ورود به قلمرو مشکل نمودن و پیچیده ی «تربیت دینی» بدون تمایز میان رویکردهای مختلف تربیتی و قرائت های گوناگون «دین شناختی» و «روش شناختی» در چیستی، چگونگی و چرایی «تربیت دینی» امکان پذیر نیست.
بنابراین، قبل از هر چیز باید مرز میان دین «درون زا» و دین «برون زا«، و یا دین «خود بنیاد فطری» (1)
و دین «دگر بنیاد عاریه ای» را از نظر کراکرد تربیتی آن در سطوح مختلف فردی و اجتماعی مورد بازشناسی قرار داد تا بتوان به سازه ها و انگاره های اصیل «تربیت دینی» پی برد.
گویا دشوارترین و حساس ترین شرایط برای تربیت دینی، زمانی است که سهل ترین شرایط برای تربیت دینی فراهم می شود!! این گزاره ی ناهمساز، مولد یک فرضیه ی پیچیده و نامأنوس با ذهن ماست؛ زیرا چگونه می توان مدعی شد که سخت ترین شرایط برای تربیت دینی، سهل ترین آن باشد؟ حل این قضیه ناهمساز بدون توجه به
شناخت مرزهای باریک و نامریی بین فرآیند «تربیت دینی اکتشافی» خود یافته و تربیت دینی اکتسابی «دگر ساخته» ممکن نخواهد بود.
رگه هایی از آثار این فرضیه ی تناقض نما را می توان در بازده ی نابسامان تبلیغ و تربیت دینی در این دو دهه اخیر در نظام های آموزشی و تربیتی به خوبی مشاهده کرد؛ اینکه «چرا» و «چگونه» بین «درون داد» و «برون داد«، بین آنچه در مقام تبلیغ و ترویج دین و تربیت دینی توسط متولیان تعلیم و تربیت در خانه و مدرسه «قصد» می شود و آنچه در مقام عمل و رفتار توسط نسل جوان و نوجوان در زندگی فردی و اجتماعی «کسب» شده است نابرابری و بلکه در پاره ای از موارد «وارونگی» رخ داده است؟
به نظر می رسد اگر تربیت دینی از رهیافت «فطری» و ارتجالی و خود انگیخته آن به سوی رهیافت های اکتسابی بیرونی و تحمیلی منحرف شود «آسیب زایی تربیت دینی» بیش از هر زمان دیگر رخ نمایی خواهد کرد.
چرا که، در رهیافت «فطری» می توان «حس دینی» (2) را از درون کشف کرد و پرورش داد، اما در رهیافت بیرونی و عاریه ای، تربیت دینی معطوف به حفظ کردن و انباشت یک ردیف اطلاعات صوری و ذهنی از دین است. در واقع در روش فطری، دین از درون «کشف» می شود، اما در روش تصنعی، دین از بیرون «کسب» می شود. به این اعتبار، می توان تربیت دینی را از دو منظر دین یابی (درونی) و دین دهی (بیرونی) مورد مقایسه قرار داد.
در «دین یابی«، و «حس دینی«، «پرورش» می یابد و در «دین دهی» ظواهر دینی «آموزش» داده می شود. در فرآیند تربیت دینی معطوف به رهیافت «دین یابی«، شوق و خوف درونی جایگزین تشویق و تنبیه بیرونی می شود و دین «کنش لذت بخش» خود را در همه ی ابعاد زندگی توسعه می دهد؛ اما در تربیت دینی معطوف به دین «دین دهی«، کنش آدمی در اخلاق و رفتار، بی ریشه و بعضا آسیب زا می شود.
