جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مراقبت‏هاى هنگام باردارى

زمان مطالعه: 15 دقیقه

بحث ما درباره‏ى تربیت اولاد بود یک مقدمه و سه فصل در این باره صحبت کردم.

فصل چهارم درباره موقع حمل و باردارى است که از نظر روایات ما وضع حساسى براى آنست اولاً باید بدانیم وضع حمل و باردارى براى زن وضع مشکلى است، قرآن شریف در دو جا مى‏فرماید مشقت‏زا و مشکل است. اول سفارش مى‏کند به اینکه پدر و مادرهایتان را مواظب باشید احسانشان کنید علت که مى‏آورد مى‏گوید: مادر، در موقع وضع حمل رنج‏ها داشته است، آن هم مشقت روى مشقت.

مى‏فرماید: ما توصیه کردیم اینکه احترام پدر و مادر را نگاه دارید به آنها احسان کنید، متوجه باشید مادر هنگام باردارى مشقت روى مشقت داشته.(1) در آیه‏ى دیگر مى‏فرماید: «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی‏ أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی‏ أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى‏ والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لی‏ فی‏ ذُرِّیَّتی‏ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمینَ«:(2)

وصیت کردیم ما که احترام پدر و مادر را نگاه دارید. مى‏فرماید براى اینکه مادر، در حالى که حامله بود، در حال مشقت بود و بالأخره این 9 ماه براى مادر وضع مشکلى است انصافاً مشکل روى مشکل است و هر روزى که

بگذرد مشکل و مشقت او بیشتر مى‏شود و براى مادر ثواب هم زیاد دارد، حتى در روایات مى‏خوانیم مادرى که حامله باشد مثل کسى است که در خط مقدم جبهه باشد یعنى 9 ماه حامله است، اما 9 ماه ثواب جهاد فى سبیل الله دارد و مانند کسى که در خط مقدم جبهه آنجا پاسدارى مى‏کند.

چنانچه درباره‏ى وضع حملش، درباره‏ى شیرش روایات فراوانى داریم، درباره‏ى وضع حملش روایات داریم که اگر زنى وضع حمل کند تمام گناهان او آمرزیده مى‏شود مانند اینکه از مادر متولد شده باشد. یا درباره‏ى شیر دادن داریم، اگر مادرى شب بلند شود و بچه‏اى را شیر بدهد مانند اینکه نماز شب خوانده باشد، یا در روایت دیگر مى‏گوید که اگر بچه‏اش را شیر بدهد مثل این است که یک بچه‏اى در راه خدا آزاد کرده باشد. این وضعى که براى مادر هست موقع وضع حمل چیزى است که متن بحث امروز است. همه و همه مخصوصاً زن‏ها باید توجه به آن چند چیز داشته باشند:

1- دوران حمل براى طفل سرنوشت‏ساز است و مادر باید متوجه باشد که تمام روحیات روى این بچه‏اى که در شکم دارد اثر مى‏گذارد، روز اول یک روایتى از امام صادق (ع) خواندم و گفتم که روایت را فیض در صافى نقل کرده است در ذیل آیه شریفه که مى‏فرماید: «هُوَ الَّذی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحامِ کَیْفَ یَشاءُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ«(3)

ملک مصور مى‏آید در شکم مادر در 4 ماهگى و صورت بندى مى‏کند وقتى صورت‏بندى شد خطاب مى‏شود به این ملک که نگاه کن به صورت مادر و سرنوشت این بچه را. سعادت و شقاوت این بچه را بنویس در پیشانیش و بداءهم براى من قرار بده، این روایت را معنى کردم مخصوصاً با این جمله‏اى که بداءهم براى من قرار بده. گفتم که این روایت همان روایت است که مى‏فرماید:

قال رسول الله (ص(: السعید من سعد فى بطن امه، و الشقى من شقى فى بطن امه(4)

یعنى شالوده ی شقاوت، شالوده‏ى سعادت در شکم مادر ریخته مى‏شود، علاوه بر اینکه قانون وراثت صفات پدر و مادر را به این بچه منتقل مى‏کند از همان وقتى که این بچه در شکم مادر پرورش پیدا مى‏کند، با روحیات مادر بزرگ مى‏شود بنابراین مادر باید مواظب باشد صفت رذیله نداشته باشد. مادر باید بداند اگر صفت رذیله دارد لااقل طوفانى نشود، طغیانى نشود، گل نکند. مادر حسود، مادر متکبر و خودخواه باید بداند که این صفات رذیله‏اش به این بچه منتقل مى‏شود و بچه در شکم این زن با روحیات مادر بزرگ مى‏شود چنانچه مادر مقدس، مادر باتقوى، مادرى که عاطفه سر تا پاى او را گرفته باشد. بچه در شکم مادر با روحیه‏ى او بزرگ مى‏شود.

