بحث ما دربارهى تربیت اولاد بود یک مقدمه و سه فصل در این باره صحبت کردم.
فصل چهارم درباره موقع حمل و باردارى است که از نظر روایات ما وضع حساسى براى آنست اولاً باید بدانیم وضع حمل و باردارى براى زن وضع مشکلى است، قرآن شریف در دو جا مىفرماید مشقتزا و مشکل است. اول سفارش مىکند به اینکه پدر و مادرهایتان را مواظب باشید احسانشان کنید علت که مىآورد مىگوید: مادر، در موقع وضع حمل رنجها داشته است، آن هم مشقت روى مشقت.
مىفرماید: ما توصیه کردیم اینکه احترام پدر و مادر را نگاه دارید به آنها احسان کنید، متوجه باشید مادر هنگام باردارى مشقت روى مشقت داشته.(1) در آیهى دیگر مىفرماید: «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لی فی ذُرِّیَّتی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمینَ«:(2)
وصیت کردیم ما که احترام پدر و مادر را نگاه دارید. مىفرماید براى اینکه مادر، در حالى که حامله بود، در حال مشقت بود و بالأخره این 9 ماه براى مادر وضع مشکلى است انصافاً مشکل روى مشکل است و هر روزى که
بگذرد مشکل و مشقت او بیشتر مىشود و براى مادر ثواب هم زیاد دارد، حتى در روایات مىخوانیم مادرى که حامله باشد مثل کسى است که در خط مقدم جبهه باشد یعنى 9 ماه حامله است، اما 9 ماه ثواب جهاد فى سبیل الله دارد و مانند کسى که در خط مقدم جبهه آنجا پاسدارى مىکند.
چنانچه دربارهى وضع حملش، دربارهى شیرش روایات فراوانى داریم، دربارهى وضع حملش روایات داریم که اگر زنى وضع حمل کند تمام گناهان او آمرزیده مىشود مانند اینکه از مادر متولد شده باشد. یا دربارهى شیر دادن داریم، اگر مادرى شب بلند شود و بچهاى را شیر بدهد مانند اینکه نماز شب خوانده باشد، یا در روایت دیگر مىگوید که اگر بچهاش را شیر بدهد مثل این است که یک بچهاى در راه خدا آزاد کرده باشد. این وضعى که براى مادر هست موقع وضع حمل چیزى است که متن بحث امروز است. همه و همه مخصوصاً زنها باید توجه به آن چند چیز داشته باشند:
1- دوران حمل براى طفل سرنوشتساز است و مادر باید متوجه باشد که تمام روحیات روى این بچهاى که در شکم دارد اثر مىگذارد، روز اول یک روایتى از امام صادق (ع) خواندم و گفتم که روایت را فیض در صافى نقل کرده است در ذیل آیه شریفه که مىفرماید: «هُوَ الَّذی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحامِ کَیْفَ یَشاءُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ«(3)
ملک مصور مىآید در شکم مادر در 4 ماهگى و صورت بندى مىکند وقتى صورتبندى شد خطاب مىشود به این ملک که نگاه کن به صورت مادر و سرنوشت این بچه را. سعادت و شقاوت این بچه را بنویس در پیشانیش و بداءهم براى من قرار بده، این روایت را معنى کردم مخصوصاً با این جملهاى که بداءهم براى من قرار بده. گفتم که این روایت همان روایت است که مىفرماید:
قال رسول الله (ص(: السعید من سعد فى بطن امه، و الشقى من شقى فى بطن امه(4)
یعنى شالوده ی شقاوت، شالودهى سعادت در شکم مادر ریخته مىشود، علاوه بر اینکه قانون وراثت صفات پدر و مادر را به این بچه منتقل مىکند از همان وقتى که این بچه در شکم مادر پرورش پیدا مىکند، با روحیات مادر بزرگ مىشود بنابراین مادر باید مواظب باشد صفت رذیله نداشته باشد. مادر باید بداند اگر صفت رذیله دارد لااقل طوفانى نشود، طغیانى نشود، گل نکند. مادر حسود، مادر متکبر و خودخواه باید بداند که این صفات رذیلهاش به این بچه منتقل مىشود و بچه در شکم این زن با روحیات مادر بزرگ مىشود چنانچه مادر مقدس، مادر باتقوى، مادرى که عاطفه سر تا پاى او را گرفته باشد. بچه در شکم مادر با روحیهى او بزرگ مىشود.
یک آدم باعاطفهاى، یک آدم متواضعى، و این جمله را دربارهاش صحبت کردم و گفتم در موقع ازدواج باید مواظب باشیم چه زنى را انتخاب مىکنیم چنان چه زن باید مواظب باشد، چه مردى را انتخاب مىکند.