مهمترین و برجسته ترین شاخص های تمایز دهنده میان «تربیت دینی درون زا» و «تربیت دینی برون زا» را می توان در جدول «هم بینی» ذیل به شکل «رو» در «رو» و در تضاد با یکدیگر مورد مقایسه قرار داد:
تربیت دینی درون زا تربیت دینی برون زا
خود بنیاد فطری دگر بنیاد تصنعی
اکتشافی و اتجالی اکتسابی و انتقالی
خود یافته و درون زا دگر سخته و برون زا
معناگرا و پویا شکل گرا و ایستا
جوششی و کنشگر کوششی و کشانگر
شهودی و عرفانی حفظی و مجازی
عقلانی و اقناعی تلقینی و تحمیلی
خالصانه و یگانه ریاکانه و چندگانه
عقبی مدار و باطن گرا دنیا مدار و ظاهر گرا
تحولی و تعاملی تراکمی و تحکمی
بالنده و زاینده کاهنده و میرنده
عادت گریز عادت پرست
حضوری و وجودی حصولی و لسانی
بندگی مطبوع بندگی منفور
تربیت دینی درون زا تربیت دینی برون زا
اشتیاق زا و اشتها آور اشباع کننده و تهوع آور
پویشی خود کنترلی پایشی دگر کنترلی
ایمان قدسی و تجربی ایمان ابزاری و مادی
بر اساس آنچه در مقایسه ی این دو رویکرد مطرح شد نشان گر آن است که پیش فرض های مربوط به فرآیند «دین یابی» یا تربیت دینی درون زا ناظر بر معرفت حضوری و شهودی فرد از دین است. یعنی این حس در ذات خود واجد اصل خود- موجه (Self- justified) و «خود واضح» می باشد. نگاه فطری به دین ناظر به همین نوع از فهم دینی است. این تلقی بیشتر در صدد «جستجوی منشأ دین» از طریق ساخت و بافت موجود انسانی در مقایسه با سایر موجودات قرار دارد و آیات و روایات فراوانی مبنای این تلقی است. برخی از متفکران اسلامی و خصوصا استاد شهید مطهری (ره) کوشیده اند تا از طریق آیات و روایات (و نیز از طریق عقل) یا استفاده از آیه ی فطرت، به ایضاح این مفهوم بپردازند:
»فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها:» پس، روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده؛
روم / 30. مطابق این آیه، گزاره ی «خدا هست» مبنای همه ی باورهای دینی است. درک این معنی، حقیقتی فطری، پایه ای (Basic(و بدیهی است و به اصطلاح منطق، فطریات و قضایا «قیاساتها معها» می باشند. اما به راستی چه توجیهی برای مبنا بودن و پایه ای بودن فطرت وجود دارد؟
به طور کلی در دیدگاه فطری نگری، رویکرد دین یابی یک فرآیند درونی و اکتشافی است و وجود خداوند امری بدیهی و معرفیتی حضوری و غیر کسبی در نظر می گرفته شود. انسان به حکم انسان بودنش واجد ویژگی ها و سرشت هایی مثل اخلاق، عشق، عقل و دوستی است، صفاتی که خصلتی نیکو و ثابت و همیشگی دارند. از این رو، اولین ویژگی امور فطری این است که اکتسابی نیستند، اولین ویژگی امور فطری این است که اکتسابی نیستند، بلکه از بدو خلقت در موجود انسانی به ودیعت نهاده شده اند. استاد مطهری فطریات را به دو بخش تقسیم می کنند: فطریات عقلی- ادراکی که به حوزه عقل نظری تعلق دارند و از احوال اولیه ی تفکر و آگاهی اند. و قسم دوم، گزاره های اولی و بدیهی هستند که این ها دلیل خود را به همراه دارند. لذا فهم و تصدیق آن ها به تعلیم و تعلم نیازی ندارد. (3)
بازشکافی و تحلیل و تبیین جداگانه هر یک از این شقوق، متضمن ورود به لایه های عمیق تر و وسیع تر پیش فرض های نظری و روش های تربیتی از یک سو، و بازخوانی و بازیابی آثار تربیتی این دو رویکرد متضاد در مقام گفتار و کردار از سوی دیگر می باشد.
به بیان دیگر، پیش فرض های مربوط به «تربیت دینی درون زا» که در اینجا همان فرآیند «دین یابی» تلقی می شود با پیش فرض های مربوط به «تربیت دینی برون زا» که از آن با عنوان فرایند «دین دهی» یاد می شود می تواند زیر سازها و بن مایه های نظری این دو دیدگاه را بر ملا سازد.
هر چند عبارت «تربیت دینی» در وهله ی نخست ما را با دو کلمه مبهم و یا مجهول مواجه می سازد؛ یکی خود کلمه ی «تربیت» است که هنوز هیچ گونه توافق و اجماعی پایا و گویا در مورد آن- حداقل در نظام تعلیم و تربیت رسمی- صورت نگرفته است. دون کلمه ی «دینی» است و انتظاری که از افراد از منظر رفتارهای دینی می رود.