یک آدم باعاطفه‏اى، یک آدم متواضعى، و این جمله را درباره‏اش صحبت کردم و گفتم در موقع ازدواج باید مواظب باشیم چه زنى را انتخاب مى‏کنیم چنان چه زن باید مواظب باشد، چه مردى را انتخاب مى‏کند.

الآن به زن‏ها سفارش مى‏کنم بدانید روحیات شما روى این طفل اثر دارد و اگر صفات رذیله‏اى داشته باشید، بچه از نظر اقتضا، از نظر زمینه و شالوده خراب مى‏شود مخصوصاً اگر صفت رذیله‏اى گل کند، یعنى حسادت را به کار بیندازد، از صفت خودخواهى استفاده کند، صفت بدبینى را ازش استفاده کند، همان وقت اثر مى‏گذارد روى روحیه‏ى این بچه و این بچه به دنیا که مى‏آید حسود است، به دنیا که مى‏آید، متکبر است، به دنیا که مى‏آید صفت رذیله دارد و صفت رذیله‏اش را گرفته از شکم مادر و معناى «السعید سعید فى بطن امه الشقى شقى فى بطن امه» همین است.

نکته‏ى دوم که باید مواظب باشیم، مخصوصاً زن‏ها باید مواظب باشند که گناه اثر دارد روى روحیه بچه. اگر زن گناهکار باشد همینطورى که گناه اثر مى‏گذارد روى دل، اثر مى‏گذارد روى جنین، اثر مى‏گذارد روى این بچه و همینطورى که گناه دل را سیاه مى‏کند و کم‏کم مى‏رساند انسان را به آنجا که قرآن مى‏فرماید: «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ«(5)

آن کسانى که گناه مى‏کنند کم‏کم این گناه موجب مى‏شود که دست از دین بردارند، کم‏کم موجب مى‏شود اینکه مبدأ و معاد را منکر شوند، همانطورى که راجع به دل و راجع به ایمان قرآن مى‏فرماید: «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فی‏ ضَلالٍ مُبینٍ«.(6)

خوشا به حال آن کسانى که بواسطه‏ى رابطه با خدا روشندل هستند و واى بر کسى که بواسطه‏ى گناه دلش سیاه شده، دل سنگین شده، دل ناپاک شده همانطورى که گناه اثر مى‏گذارد روى دل، اثر مى‏گذارد روى جنین. مادر بى عفت مادرى که در حال باردارى خود را نشان نامحرم مى‏دهد، العیاذبالله با نامحرم نشست و برخاست دارد، خنده‏ها دارد، شوخى‏ها دارد، بداند که این بچه‏اش را از نظر روحى دارد مى‏کشد. بداند این بچه‏اش را از نظر روح دارد فلج مى‏کند. العیاذبالله مادرى که گناه داشته باشد، مخصوصاً حق‏الناس، باید مواظب باشد، باید متوجه باشد که این بچه بیچاره مى‏شود و بالأخره گناه همینطورى که روى اعضاء و جوارح اثر دارد، روى بچه و روى جنین اثر دارد.

شما توجه بفرمائید اگر یک کسى غریزه‏ى جنسى او گل کند، این غریزه جنسى وقتى طوفانى شد اثر مى‏گذارد روى چشم و روى صورت، اثر مى‏گذارد روى دست و روى بدن، همین‏طور اثر مى‏گذارد روى بچه در شکم، گناه کوچک باشد یا بزرگ باشد، براى بچه در شکم فوق‏العاده مضر است لذا آن‏هایى که مقید بوده‏اند بچه‏شان به جایى برسد اینها در وقت حمل رابطه‏ى با خدایشان خیلى محکم بود، اینها در وقت حمل رابطه با خدایشان به اندازه‏اى بود که مواظب بودند بى‏وضو نخوابند، بى‏وضو نباشند و همیشه با حال طهارت باشند، یعنى همینطورى که گناه اثر مى‏گذارد روى بچه از نظر شقاوت، زمینه‏ى شقاوت براى بچه فراهم مى‏کند رابطه با خدا هم اثر مى‏کند روى بچه و زمینه‏ى سعادت براى بچه فراهم مى‏کند. این هم نکته دوم.