الآن به زنها سفارش مىکنم بدانید روحیات شما روى این طفل اثر دارد و اگر صفات رذیلهاى داشته باشید، بچه از نظر اقتضا، از نظر زمینه و شالوده خراب مىشود مخصوصاً اگر صفت رذیلهاى گل کند، یعنى حسادت را به کار بیندازد، از صفت خودخواهى استفاده کند، صفت بدبینى را ازش استفاده کند، همان وقت اثر مىگذارد روى روحیهى این بچه و این بچه به دنیا که مىآید حسود است، به دنیا که مىآید، متکبر است، به دنیا که مىآید صفت رذیله دارد و صفت رذیلهاش را گرفته از شکم مادر و معناى «السعید سعید فى بطن امه الشقى شقى فى بطن امه» همین است.
نکتهى دوم که باید مواظب باشیم، مخصوصاً زنها باید مواظب باشند که گناه اثر دارد روى روحیه بچه. اگر زن گناهکار باشد همینطورى که گناه اثر مىگذارد روى دل، اثر مىگذارد روى جنین، اثر مىگذارد روى این بچه و همینطورى که گناه دل را سیاه مىکند و کمکم مىرساند انسان را به آنجا که قرآن مىفرماید: «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ«(5)
آن کسانى که گناه مىکنند کمکم این گناه موجب مىشود که دست از دین بردارند، کمکم موجب مىشود اینکه مبدأ و معاد را منکر شوند، همانطورى که راجع به دل و راجع به ایمان قرآن مىفرماید: «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ«.(6)
خوشا به حال آن کسانى که بواسطهى رابطه با خدا روشندل هستند و واى بر کسى که بواسطهى گناه دلش سیاه شده، دل سنگین شده، دل ناپاک شده همانطورى که گناه اثر مىگذارد روى دل، اثر مىگذارد روى جنین. مادر بى عفت مادرى که در حال باردارى خود را نشان نامحرم مىدهد، العیاذبالله با نامحرم نشست و برخاست دارد، خندهها دارد، شوخىها دارد، بداند که این بچهاش را از نظر روحى دارد مىکشد. بداند این بچهاش را از نظر روح دارد فلج مىکند. العیاذبالله مادرى که گناه داشته باشد، مخصوصاً حقالناس، باید مواظب باشد، باید متوجه باشد که این بچه بیچاره مىشود و بالأخره گناه همینطورى که روى اعضاء و جوارح اثر دارد، روى بچه و روى جنین اثر دارد.
شما توجه بفرمائید اگر یک کسى غریزهى جنسى او گل کند، این غریزه جنسى وقتى طوفانى شد اثر مىگذارد روى چشم و روى صورت، اثر مىگذارد روى دست و روى بدن، همینطور اثر مىگذارد روى بچه در شکم، گناه کوچک باشد یا بزرگ باشد، براى بچه در شکم فوقالعاده مضر است لذا آنهایى که مقید بودهاند بچهشان به جایى برسد اینها در وقت حمل رابطهى با خدایشان خیلى محکم بود، اینها در وقت حمل رابطه با خدایشان به اندازهاى بود که مواظب بودند بىوضو نخوابند، بىوضو نباشند و همیشه با حال طهارت باشند، یعنى همینطورى که گناه اثر مىگذارد روى بچه از نظر شقاوت، زمینهى شقاوت براى بچه فراهم مىکند رابطه با خدا هم اثر مىکند روى بچه و زمینهى سعادت براى بچه فراهم مىکند. این هم نکته دوم.
نکتهى سوم که مهمتر از نکته اول و دوم است غذاى حرام است. بدا به حال آن بچهاى که گوشت و پوست و استخوان او روئیده شود از غذاى حرام.
من نمىدانم چه اندازه درست باشد – اما ریشهى روایتى دارد – ریشهى تجربى دارد. یک قضیهاى نقل مىکنند از علامه مجلسى، علامه مجلسى اول یکى از علماى بزرگ اسلام است. علاوه بر اینکه فقیه است، محدث است، عارف کاملى هم هست و یک آدم فوقالعاده وارستهاى است، علامه مجلسى دوم است که بحار را نوشته و به شیعه خیلى خدمت کرده و خدمتى که علامه مجلسى دوم به شیعه کرده است، در میان علماء کم نظیر است.