به همین سبب است که امروزه، کاربرد واژه هایی چون تربیت و تربیت دینی به همان میزان که در شعار و گفتار رایج و معمول است، از نظر معنا و مصداق نیز به همان میزان غریب و مهجور می نمایاند.
اگر پیش فرض های مربوط به فطری بودن تربیت دینی را بر اساس رهیافت های درونی- یعنی «ذکر» و «بازپدید آوری» و کشف و درک وجدانی و (علم حضوری(- بپذیریم، بدون تردید باید اغلب سازه های موجود در نظام برنامه ریزی تربیت دینی را از نو مورد بازخوانی و بازسازی قرار دهیم.
در واقع، اگر خواهان جایگزین کردن تربیت دینی درون زا (طبیعی و فطری) به جای تربیت دینی برون زا (تصنعی و عاریه ای) در دانش آموزان هستیم، باید ملزومات خاص آن را نیز فراهم آوریم.
اگر گفته می شود که تربیت دینی فرآیندی درون زا و وجدانی است، کافی است که شرایطی فراهم شود تا قابلیت موجود در فطرت آدمی، امکان شکوفایی و فعلیت یابد. نظیر موجود بودن آب در لایه های عمقی زمین که فقط کافی است با حفر کردن زمین به سرچشمه آب زلال دست یابیم، نه آنکه بخواهم از بیرون این آب را به زمین تزریق کنیم!.
به عبارتی دیگر، تربیت دینی در رویکرد درونی، فاعلی و فطری آن، فرآورده ای نیست که از بیرون به فرد افزوده شود، بلکه درون داده ای است که از درون فرد استخراج می شود. در اینجا تربیت دینی، به دست آوردن چیزی و یا
تحصیل موضوعی که آدمی در خود ندارد نیست، بلکه کشف کردن و پرده برداری از چیزی است که در ذات آدمی به ودیعه نهاده شده است و فقط کافی است که با رهیافت «ذکر» استخراج و ظاهر شود. (4)
حال، صرف نظر از بحث های نظری ذکر شده برای اینکه بتوان تربیت دینی مبتنی بر رویکرد فطری و درون زا در مدارس توسعه و تحکیم بخشید، باید اقدامات زیر به عنوان چارچوب اولیه و بسترسازی مقدماتی مطمح نظر قرار گیرد:
1- «برنامه ریزی آموزشی مبتنی بر قلب«: یعنی نظام برنامه ریزی آموزشی در کلیه مراحل و در همه ی ابعاد آن (محتوای کتاب های درسی، روش های تدریس، نظام ارزشیابی و…) باید بر اساس حیطه ی عاطفی (کنش های دل خاسته) صورت گیرد. (5) این نوع برنامه ریزی با زیر سازهای انگیزشی و معطوف به پایگاه «قلب» به جای تکیه بر اطلاعات و معلومات معطوف به انباشت «مغز«، سعی در
تزکیه و والایش روح و روان و تلطیف عواطف و احساسات پاک آدمی دارد.
2- تقویت و گسترش هوش شهودی در فرآیند یادگیری: بدین معنی که در تربیت دینی درون زا، سعی می شود که به موازات پرورش هوش منطقی (معرفت علمی(، هوش شهودی (معرفت اشراقی و عرفانی) نیز فرصت بروز و ظهور داشته باشد. چرا که بنیاد تربیت دینی بر معرفت شهودی است و «معرفت شهودی حالتی از بینش و اندیشه است که شخص در لحظه بصیرت در اندرون خویشتن می یابد. در حقیقت، بصیرت یا شهود عبارت است از، جهش ناگهانی یک فکری یا نتیجه گیری منطقی از چیزی که مدت ها در ضمیر ناآگاه ها نهفته بوده است، یا وضعیتی از ذهن که از ارائه مشاهده یا آزمایش حاصل نشده است (6) بلکه از طریق بینش و اشراق درونی که همان علم لدنی و حضوری است به دست می آید.
3- تأکید بر آموزش والایش و پالایش ذهن و روان و آموزش ارزش هایی چون عشق ورزیدن، مهرورزی،
معناجویی، پیوند با طبیعت، مثبت نگری به جهان هستی به قصد پرورش کنش های دل خاسته و جان خاسته.
