پدر نقش سرپرستی و کنترل کودک را برعهده دارد و اتفاقا کودک هم بر اساس تجارب و در طول زندگی محدود خود در را در این نقش شناخته است. وجود چنین نقش برعهده پدر ایجاب می کند که کودک خود را حفظ کند سر و وضع خود را سامان دهد و در امور و رفتار و حالات خود پرورش داشته باشد اگر چه پدر هر روزه این تذکر را به کودک ندهد. اصولا وجود سایه پدر بر سر کودک مستلزم چنین مراقبت ها توسط کودک است.
به هنگامی که پدر از دنیا می رود برای کودک مخصوصا آنها که در سنین رشد و در مرحله ای نزدیک به نوجوانی هستند احساس می کنند کنترلی برای شان وجود ندارد به همین نظر یله و رها می شوند به هر جا که خواستند میروند و با هر کس که خواستند معاشرت می کنند که این خود منشاء بسیاری از لغزشها و انحرافات است.
تحقیقات آسیب شناسان اجتماعی نشان داده است که اغلب کودکان پدر از دست داده یا سر از جرم درآوردند یا مرتع سوء استفاده دیگران قرار گرفته و منحرف شدند. بلی وجود مادر برای کودک مهم است ولی طبیعت رفتاری او ایجاب می کند که بچه ها از او حساب نبرند و خود را آزاد بدانند.
به همین خاطر ضایعه مرگ پدر از دید اجتماعی و اخلاقی هم ضایعه به حساب می آید و موجب پیدایش انحرافات و کجروی هاست اینان برای جلب حمایت دیگران در مواردی تسلیم باندها و گروه بازی ها می شوند و این خود منشاء پیدایش بسیاری از مفاسد اجتماعی حتی سرقت ها، کف زنی و خرابکاری هاست.