نکته‏ى سوم که مهم‏تر از نکته اول و دوم است غذاى حرام است. بدا به حال آن بچه‏اى که گوشت و پوست و استخوان او روئیده شود از غذاى حرام.

من نمى‏دانم چه اندازه درست باشد – اما ریشه‏ى روایتى دارد – ریشه‏ى تجربى دارد. یک قضیه‏اى نقل مى‏کنند از علامه مجلسى، علامه مجلسى اول یکى از علماى بزرگ اسلام است. علاوه بر اینکه فقیه است، محدث است، عارف کاملى هم هست و یک آدم فوق‏العاده وارسته‏اى است، علامه مجلسى دوم است که بحار را نوشته و به شیعه خیلى خدمت کرده و خدمتى که علامه مجلسى دوم به شیعه کرده است، در میان علماء کم نظیر است.

مى‏گویند علامه مجلسى دوم بچه‏ى کوچک 7 ساله‏اى بود دنبال بابایش آمد مسجد، هر روز مى‏آمد مسجد،یک شبى نرفت و در صحن مسجد بازى مى‏کرد یک سقایى، مشک آبى داشت آبش را گذاشت در صحن مسجد و رفت نماز، این بچه‏ى 7 ساله نمى‏دانم از کجا یک سوزن پیدا کرد و فرو کرد در مشک آب، آبها بنا کرد فوران کردن، خیلى بالا مى‏رفت، اینهم لذت مى‏برد و بالاخره نماز تمام شد و آبهاى مشک هم رفت بعد سقا آمد دید مشکش سوراخ شده گفت: کى این کار را کرد گفتند: آقازاده پسر علامه مجلسى. این قضیه کم‏کم به مجلسى اول رسید مجلسى اول خیلى از این قضیه ناراحت شد، مى‏گویند آمد خانه پیش خانمش به خانمش گفت که من آنچه باید مراعات کنم. مراعات کردم قبل از انعقاد نطفه، آنچه دستور بود عمل کردم، در وقت انعقاد نطفه، عمل کردم از نظر غذا مواظب بودم و این کارى که این بچه کرده است و این دسته گلى که این بچه به آب داده باید تقصیر تو باشد، فکر کن ببین چه کردى زن اتفاقاً مى‏گویند بیادش آمد، گفت که بله تقصیر من است، من وقتى که باردار بودم رفتم منزل همسایه با همسایه کار داشتم وقتى برگشتم، در خانه همسایه در دالان خانه یک درخت انار بود و من خیال کردم که این انار ترش است و چون باردار بودم تمایل به ترشى پیدا کردم لذا سوزنم را از زیر گلویم در آوردم و زدم به انار و انار را مکیدم و دیدم نه، انار شیرین است و انار را رها کردم و به صاحب منزل نگفتم، مى‏گویند آن سوزنى که در حال حمل مادر علامه مجلسى فرو کرد به میوه درخت همسایه و مکید، آن آب غصب اثر گذاشت روى بچه و بچه در سن 7 سالگى سوزن را فرو کرد در مشک سقا! چه قدر درست باشد قضیه نمى‏دانم که پیامبر

اکرم (ص) فرموده است: لا یدخل الجنة من نبت لحمه من السحت، النار اولى له(7) آن کسى که گوشت و پوست و استخوان او از حرام روئیده شود این اولاى به آتش جهنم است تا بهشت. یعنى این اولاى به شقاوت است تا به سعادت، یعنى غذاى حرام اثر عجیبى دارد.

قضیه‏ى علامه مجلسى درست باشد یا نباشد، اما قرآن مى‏فرماید:

»إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی‏ بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً«(8)

یعنى افرادى که مال بچه یتیم مى‏خورند، یعنى افرادى که مال حرام مى‏خورند، اینها تخیل نکنند دارند غذا مى‏خورند، اینها بدانند آتش مى‏خورند. آن چشم که بصیرت داشته باشد آتش را مى‏بیند.

مرحوم صدرالمتألهین (ره) در یکى از کتاب‏هایش مى‏فرماید: دو نفر را دیدم غیبت مى‏کردند در همان وقت دیدم آتش از دهان این دو نفر بیرون مى‏آید. آن کسانى که چشم بصیرت دارند مى‏بینند که غذاى حرام آتش است، مى‏بینند غذاى حرام چرک و خون معنوى است.