4- پرورش قابلیت های زیبایی شناسانه، و والاسازی کنش های خلاق از طریق تخیل، داستان پردازی، اسطوره شناسی، تفکر جانبی و واگرا و گمانه زنی های شهودی به قصد تعقل و تقویت حس کنجکاوی و حیرت دینی.
5- بازگزینی، به گزینی و به سازی نیروی انسانی در قلمرو تعلیم و تربیت دینی؛ یعنی انتخاب و آموزش معلمان علاقه مند، مؤمن و آشنا به روش های تدریس خلاق و فعال که عامل به آموزه های دینی بوده و با اصلو زیبایی شناسی دین و دین داری، آگاهی «خود یافته» دارند.
6- حذف برنامه ها، روش ها و اقدامات آفت زا و آسیب زا در فرآیند تعلیم و تربیت دینی بر اساس یافته های تجربی در قلمرو آسیب شناسی تربیت دینی.
7- تأکید بر رهیافت های غیر مستقیم، اکتشافی و فاعلی در تربیت دینی، به منظور فرصت دادن به دانش آموزان برای تجربه قدسی نمادهای دینی و لذت بردن از «حس دینی«. (7)
8- جامعیت بخشیدن به تربیت دینی در ابعاد:
1-8- ارتباط خالق و انسان (رابطه بندگی)
2-8- ارتباط انسان و جهان (رابطه تسخیری)
3-8- ارتباط انسان با دیگر انسان ها (رابطه عدل و احسان)
4-8- ارتباط انسان و زندگی (رابطه چالش و آزمون)
5-8- ارتباط انسان و آخرت (رابطه مسئولیت و جزا) (8)
9- تحولی نگری؛ یعنی انطباق آموزه های دینی با مراحل تحول روانی کودکان و نوجوانان به منظور و پیشگیری از هر گونه زودرسی و یا دیررسی در تربیت دینی. (9)
10- توجه به اصل «بنا شدنی نگری» (10) در تربیت دینی در تعامل فطرت و فرهنگ به گونه ای که عوامل محیطی و فرهنگی صرفا تسهیل کننده ی قابلیت ها و درون مایه های فطری به قصد شکوفایی و فعلیت یافتن باشد.
برای آنکه بتوان تربیت دینی را از منظر درونی و به شیوه «خود بنیاد فطری» مورد بررسی قرار داد. قبل از هر چیز باید اصول حاکم بر این دیدگاه را معرفی نمود. این اصول عبارتند از:
1- اصل «فرآیند مداری» به جای «فرآورده نگری«:
منظور از اصل فرآیند مداری در تربیت دینی این است که دینی کردن متربی معطوف به یک «پروسه ی طبیعی و فطری» و خود بنیاد است و نه یک «پروژه ی قراردادی و مصنوعی و از پیش تعیین شده. در حقیقت، دین یابی بر اساس خواست و نیاز فطری مخاطب شکل می گیرد و بنا نیست که افرادی از طریق مشوق های مکانیکی و سیاست های تحمیلی و تلقینی این نیاز را ایجاد کنند. به سخنی دیگر، باید نیاز نهفته و بالقوه را آشکار کرد و نه آنکه نیاز مشابهی را از بیرون به فرد تحمیل کرد.
در اصل فرآیند مداری، آنچه مهم است بیدارسازی، تقویت، تصریح و تشدید نیازی است که از قبل در وجود فرد به ودیعه نهاده شده است و کار معلم یا مربی تحریک و تقویت آن است.
2- اصل «تحولی نگری» به جای «تراکمی نگری«:
بدین معنی که تربیت دینی تابع مراحل تحول روانی مخاطب می باشد. از آنجا که بر اساس آموزه های دینی
تربیت واجد مراحل متوالی و در عین حال متمایزی می باشد باید مواد آموزشی و روش های به فعلیت رساندن فطرت آدمی بر اساس این مراحل انجام گیرد. همان گونه که هوش و سایر قوای ذهنی و عاطفی به تناسب مراحل روانی کامل می شوند و کودک و نوجوان در هر دوره ای از رشد ویژگی های خاص همان دوره را دارد، طبیعی است که اولیا و مربیان نیز باید محرک ها و عوامل تربیتی را به تبع مراحل تحول روانی سازمان دهی کنند.
