داستان «کودکان چیزى را مىآموزند که با آن زندگى مىکنند«
من «کودکان چیزى را مىآموزند که با آن زندگى مىکنند» را در 1954 به عنوان قسمتى از مقالهى هفتگى خود دربارهى زندگى خانوادهى خلاق در یک روزنامهى محلى در کالیفرنیاى جنوبى نوشتم. در آن زمان مادر دخترى دوازده ساله و پسرى نه ساله بودم. در برنامهى آموزش بزرگسالان مدرسهى محلى منطقه، زندگى خانواده را تعلیم مىدادم و به عنوان مدیر آموزش والدین در کودکستان خدمت مىکردم. در آن زمان هیچ نمىدانستم که مقدر شده است این شعر به اثرى جهانى تبدیل شود.
»کودکان چیزى را مىآموزند که با آن زندگى مىکنند» راهى بود که من براى پاسخ به پرسشهاى پدران و مادران در کلاسهاى زندگى خانواده برگزیدم. این شعر دربارهى دل نگرانى آنان که پدر یا مادر بودن به چه
معناست سخن مىگوید. در دههى 1950 پدران و مادران، فرزندان خود را با گفتن چه بکنند یا چه نکنند تربیت مىکردند. در آن زمان مفهوم هدایت کودکان به طور گسترده شناخته شده نبود. «کودکان چیزى را مىآموزند که با آن زندگى مىکنند» نشان داد که مهمترین تأثیر پدران و مادران بر فرزندان رفتار خود آنان است که هر روزه به عنوان الگو و سرمشق مورد توجه قرار مىگیرد.
در طى این سالها، شعر «کودکان چیزى را مىآموزند که با آن زندگى مىکنند» در محیطهاى پرورشى و تربیتى بسیارى مورد توجه قرار گرفته و نسخههاى کوتاه شدهى آن در بیمارستانها، و مطب پزشکان به پدران و مادران جوان عرضه شده است. این شعر به ده زبان ترجمه و منتشر شده و در کشورهاى مختلف به وسیلهى آموزگاران و روحانیان به عنوان قسمتى از برنامهى درسى آموزش پدران و مادران و مربیان مورد استفاده قرار گرفته است. امیدوارم این اشعار هر جا که مطرح مىشود، به عنوان راهنما و الهامى براى والدین در راه مهمترین وظیفهاى که بر عهده دارند، یعنى پرورش فرزندان، به خوبى مورد استفاده قرار گیرد.
دوروتى لونلت
نقش شما بسیار ارزنده است – پدر یا مادر بودن. قدرتى را که در کمک به ایجاد آیندهاى بهتر دارید، هرگز دست کم نگیرید.