یکى از بزرگان علماء پیش حاکم ظالم وقت کارى داشت، بچه ی یک زنى گم شده بود آن زن آمد پیش آن عالم و گفت بچه‏ام را از تو مى‏خواهم او مجبور شد شب برود منزل آن حاکم، وقتى رفت سفره پهن بود. گفت: این بچه را از من مى‏خواهند، من هم بچه را از تو مى‏خواهم، این بچه را پیدا کن، حاکم گفت: بیا غذا بخور، نخورد، اصرار کرد نخورد، تهدیدش کرد باید امشب غذاى مرا بخورى، عالم غذا را برداشت در دست و فشار داد از زیر انگشتان او خون بنا کرد آمدن. گفت چه بکنم غذا بخورم یا خون! وقتى که مال مردم را خون مردم را مکیده باشى و غذا تهیه بکنى این غذا نیست گر چه بحسب ظاهر مى‏بینى پلو است، بحسب ظاهر مى‏بینى گوشت است، اما آنکه چشم بصیرت دارد مى‏بیند مردار است، مى‏بیند خون است مى‏بیند چرک و خون است و غذاى حرام چنین اثرى دارد روى این بچه گناهش هم همین

است، درباره‏ى گناهش که الآن عرض کردم آن زنى که حامله است و دارد غیبت مى‏کند و از نظر قرآن کسى که غیبت کند گوشت مرده مى‏خورد «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ«(9)

یعنى آى کسى که دارى غیبت مى‏کنى، پشت سر مردم حرف مى‏زنى، آن صفت بدى که مردم دارند پشت‏سرشان مى‏گویى و شخصیت مردم را دارى مى‏کوبى، مى‏خواهى گوشت مرده بخورى، اگر نمى‏خواهى گوشت مرده بخورى مواظب باش غیبت نکنى، و اینکه غیبت کردن، گوشت مرده خوردن است. این از نظر قرآن و از نظر روایات بلااشکال است. روایت را سنى و شیعه هر دو نقل مى‏کنند که یک زنى آمد پیش پیامبر مسأله پرسید. پیامبر جواب داد، زن رفت عایشه به پیامبر گفت: یا رسول الله! این زن قدش کوتاه است – قد کوتاه بود و با دست اشاره کرد و گفت این زن قدش کوتاه است. پیامبر اکرم (ص) عصبانى شد، رنگ مبارک تغییر کرد، فرمودند: عایشه چرا غیبت کردى؟ بعد فرمودند عایشه استفراغ کن – چشم ملکوتى داد به عایشه، عایشه استفراغ کرد یک مقدار گوشت گندیده، گوشت مرده از دهانش بیرون آمد، گفت: یا رسول الله من دیشب گوشت نخوردم این گوشت کجا بوده! فرمودند: مگر قرآن نخوانده‏اى که مى‏گوید: «… و لا یغتب بعضکم بعضاً أیحب أحدکم أن یأکل لحم أخیه میتاً فکرهتموه…«

آن کسى که غیبت کند گوشت مرده برادر مؤمنش را خورده است.

درباره‏ى پیامبر اکرم (ص) نقل مى‏کنند ایشان دستور دادند همه روزه بگیرند و موقع افطار بیایند اجازه بگیرند و بعد افطار کنند. دسته دسته آمدند خدمت پیامبر، یک پیرمردى آمد خدمت پیامبر گفت: یا رسول الله من روزه‏ام دو تا دختر هم دارم این‏ها هم روزه هستند. اجازه بدهید من افطار کنم آن دوتا دختر هم افطار کنند. فرمودند: تو روزه هستى برو افطار کن، ولى دو تا دخترت روزه نیستند. گفت: یا رسول الله روزه هستند مى‏دانم. فرمودند برو به

آن‏ها بگو استفراغ کنند. آمد، آن گفته‏ى ملکوتى، چشم ملکوتى براى آنها درست کرد، آنها استفراغ کردند 2 قطعه گوشت از دهان این‏ها افتاد بیرون، پیرمرد آمد خدمت پیامبر (ص(، یا رسول الله اینها گوشت نخورده بودند، این گوشتها کجا بوده؟ فرمودند: آن که غیبت کند گوشت مرده خورده است، ولو اینکه از نظر ظاهر روزه دست است. اما در واقع روزه را باطل مى‏کند، در واقع گوشت گندیده خورده است.