به عنوان مثال از نگاه احادیث و متون دینی تربیت کودک و نوجوان از سه دوره بزرگ تحت عنوان سیادت، اطاعت و وزارت- که هر کدام حدوداً هفت سال طول می کشد- عبور می کند. در هفت سال اول که سن سیادت و بازی و انعطاف است، خود میان بینی و جان دار پنداری و ساخته پنداری بر کودک حاکم است، بنابراین مهم ترین راهبرد تربیت دینی، باید معطوف به شرایط این دوره باشد.
از سوی دیگر، بر اساس یافته های پژوهشی در قلمرو روان شناسی تربیتی، مشاهده می شود که تحول دین یابی در کودکان از مراحل چهارگانه زیر عبور می کند که می توان به ترتیب زیر آن را بیان کرد:
1- مرحله ی تقلیدی- رفتاری: در این مرحله کودک آنچه از اعمال و آداب دین یاد می گیرد صرفاً جنبه ی تقلیدی
– آنهم از نوع رفتار مکانیکی- دارد، و هنوز شناخت مستقلی از پیامد و ارزش رفتارهای دینی ندارد. این دوره تا حدود 5 یا 6 سالگی به طول می انجامد.
2- مرحله ی عاطفی- احساسی: در این مرحله کودک ضمن تقلید از آداب و رسوم مراسم دینی بزرگسالان، از نظر عاطفی و حس تعلق به آداب و مراسم، واکنش هایی از خود نشان می دهد. این دوره معمولاً در سنین 6 تا 10 سالگی اتفاق می افتد و راهبرد اصلی تربیت دینی مبتنی بر تلقین و القا می باشد که انس و الفت به مناسک دینی را به همراه دارد.
3- مرحله ی استدلالی- برهانی: در این مرحله کودک یا بهتر بگوییم نوجوان، دین را از منظر عقلانیت، همراه با استدلال شخصی مورد بررسی قرار می دهد. این مرحله که مصادف با ظهور تفکر انتزاعی و اجتهاد عقلانی نوجوان است یکی از مهم ترین و حساس ترین مراحل تربیت دینی محسوب می شود. در اینجا، راهبرد اصلی در تربیت دینی، معطوف به «تحقیق» است یعنی نوجوان هر مطلبی که از دین می آموزد باید از صافی ذهن و استدلال عقلانی خود عبور دهد تا مورد پذیرش قرار گیرد در غیر این صورت با مقاومت و انکار مواجه می شود.
4- مرحله ی عرفانی- شهودی: در این مرحله نوجوان در کنار استدلال عقلانی به پذیرش قلبی و کشف و شهود باطنی نیز نایل می شود. یعنی نوجوان بر اثر دریافت
وجودی دین و ظهور علاقه، معنویت و نشاط درونی، به تعالی احساسات و والایش هیجانات خود از طریق عرفان و اشراق فردی دست می یابد که در اثر این احساس والا به آرامش و امنیت درونی که حاصل ایمان قلبی است می رسد.
در اینجا معرفت شهودی به همراه معرفت علمی یا به بیانی دیگر، هوش عقلانی در کنار هوش شهودی «فرآیند دین یابی» را با رویکرد درونی و ارتجالی و خود انگیخته به کمال می رسانند. (11)
عده ای دیگر از روان شناسان تحولی نگر، مراحل تربیت دینی و یا فهم کودک و نوجوان از دین را به شیوه های دیگر تقسیم بندی کرده اند. جدول زیر نمونه ای از این دیدگاه را در قالب تحول دین مطابق با مراحل رشد نشان می دهد: در این الگوی تحولی، فهم دین و تحول ایمان دینی از هفت مرحله ی متمایز و در عین حال مرتبط با هم عبور می کند. هر یک از مراحل به شکل متوالی بر روی مرحله ی قبلی بنا می شود و با مراحل تحول هوش و اخلاق در نظام پیاژه و کهلبرگ همسویی نسبی دارد. (12)
نگرش فرضیه ای به مراحل رشد دینی (13)
مرحله ی رشد دینی: 1- ایمان شهودی و تقویتی (تا 7 سالگی(،محتوای رشد دینی: درجه ی امنیت پایه ای روانی / چگونگی تقویت در کارهای خوب و بد و یادگیری های اولیه / تفکر شهودی ابتدایی و پیش عملیاتی / درهم آمیختگی خیال و واقعیت / شکل گیری وجدان اولیه
