما صدها «سیاست باز» داریم اما یک «سیاستمدار» نداریم. ما بر روی زمین با سرعتی بی سابقه حرکت می کنیم ونمی دانیم و فکر نکرده ایم که به کجا می رویم و آیا در اینجا برای نفوس ناآرام و مضطرب خود سعادتی پیدا خواهیم کرد؟. . .

به نظر می رسد نظام های آموزش و پرورش کشورها بیش از آنکه به پرورش «قلب» ها بپردازند به فربه سازی «مغز» ها مشغولند. و یا به تعبیر زیبای اریک فروم «مغز بشر کنونی به قرن بیستم رسیده است حال آنکه قلب بیشتر آدمیان هنوز متعلق به عصر حجر است» و آیا این گفته «تارکوفسکی» بیان حال ما خواهد بود که: «بشر همیشه کمتر از گذشته بالغ می گردد«؟(4)

به هر حال همین «نگرانی» بشر کنونی از فروپاشی ارزشها و اخلاقیات مایه ی امیدواری است و این نگرانی بزرگ در ساختار اندیشه ی بشر کنونی به وضوح نمایان است. سیاستهای جدید یونسکو، سازمان بهداشت جهانی و دستور کار کنگره ها و سمینارهای جهانی مربوط به حوزه ی تعلیم وتربیت، نشانگر بارز وسعت و عمق این نگرانی است.(5)

به عنوان نمونه در قطعنامه پایانی ششمین کنفرانس وزرای آموزش و پرورش و مسؤلان برنامه ریزی اقتصادی که در سال 1992 در کوآلالامپور برگزار گردید، محوری ترین مسئله جهان معاصر که از دیگر مسائل برجسته تر می نمود، بازکردن جایگاه بلند ارزشها، اخلاق و فرهنگ در آموزش و پرورش بود. اعضای این کنفرانس با اطمینان خاطر اعلام کردند که تنها راه برای تأمین و تحکیم نظام ارزشها در دنیای کنونی که بیش از پیش بر بعد مادی و ابزاری آنها افزوده می شود این است که به آموزش اخلاق و ارزشهای معنوی در برنامه ریزی درسی توجه بیشتری مبذول شود.(6) زیرا مدرسه در جهان معاصر، تنها جایی برای آموختن مجموعه ای از دانش انتزاعی و معلومات ذهنی و حتی برخی مهارت های فنی نیست بلکه پایگاهی برای اندیشه ورزی، کشف کردن، تجربه اندوزی و عشق به حقیقت و عروج به منازل کمال است.

امروزه به همان اندازه که کارکرد مدرسه وسیع تر، عمیق تر و کاربردی تر می شود، ارتباط آن با نیازها، ارزش ها و مقتضیات اخلاقی جامعه بیشتر می شود. از این رو از مدرسه انتظار می رود تا علاوه بر آموزش های درسی و انجام تکالیف درون مدرسه ای دانش آموزان را برای نوآوری، خلاقیت، بازیابی و بازسازی فرهنگ جامعه نیز آماده سازند.

دانش آموزانی که آموزش می دهیم و تربیت می کنیم باید به موازات ارتقاء دانش علمی و مدارج تحصیلی آنها، سلامت اخلاقی، تزکیه ی روح و روان و زمینه ی فرهنگی واعتقادی آنان نیز

مورد توجه قرار گیرد. مهارت های اساسی زندگی در کنار تکالیف درسی آموزش داده شود. زیرا انسان واقعی ترکیب یکپارچه ای از تمامی صفات وخصوصیات نیکو و زیبنده ای است که در قالبی موزون، هماهنگ، پایدار و متعادل پرورش می یابد.

یکی از رسالت های اصلی معلمان در کلاس درس، این است که شرایطی فراهم آورند تا میل به حقیقت جویی، عشق به پیشرفت و نیاز به یادگیری در دانش آموزان روز به روز رونق بیشتری یابد. زیرا تقویت حس کنجکاوی ومیل به حقیقت جویی منشأ تمامی موفقیت ها و کمالات انسانی است و خود یک امر اخلاقی وفضلیت دینی به شمار می رود.

امروزه در مدارس، معلم تنها انتقال دهنده ی محض دانش و اطلاعاتی از هم گسسته و انتزاعی به دانش آموزان نیست بلکه او بیش و پیش از هر چیز یک مربی، مشاور، راهنما و الگویی سازنده برای دانش آموزان است. معلمان باید در کنار حساسیت های تحصیلی و درسی «حساسیت های اخلاقی» دانش آموزان را نیز برانگیزانند و قوه ی تشخیص میان خیر و شر، زشتی و زیبایی و حق و باطل را پرورش دهند.

یک مدرسه ی موفق، مدرسه ای است که اصل بنا بر همفکری، همکاری، همیاری زیرساز «مشارکت فعال و خود انگیخته» اولیاء و مربیان از یکسو و دانش آموزان از سوی دیگر باشد. مدرسه ای که همچون کانون گرم خانواده سرشار از محبت، همدلی، صمیمیت و یکپارچگی باشد.