به زن حامله بگویم، اى زن اگر حامله هستى مواظب زبانت باش این بچه را بیچاره نکن گوشت گندیده، گوشت مرده نخور و گوشت مردار همین طور، که اثر مى‏گذارد روى دل تو، اثر مى‏گذارد روى بچه‏ى تو، چه جور زن در حال حمل اگر غذاى مقوى بخورد اثر مى‏گذارد روى بچه، اگر غذاى لطیف بخورد اثر مى‏گذارد روى بچه، اگر غذاى کثیف و آلوده بخورد اثر مى‏گذارد روى بچه، همینطور است غذاى حرام، غذاى حلال و همچنین گناه، گناه‏آلودگى مى‏آورد اگر یک زنى شایعه پراکنى کند، که در واقع تهمت است براى اینکه شایعه پراکنى معنایش این است که چیزى را بگوید که نداند درست است یا نه، شایعه که مى‏سازد تهمت است، من و شما که نقل مى‏کنیم نقل تهمت است و نقل تهمت، تهمت است.

در روایات مى‏خوانیم، در روز قیامت کسى که تهمت زده است روى یک تل چرک و خونى نگاهش مى‏دارند و به او مى‏گویند جواب این تهمت را بده، نمى‏تواند جواب بدهد، باید روى این تل چرک و خون بماند تا اینکه جواب بدهد، جواب ندارد شایعه پراکن هم همین‏طور است. معناى روایت اینطور مى‏شود آنکه تهمت مى‏زند چرک و خون مى‏خورد ولو اینکه نمى‏بیند ولو اینکه خود متوجه نیست، خیال مى‏کند حرف مى‏زند، خیال مى‏کند، شخصیت دیگرى را دارد مى‏کوبد. یا خیال مى‏کند اظهار سیاست مى‏کند و شایعه پراکنى مى‏کند. در ماه مبارک رمضان باید شایعه نداشته باشیم، دروغ نداشته باشیم، تهمت و غیبت نداشته باشیم و بدانیم همه‏ى اینها در واقع روزه را باطل مى‏کند. و به زنها سفارش مى‏کنم مواظب باشید در موقع حمل، اینطور گناهان نداشته باشید براى اینکه این گناهان نظیر مرده‏خورى است، نظیر چرک و خون خوردن

است و اثر مى‏گذارد روى بچه و بچه را آلوده مى‏کند.

اگر کسى غذاى آلوده‏اى بخورد خودش مسموم مى‏شود، بچه در شکم مسموم مى‏شود اما این خیلى اهمیت ندارد. آن بالا بالایش این است که خودش مى‏میرد یا بچه مى‏میرد، اما خدا نکند بچه مسموم شود از نظر روح، خدا نکند کسى مسموم شود از نظر روح قرآن مى‏گوید: آنکه مسموم است از نظر روح، از هر جنبنده‏اى، از هر سگ درنده‏اى، از هر میکروب سرطانى پست‏تر است: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ«(10) لذا خود مادر باید متوجه باشد غذاى حرام نخورد و اگر غذا شبهه‏ناک است با دعا و با بسم الله الرحمن الرحیم، با توسل به خدا آلودگى غذا را رفع کند، سفارشى که دارم به پدرها، پدرها! باید در خانه‏هاتان غذاى حرام نباشد بلکه یک مسلمان اگر بشود (که کار مشکلى است) باید غذاى شبهه‏ناک در خانه‏اش نباشد، اما تقاضا دارم وقتى که زن حامله است، بچه در شکم مادر است مواظب کسبتان، پولتان مواظب غذایى که در خانه مى‏آورید باشید و اینها اثر عجیبى دارد.

درباره‏ى یکى از بزرگان نقل مى‏کنند مى‏گویند: من حال عجیبى پیدا کردم یعنى حال نماز شب خواندن نداشتم، حال نماز اول وقت خواندن نداشتم. از نماز لذت نمى‏بردم از رابطه با خدا لذت نمى‏بردم تعجب مى‏کردم چرا؟ هر چه گریه و زارى مى‏کردم، هر چه التماس مى‏کردم به جایى نمى‏رسید تا بالأخره شبى در خواب به من گفتند کسى که خرماى حرام بخورد معلوم است دیگر دوست عبادت نیست از عبادت لذت نمى‏برد، مى‏گوید از خواب بیدار شدم، دیدم بله خرما خریدم وقتى خرما را به من داد دیدم که یک خرما نرسیده است بدون اجازه صاحب مغازه آن خرما را برداشتم گذاشتم روى خرماهایش و یک خرماى خوب برداشتم و آن خرما را خوردم اثر گذاشت روى حالات او و آن حالات معنوى او گرفته شد.

و در روایات فراوانى مى‏خوانیم که اگر مى‏خواهید دعایتان مستجاب شود، غذاى حرام نخورید، غذاى شما آلوده نباشد، غذاى شما شبهه‏ناک نباشد.