مرحله ی رشد دینی: 2-ایمان افسانه ای و جزمی (8 تا 11 سالگی(، محتوای رشد دینی: رشد تفکر عینی و تفکر کلی اجمالی / تمیز فاصله ی واقعیت و خیال / تصور جزئی درباره واقعیت ها / افسانه سازی با کمک عینیات / جزمی نگری درباره ی اندیشه های دینی / باور به پاداش و مکافات عینی
مرحله ی رشد دینی: 3- ایمان ترکیبی و الگویی (12 تا 16 سالگی(، محتوای رشد دینی: تفکر انتزاعی درباره ی مفاهیم مذهبی / نظام دادن به عقاید دینی / اثبات شخصیت خویش با کمک باورهای مذهبی / پیروی از سرمشق های دینی / درهم آمیختگی ایمان دینی با عواطف نوجوانی
مرحله ی رشد دینی: 4- ایمان فردی شده و استدلالی (17 تا 25 سالگی(، محتوای رشد دینی: استدلال عقلی به عنوان پشتوانه ی ایمان دینی / مقایسه ی طرز فکرهای دینی و انتخاب راه مخصوص به خود / شیفتگی به ارزش های دینی و فرهنگی / الگوبرداری از سرمشق های دینی / کمال طلبی و جستجوی معنای زندگی / فراگیری معانی و رفتارهای دینی از دوستان
مرحله ی رشد دینی: 5- ایمان ترکیبی و پویا (نیمه ی دوم جوانی تا میانسالی(، محتوای رشد دینی: فراتر رفتن از منطق و استدلال در فهم دین / تفکر ما بعد صوری و ترکیب کردن استدلال با شهود و تجربه ی دینی شخصی / یافتن وحدت در درون تناقض ها / آزاد کردن خود از تعصبات و قید و بندهای عامیانه / باور و اتکا واقعی به خداوند و روح جاودان هستی
مرحله ی رشد دینی: 6- ایمان هماهنگی با جهان طبیعی و انسانی (میانسالی و پس از آن(، محتوای رشد دینی: یافتن جایگاه خود در جهان / یگانه شدن با قوانین هستی / حرمت گذاشتن به تمام انسان ها و اتحاد معنوی با دیگران / هماهنگ کردن زندگی با حیات دینی و معنوی / استدلال دیالکتیکی و رشد قدرت خلاق / هماهنگ کردن دریافت های علمی و فرهنگی و فلسفی و عرفانی
مرحله ی رشد دینی: 7- ایمان یگانه شدن با حق و وحدت وجود (دوره ی پختگی و کمال رشد(، محتوای رشد دینی: نظام اعتقادی اشراقی متعالی / مشاهده ی حقیقت و خیر و جمال در تمام وجود / تجربه کردن حقیقت هستی در همه چیز / روشنی بخشیدن به حیات معنوی در عالم انسانی / پیوستن به جاودانگی وجود
3- اصل تدریج و تکوین به جای تسریع و تحمیل: این اصل ناظر بر تدریجی بودن تربیت دینی آن هم از منظر تکوینی و پدیدآیی درونی می باشد. یعنی، کودک بر اساس توانایی های ذاتی، آمادگی های روانی و شرایط و مقتضیات اجتماعی به تدریج مستعد پذیرش آموزه های دینی می شود.
اختلاف استعدادها، ظرفیت ها، نیازها، خواسته ها، سلیقه ها، نگرش ها و تجربیات معلول طبایع و تأثیرات گوناگون محیطی و جغرافیایی، فرهنگی، اعتقادی و اقتصادی و اجتماعی می باشد. بنابراین، هر گونه اقدام تربیتی باید با توجه به اختلاف ها و ظرفیت ها انجام گیرد.
ریشه ی اغلب آسیب های تربیتی در فرآیند تربیت دینی این است که اولیا و مربیان بدون توجه به این واقعیت سعی دارند با شتاب زدگی و زودرسی، هر مطلبی را در هر سنی به هر میزانی به هر کسی در هر شرایطی منتقل کنند. حال آنکه رعایت اندازه و ظرفیت ذهنی و آمادگی روانی کودکان، در هضم و جذب پیام های تربیتی کمک می کند تا آنها بتوانند به تبع مرحله ای که به سر می برند رفتارها و انتظارات تربیتی را درونی کنند.