احترام به تفاوت های فردی، باور عمیق به «نابرابری استعداد» ها به منظور فراهم آوردن «فرصت های برابر آموزشی وتربیتی» یکی از مهم ترین و ظریف ترین اصول تعلیم و تربیت در مدرسه است. اجتناب از مقایسه دانش آموزان با یکدیگر و پرهیز از رقابت های حسادت زا و کینه جویانه می تواند زمینه ی رشد و تعالی شخصیت اخلاقی آنان را به اقتضای طبیعت و قابلیت های آنها فراهم آورد.

اهمیت درسهایی چون «خویشتن داری«، «نظم جویی«، «تواضع» و «فروتنی«، «مهرورزی» و «مهرجویی«، «قانون گرایی«، «شکیبایی«، «نوع دوستی«، «بلند نظری«، «فداکاری» و «گذشت«، «قناعت«، «عزت نفس«، «گشاده رویی«، «مدارا» و «انتقاد پذیری«، «تحمل آراء دیگران«، «استقلال رأی» و. . . کمتر از درس های ریاضیات، هندسه، تاریخ و. . . نیست. بنابراین نقش اولیاء و مربیان در پرورش این خصوصیات در کنار رسیدگی به مسائل درسی وتحصیلی در زندگی آینده فرزندان تعیین کننده خواهد بود.

مدرسه ی پویا، زنده، فعال وخلاق، تنها محل دانش اندوزی و انبوه سازی اطلاعات و انباشت معلومات نیست بلکه کانون «خودیابی«، «کسب مهارت های بنیادی زندگی» و مرکز تبادل تجربیات و دستاوردهای اخلاقی نیز هست. در این مدارس، دانش در چارچوب «ارزش» ها تدریس می شود و «کسب معلومات» در جهت «کشف حقیقت» شکل می گیرد.

از این رو، آموزش مفاهیم درسی و انتقال دانش ومعلومات به دانش آموزان باید به گونه ای باشد که توان آنها را در بازیابی و بازسازی فرهنگ خود، افزایش دهد. زیرا «دانش اندوزی» در جهان معاصر ابزار قدرتمندی است که در پردازش و آرایش و پالایش داده های جدید و پیوند منطقی وهماهنگ با «فرهنگ خودی» نقش حساسی دارد. کسانی که بتوانند داده ها و یافته های جدید را با عناصر فرهنگی و ارزشی خود به شیوه ای فعال وخلاق پیوند دهند می توانند هویت و استقلال تاریخی و فرهنگی جامعه خویش را حفظ کنند.

بنابراین، تربیت اخلاقی به معنای جامع و کامل آن همان «زیستن معنادار» و «دین مدار» است و از این طریق می توان «چگونه زیستن» را با «چگونه آموختن» پیوند داد. به نحوی که آموختن خود ابزاری برای زیستن باشد و نه بالعکس. زیرا هم اکنون در اغلب مدارس زیستن برای آموختن است ونه آموختن برای زیستن. واین جابه جایی خطرناک، انسان را از غایت زندگی که همان سعادت و رستگاری شکوهمند است باز می دارد.

به هر تقدیر، استفاده از برنامه های درسی و راهبردهای عملی مؤثر در تربیت اخلاقی، یکی از اقدامات مناسب و شایسته ای است که در آموزش و پرورش جهان امروز با پویایی و اهمیت روزافزون مطرح شده است و به طریق اولی برای کشور جمهوری اسلامی ایران این مسئله – به عنوان یک وظیفه الهی – از اهمیتی فراتر و عمیقتر برخوردار است. و نظام آموزشی موجود باید با گنجاندن مفاهیم و مضامین اخلاقی به شیوه های غیر مستقیم و به دور از روشهای کهنه و بلااثر، پایه های اعتقادی و اخلاقی دانش آموزان را مبتنی بر ساختار تحول روانی آنها تحکیم بخشد.

درپایان ذکر این نکته ضروری است که نگارنده با نگاهی مشتاق و سینه ای باز آماده ی پذیرش راهنمایی ها و انتقادات ارزنده ی صاحبنظران تعلیم و تربیت و مربیان و معلمان گرامی است. به امید آنکه کاستی های این اثر در خلال رهنمودهای شما خوانندگان اهل بصیرت مرتفع گردد.

عبدالعظیم کریمی

تابستان 1378


1) رسول اکرم صلی علیه و آله، کنزالعمال 5217، به نقل از منتخب میزان الحکمه، ص 184.

2) گزارش سالانه سازمان بهداشت جهانی 1992.

3) به نقل از؛ کتاب «لذات فلسفه«: ویل دورانت، سازمان انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، صفحات 5 و 6.

4) به نقل از کتاب «تارکوفسکی«، نوشته ی بابک احمدی، انتشارات فیلم، 1370.

5) ر. ک: پیوست چهارم این کتاب که گزارشی اجمالی از تحولات بنیادی در قلمرو یادگیری با تأکید بر مهارت های زندگی و ارزش های اخلاقی ارائه داده است.

6) فصلنامه ی تعلیم و تربیت، تابستان 72.