این هم نکته سوم که این نکته سوم مشکل است اما خیلى لازم است.

نکته‏ى چهارم که بحث مفصلى دارد اما اشاره مى‏کنم این است که باید زن مواظب باشد هیجانهاى روحى نداشته باشد، باید زن مواظب باشد در حالیکه باردار است نشاط داشته باشد، باید مواظب باشد غم نخورد، غصه نخورد و بداند غم و غصه روى بچه اثر دارد، هیجانها روى بچه اثر دارد.

هیجان‏هایى که از راه عصبانیت پیدا مى‏شود روى بچه اثر دارد باید در این 9 ماهه، مادر در حال عادى باشد لذا اگر خداى نکرده اختلافى در خانه هست یا باید بچه نباشد و جلوگیرى کرد و یا اگر بچه هست باید اختلاف در خانه نباشد. باید عصبانیت از زن نباشد، باید حرف‏هاى نیش‏دار از طرف مادر نباشد باید مرد این زن را ناراحت نکند و بداند این زن اگر هیجانى پیدا کرد بعضى اوقات اثر مى‏گذارد، بچه‏اش فلج مى‏شود معمولاً مى‏گویند نقص در آنکه پروردگار عالم خلق کرده نیست اگر بچه فلج شود یا تقصیر قانون وراثت است و یا تقصیر مادر است و غم و غصه‏ها و هیجانها.

همین ماه‏گرفتگى را که در میان عوام مشهور است مى‏گویند از هیجان است زن تکان مى‏خورد وقتى تکان خورد یک هیجانى پیدا کرد اثر مى‏گذارد و لکه‏اى در بدن این بچه پیدا مى‏شود، بعضى اوقات بچه گنگ مى‏شود، مى‏گویند بر اثر هیجان‏هایى است که مادر پیدا کرده و اگر از نظر جسم، سالم بماند از نظر روح سالم نمى‏ماند، هیجان‏ها استعداد بچه را از بین مى‏برد، هیجانها جنین را عقده‏اى مى‏کند، هیجانها بچه را ناسالم مى‏کند و همچنین بى‏نشاطى، اگر بى‏نشاطى آمد، معمولاً زنها باید نشاط داشته باشند.

به قول یکى از روانشناس ها مى‏گوید: اگر نشاط را مجسم کنند یک زن مى‏شود. اما معمولاً چشم و هم چشمى‏ها غم و غصه‏هاى بى‏جا، هیجان‏هاى بى‏جا، نق‏نق‏ها، ناسازگارى‏ها در خانه نشاط را از زن مى‏گیرد و اگر زن بى‏نشاط شد بچه‏اى که پرورش پیدا مى‏کند در دل این زن بى‏نشاط مى‏شود. از همان اول بى‏نشاط است، از همان اول غم و غصه خور است، از همان اول گرفته است و بالاتر از این دو، غم و غصه است، غم و غصه در زندگى چیزى را نمى‏تواند درست کند، گره‏اى را نمى‏تواند بگشاید. اگر مشکلى براى شما جلو بیاید،شما از اول صبح تا به شب غصه بخورى، این غصه نمى‏تواند گره باز

کند، غم و غصه اثر در سرنوشت انسان ندارد اگر بعکس نباشد، از نظر روایات مى‏فهمیم غم و غصه در سرنوشت انسان و این که گره روى گره بیاورد هست.

قال الصادق (ع(: من أصبح و أمسى و الدنیا أکبر همه جعل الله تعالى الفقربین عینیه و شتت أمره ولم ینل من الدنیا إلا ما قسم له و من أصبح و الآخرة أکبر همه جعل الله تعالى الغنى فى قلبه و جمع له أمره.(11)

یعنى اگر کسى غم و غصه بخورد براى خاطر دنیایش و براى خاطر مشکلش، مشکل روى مشکل و یک پراکندگى در امور برایش پیدا مى‏شود. و اما اگر کسى همش، غمش، آخرتش باشد، دینش باشد، خدا دنیا و آخرت او را اصلاح مى‏کند.