گویا به همین سبب است که در احادیث و روایات ما شاهد تقسیم بندی ایمان افراد بر اساس اصل تدرج و تمکن
هستیم. از امام صادق (ع) نقل است که فرمود:
خداوند ایمان را هفت سهم کرد. سپس آن را میان مردم تقسیم کرد و به برخی از مردم فقط یک سهم داد و به بعضی دو سهم داد تا به هفت. سپس فرمود:
به کسی که یک سهم ایمان دارد به اندازه دو سهم تحمیل نکنید و به کسی به اندازه دو سهم دارد سه سهم تحمیل نکنید که سنگی بارشان خواهید کرد.
و در جای دیگر امام صادق (ع) مراحل ایمان را به نرده های نردبان تشبیه می کنند و می فرمایند:
ایمان مانند نردبانی است که ده پله دارد و مؤمنین پله ای را بعد از پله ای دیگر بالا می روند پس کسی که در پله ی دوم است نباید به آن که در پله ی اول است بگوید: تو هیچ ایمان نداری تا برسد به دهمی که نباید چنین سخنی به فرد نهم بگوید. پس آن که را که از تو پایین تر است دور نینداز که بالاتر از تو، تو را دور نیندازد. و چون کسی را یک درجه پایین تر از خود دیدی با ملایمت او را به سوی کشان و چیزی
را هم که طاقتش را ندارد بر او تحمیل نکن که او را بشکنی. (14)
همان گونه که از مضمون حدیث فوق استنباط می شود که تربیت دینی یک فرآیند تدریجی، مرحله ای، تکوینی و مبتنی بر توان و ظرفیت و استعداد مخاطب می باشد. و هرگونه تأخیر و تسریع بدون رعایت این تدرج و تمکن منجر به آسیب های تربیتی می شود، اصول دیگر تربیت دینی در قلمرو و روش های درون زا عبارتند از:
4- اصل تعادل جویی و تازگی معتدل (15)
5- اصل زیبایی شناسی و حیرت (7)
6- اصل کرامت و محبت
7- اصل تسهیل و تفسیر
8- اصل تعقل و تفکر
در اینجا برای پرهیز از اطاله کلام و رعایت حوصله ی خوانندگان محترم از توضیح و تفصیل اصول فوق خودداری می شود و امید است که مخاطبان علاقه مند به این مباحث به منابعی که در آخر این مجموعه معرفی شده است مراجعه کنند.
این اصول زمانی به حصول و غایت خود نزدیک می شوند که با روش های مؤثر و نافذ و در عین حال برخاسته از انگیزه ها و نیازهای درونی مخاطب همراه شود. روش های تربیت دینی در این رویکرد در قالب روش های الگویابی، محبت، تکریم، ابتلا، ذکر، توبه، محاسبه، مراقبه، مشارطه، معاتبه، خوف و تنبیه، شوق و تشویق، ارائه می شود. هر یک از این روش های دل خاسته و عاطفی و ایمانی از مراحل پنجگانه زیر عبور می کند:
1- آمادگی و گرایش
2- ارائه و پذیرش
3- هم خوانی و همراهی
4- یگانگی و هضم
5- بازخورد و کاربرد
تردیدی وجود ندارد که راهکارهای تربیت دینی دست کم در سه حیطه ی روان شناختی (نیازها و انگیزه ها) و حیطه جامعه شناختی (نگرش ها و فرهنگ ها) و زیست شناختی (درون مایه ها و استعدادها) امکان پذیر است. و اگر در هر یک از منابع و عوامل فوق نارسایی و تعارضی مشاهده شود فرآیند تربیت دینی در مراحل پیچیده و تکوینی خود با موانع و آسیب های جدی روبرو می شود.
اگر بخواهیم روند تربیت دینی از سرچشمه ی اصلی و فطری خود آغاز بر اساس مراحل تحول روانی و شرایط اجتماعی و فرهنگی متربی فعلیت یابد باید قبل از هر چیز «انگیزاننده» های پایدار و پویا که نقش اصلی را در شکوفایی استعدادهای معنوی انسان دارد احیا و تقویت کنیم. بعد از انگیزاننده ها باید به سراغ مکانیزم های «باوراننده» عقلانی و استدلال رفت که نقش توجیه کننده و اقناع کننده باورهای دینی را دارند، و سپس عوامل «وادارنده» که ناظر به تحکیم و تثبیت و تداوم ارزش ها و نگرش های دینی است مطرح می شوند. در واقع روند این تحول در چرخه ی تعاملی زیر شکل می گیرد.
اما افزون بر این اصول و مراحل و روش ها و منابع باید به عوامل مؤثر تغییر نگرش و تقویت حس دینی دانش آموزان اشاره کرد. عواملی که در میان دو قطب سیال بین مربی و متربی مداخله گری می کنند. این عوامل عبارتند از:
1- چه کسی؟
2- چه چیزی را؟
3- به چه کسی؟
4- در چه شرایطی؟
5- با چه امکاناتی؟
6- از چه روشی؟
7- با چه بازخوردی ارائه می کند.
ویژگی ها و کارکردهای هر یک از عوامل هفتگانه ذکر شده خود به بحث مستقل و در عین حال مفصلی نیاز دارد تا بتوان بین درون داد و برون داد نظام تعلیم و تربیت دینی آن هم در چارچوب ساختار آموزشی رابطه ی معنی داری برقرار کرد. امید است که اولیا و مربیان نیک اندیش با دانش کافی و بینش روشن و منش والا در این رسالت ظریف و لطیف بتوانند به توفیقات روزافزون دست یابند.
1) گفت ای بنیاد فطرت ذات تودو جهان پر شور ذریات تو.
2) »حس دینی«، حالتی است که آدمی در آن حال، خود را در جهانی قانونمند و هدفدار می یابد و به یقین شهودی نائل می شود که از یقین منطقی روشن تر و محکم تر است و در نتیجه ی این شهود، به هدفدار بودن حیات پی می برد. (ویلم(، «نامه ی پژوهش«، شماره ی 20 و 21، ص 149.
3) »فطرت«، ص 258.ر.ک؛ «دین؛ تبیینی پایه ای، تبیین فطری«، الله کرم کرمی پور، نشریه پگاه شماره ی 33، ص 19.
4) خداوند نیز از پیامبران خود خواسته است که دین مکنون در وجود آدمی را به شکوفایی و فعلیت برسانند. همان تعبیر آیه ی قرآنی که می فرماید: هو الذی ارسل رسوله بالهدای و دین الحق لیظهره علی الدین کله. توبه / 3، حجرات / 28 و جمعه آیه 9.
5) ر. ک: خلاصه گزارش پنجمین کنفرانس بین المللی یونسکو- اسید (ACEID(، دکتر محمود مهر محمدی، نشریه «مسائل آموزش و پرورش» شماره 11 و 12.
6) ر.ک: پرورش بینش علمی در آموزش و پرورش، جنگ مقاله ها. مقاله «شناخت، گام نخست در پرورش بینش علمی«، دکتر اقبال قاسمی پویا، ص 29، پژوهشکده تعلیم و تربیت، سال 1376، تک نگاشت 8.
7) ر. ک: رویکردی نمادین به تربیت دینی، عبدالعظیم کریمی، انتشارات قدیانی.
8) ر. ک: فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، ماجد عرسان الکیلانی، مجموعه مقالات تعلیم و تربیت دینی، گروه علوم تربیتی (7(، سال 1380، ص 94.
9) ر. ک: راهبردهای روان شناختی در تبلیغ، عبدالعظیم کریمی، انتشارات ستاد اقامه نماز، چاپ دوم، 1382.
10) Construc Tionism.
11) ر. ک: تفکر شهودی در کودک، عبدالعظیم کریمی، فصلنامه پژوهشی ادبیات کودک و نوجوان، شماره 10.
12) برای مطالعه بیشتر در مورد انطباق مراحل تحول هوش و تحول اخلاق بنگرید به کتاب مراحل شکل گیری اخلاق در کودک، تألیف عبدالعظیم کریمی، انتشارات تربیت، چاپ سوم.
13) به نقل از کتاب روان شناسی کاربردی نوجوانی،دکتر حسین لطف آبادی، از انتشارات مرکز ملی جوانان.
14) اصول کافی، جلد 3، ص 74.
15) ر. ک: رابطه ی دینداری و بزهکاری در نوجوانان، محمدرضا طالبان.