غم و غصه نمى‏تواند گره باز کند، آن‏چه مى‏تواند گره باز کند صدقه، دعا، راز و نیاز با خدا، رابطه با خدا، این در سرنوشت انسان اثر دارد چنانچه گناه در سرنوشت انسان اثر دارد و الآن گفتم دعا است که مى‏تواند گره بگشاید و در سرنوشت انسان اثر داشته باشد، راز و نیاز با خدا است که در سرنوشت انسان اثر دارد اگر زن، غم و غصه‏اى دارد روى غم و غصه نباید پا فشارى کند مخصوصاً با توجه به روایتى که خواندم که این زن در خط مقدم جبهه است باید رابطه‏اش با خدا محکم باشد. وقتى رابطه با خدایش محکم باشد، غم و غصه او رفع مى‏شود و علاوه بر اینکه غم و غصه‏اش رفع مى‏شود نمى‏گذارد اثر بگذارد روى این بچه، باید همه و همه مخصوصاً خود زن مواظب باشد، هیجان نداشته باشد، هیجانهاى روحى گاهى از عصبانیت پیدا مى‏شود، اما گاهى هم از صفات رذیله پیدا مى‏شود یعنى زن حسود است. یک چیزى مى‏بیند، حسادتش گل مى‏کند، مثل آتش برافروخته مى‏شود. این هیجانى که برایش پیدا مى‏شود اثر مى‏گذارد روى بچه.

زن گاهى خودخواه و متکبر است یک چیزى مى‏بیند ملایم طبعش نیست و هیجان‏آمیز مى‏شود، اثر مى‏گذارد روى بچه و گاهى هم براى عصبانى شدن‏ها باید آن صفات بد روحى نباشد، عصبانیت‏ها هم باید نباشد باید نشاط باشد و این را هم بگویم و یکى از چیزهایى که بى‏نشاطى مى‏آورد گناه

است.

گناه به طور ناخودآگاه براى انسان بى‏نشاطى مى‏آورد، براى انسان یک حالى مى‏آورد مثل اینکه گم شده‏اى دارد و نمى‏داند چیست، از نظر قرآن، از نظر روایات مى‏فهمیم که این در اثر گناه است. اما گاهى بى‏نشاطى‏ها از اثر غم و غصه‏هاست در اثر هیجان‏هاست که باید مسلمان نداشته باشد. اصولاً غم و غصه براى انسان خیلى ضرر دارد، غم و غصه علاوه بر اینکه روح را خمود مى‏کند. به قول عوام انسان دست شکسته به کار مى‏رود اما دل شکسته، غصه‏دار به کار نخواهد رفت، علاوه بر اینکه آدم را کسل بار مى‏آورد یعنى هم تنبل از نظر روح و هم تنبل از نظر دل.

اطباء مى‏گویند غالب دردها از اثر غم و غصه است. روماتیسم‏ها، پادردها، سردردهاى مزمن، زخم معده، زخم روده و بالأخره دندان درد و دندان از بین رفتن همه و همه از اثر غم و غصه است. علاوه بر همه‏ى اینها ضعف اعصاب مى‏آورد. یعنى اول چیزى که غم و غصه به انسان مى‏دهد اعصاب را ضعیف مى‏کند، وقتى اعصاب ضعیف شد، دنیایش از بین مى‏رود آخرتش هم از بین مى‏رود. حتى مى‏رسد به اینجا که اعصاب طفل در شکم مادر ضعیف است اثر مى‏گذارد روى این جنین و همانجا اعصابش را ضعیف مى‏کند اثر مى‏گذارد روى بچه همانجا بچه را فلج مى‏کند، و این غم و غصه‏ها علاوه بر اینکه این دردها را مى‏آورد اثرى هم باربر او نیست. شما یکسال غصه بخورى به غیر از این که گره روى گره بیاورد چیزى نیست.

قضیه‏اى نقل مى‏کنند حالا درست باشد یا نباشد کار ندارم روایتش را الآن خواندم از نظر روایات درست است، مى‏گویند از اثر عشق، گرهى در پیشانى مجنون پیدا شده بود، کم‏کم بنا شد طایفه لیلى، لیلى را بدهند به مجنون. طایفه مجنون رفتند خواستگارى، مجنون را همراهشان بردند. وقتى طایفه لیلى نگاهشان به مجنون افتاد، دیدند که گره‏اى در پیشانى او است به قول روانشناس‏ها، پیرى زودرس برایش پیدا شده و این پیرى زودرس که براى انسان پیدا مى‏شود از نظر غم و غصه یک درد فوق العاده خطرناکى است دیدند پیرى زودرس برایش پیدا شده لیلى را ندادند بعد آن عارف جمله‏اى را نقل مى‏کند

که باید آن جمله در نظر ما باشد و آن جمله این است که مى‏گوید: «گره پیشانى مجنون در کار مجنون گره انداخت«.

چه حرفى، چه حرف خوبى، غصه خوردن، گره در کار مى‏اندازد گره پیشانى مجنون، گره در کار مجنون انداخت. معمولاً غم و غصه گره در کار مى‏اندازد، «من أصبح و کان همه الدنیا شتت الله أمره» یک نکته‏اى هم در آخر کار بگویم و آن اینکه غصه‏هاى ما هم همه‏اش بیجا است و 90% آن غم و غصه‏ها على غصه‏خورى است! مشهور است مى‏گویند یک کسى بود خیلى غصه مى‏خورد اگر فکرش را بکنید همه‏ى ما مخصوصاً زن‏هاى ما غصه‏هایشان نظیر این على غصه‏خور است.

مى‏گویند این على غصه‏خور هى غصه مى‏خورد زنش یک وقتى تصمیم گرفت نگذارد او غصه بخورد لذا نگذاشت از خانه بیرون برود و در خانه نگاهش داشت غذاى خیلى چرب و نرمى که دوست مى‏داشت برایش پخت، بچه‏ها را هم بیرون کرده بود، خلوت کرده بود که این غصه نخورد تا ظهر نگاهى داشت ظهر مى‏خواست برود تطهیر، خوب دیگر نمى‏توانست بگوید تطهیر نرو، اتفاقاً دستشویى دم در بود این رفت آنجا و برگشت نشست روى تشک و سر گذاشت روى زانو بنا کرد به غصه خوردن، زنش آمد گفت عمو على دیگر چه خبر است، امروز دیگر چى، امروز که نگذاشتم بروى بیرون غصه بخورى؟ گفت: راستش من وقتى که از دم در برمى‏گشتم دیدم الاغى آمد برود، این الاغ دم نداشت! گفت خوب به تو چه؟ دم نداشته باشد، گفت: هان یک وقتى این الاغ مى‏آید برود اینجا مى‏خورد زمین، به من مى‏گویند بیا بلندش کن من مى‏روم، دم ندارد تا بگیرم و بلندش کنم!

این مثال است، اما وقتى که برویم توى خودمان مخصوصاً زن‏ها مى‏بینیم غالب غم‏ها و غصه‏ها اینجورى است. غصه‏هاى پوچ مخصوصاً زن‏ها غصه‏هاى چشم و هم‏چشمى مى‏خورند. نگاه مى‏کنند به چادر یک زن یک غم مى‏آید روى دلش، ای کاش من چادر او را داشتم، نگاه مى‏کند به پیراهن مخصوصاً این زن‏ها از چیزهاى غریب و عجیبى که درشان موجود است این است که وقتى رفت در یک مجلسى و آمد اگر بیست نفر در آن مجلس باشند

چنانچه بپرسى چه لباسى پوشیده بودند هر بیست نفر را مى‏تواند بگوید چه لباسى پوشیده بودند. چه فرمى بود، چه قیمتى داشت و چه رنگى بود! روى همین‏ها غصه مى‏خورد، روى همین‏ها غم مى‏خورد غم‏هاى ما براى دین نیست اگر کسى الآن بخواهد غم بخورد، غم انقلاب بخورد، غم این جوانهاى عزیز در جبهه بخورد، غم این اوضاع فعلى بخورد و در نصف شب دعا کند تا انشاءالله این انقلاب به ثمر برسد تا انشاءالله این جنگ به پایان برسد و به نفع اسلام خاموش شود. وقتى که انسان غم انقلاب و جبهه داشته باشد دیگر معنا ندارد. غم چادر دیگرى یا خانه دیگرى یا غم دنیا را بخورد، که دنیا مى‏گذرد آن هم چه گذشتنى.

شنیده‏ام که محمود غزنوى شب دى‏

شراب خورد و شبش جمله در سمور گذشت‏

على الصباح بزد نعره‏اى که اى محمود

شب سمور گذشت و لب تنور گذشت‏

همه و همه مخصوصاً زنها براى خاطر دنیا غم نخورید، براى خاطر دنیا غصه نخورید، محیط خانه را سرد نکنید زنهایى که باردار هستند مواظب این امانت خدا باشند و این امانت را خوب تحویل جامعه بدهند.


1) لقمان، 14.

2) احقاف، 15.

3) آل‏عمران، 6.

4) کنزالعمال، خبر 490.

5) روم، 10.

6) زمر، 22.

7) تنبیه الخواطر.

8) نساء، 10.

9) حجرات – 12.

10) انفال، 22.

11) بحار، جلد 72، صفحه 17.