مىگویند علامه مجلسى دوم بچهى کوچک 7 سالهاى بود دنبال بابایش آمد مسجد، هر روز مىآمد مسجد،یک شبى نرفت و در صحن مسجد بازى مىکرد یک سقایى، مشک آبى داشت آبش را گذاشت در صحن مسجد و رفت نماز، این بچهى 7 ساله نمىدانم از کجا یک سوزن پیدا کرد و فرو کرد در مشک آب، آبها بنا کرد فوران کردن، خیلى بالا مىرفت، اینهم لذت مىبرد و بالاخره نماز تمام شد و آبهاى مشک هم رفت بعد سقا آمد دید مشکش سوراخ شده گفت: کى این کار را کرد گفتند: آقازاده پسر علامه مجلسى. این قضیه کمکم به مجلسى اول رسید مجلسى اول خیلى از این قضیه ناراحت شد، مىگویند آمد خانه پیش خانمش به خانمش گفت که من آنچه باید مراعات کنم. مراعات کردم قبل از انعقاد نطفه، آنچه دستور بود عمل کردم، در وقت انعقاد نطفه، عمل کردم از نظر غذا مواظب بودم و این کارى که این بچه کرده است و این دسته گلى که این بچه به آب داده باید تقصیر تو باشد، فکر کن ببین چه کردى زن اتفاقاً مىگویند بیادش آمد، گفت که بله تقصیر من است، من وقتى که باردار بودم رفتم منزل همسایه با همسایه کار داشتم وقتى برگشتم، در خانه همسایه در دالان خانه یک درخت انار بود و من خیال کردم که این انار ترش است و چون باردار بودم تمایل به ترشى پیدا کردم لذا سوزنم را از زیر گلویم در آوردم و زدم به انار و انار را مکیدم و دیدم نه، انار شیرین است و انار را رها کردم و به صاحب منزل نگفتم، مىگویند آن سوزنى که در حال حمل مادر علامه مجلسى فرو کرد به میوه درخت همسایه و مکید، آن آب غصب اثر گذاشت روى بچه و بچه در سن 7 سالگى سوزن را فرو کرد در مشک سقا! چه قدر درست باشد قضیه نمىدانم که پیامبر
اکرم (ص) فرموده است: لا یدخل الجنة من نبت لحمه من السحت، النار اولى له(7) آن کسى که گوشت و پوست و استخوان او از حرام روئیده شود این اولاى به آتش جهنم است تا بهشت. یعنى این اولاى به شقاوت است تا به سعادت، یعنى غذاى حرام اثر عجیبى دارد.
قضیهى علامه مجلسى درست باشد یا نباشد، اما قرآن مىفرماید:
»إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً«(8)
یعنى افرادى که مال بچه یتیم مىخورند، یعنى افرادى که مال حرام مىخورند، اینها تخیل نکنند دارند غذا مىخورند، اینها بدانند آتش مىخورند. آن چشم که بصیرت داشته باشد آتش را مىبیند.
مرحوم صدرالمتألهین (ره) در یکى از کتابهایش مىفرماید: دو نفر را دیدم غیبت مىکردند در همان وقت دیدم آتش از دهان این دو نفر بیرون مىآید. آن کسانى که چشم بصیرت دارند مىبینند که غذاى حرام آتش است، مىبینند غذاى حرام چرک و خون معنوى است.
یکى از بزرگان علماء پیش حاکم ظالم وقت کارى داشت، بچه ی یک زنى گم شده بود آن زن آمد پیش آن عالم و گفت بچهام را از تو مىخواهم او مجبور شد شب برود منزل آن حاکم، وقتى رفت سفره پهن بود. گفت: این بچه را از من مىخواهند، من هم بچه را از تو مىخواهم، این بچه را پیدا کن، حاکم گفت: بیا غذا بخور، نخورد، اصرار کرد نخورد، تهدیدش کرد باید امشب غذاى مرا بخورى، عالم غذا را برداشت در دست و فشار داد از زیر انگشتان او خون بنا کرد آمدن. گفت چه بکنم غذا بخورم یا خون! وقتى که مال مردم را خون مردم را مکیده باشى و غذا تهیه بکنى این غذا نیست گر چه بحسب ظاهر مىبینى پلو است، بحسب ظاهر مىبینى گوشت است، اما آنکه چشم بصیرت دارد مىبیند مردار است، مىبیند خون است مىبیند چرک و خون است و غذاى حرام چنین اثرى دارد روى این بچه گناهش هم همین
است، دربارهى گناهش که الآن عرض کردم آن زنى که حامله است و دارد غیبت مىکند و از نظر قرآن کسى که غیبت کند گوشت مرده مىخورد «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ«(9)
یعنى آى کسى که دارى غیبت مىکنى، پشت سر مردم حرف مىزنى، آن صفت بدى که مردم دارند پشتسرشان مىگویى و شخصیت مردم را دارى مىکوبى، مىخواهى گوشت مرده بخورى، اگر نمىخواهى گوشت مرده بخورى مواظب باش غیبت نکنى، و اینکه غیبت کردن، گوشت مرده خوردن است. این از نظر قرآن و از نظر روایات بلااشکال است. روایت را سنى و شیعه هر دو نقل مىکنند که یک زنى آمد پیش پیامبر مسأله پرسید. پیامبر جواب داد، زن رفت عایشه به پیامبر گفت: یا رسول الله! این زن قدش کوتاه است – قد کوتاه بود و با دست اشاره کرد و گفت این زن قدش کوتاه است. پیامبر اکرم (ص) عصبانى شد، رنگ مبارک تغییر کرد، فرمودند: عایشه چرا غیبت کردى؟ بعد فرمودند عایشه استفراغ کن – چشم ملکوتى داد به عایشه، عایشه استفراغ کرد یک مقدار گوشت گندیده، گوشت مرده از دهانش بیرون آمد، گفت: یا رسول الله من دیشب گوشت نخوردم این گوشت کجا بوده! فرمودند: مگر قرآن نخواندهاى که مىگوید: «… و لا یغتب بعضکم بعضاً أیحب أحدکم أن یأکل لحم أخیه میتاً فکرهتموه…«
آن کسى که غیبت کند گوشت مرده برادر مؤمنش را خورده است.
دربارهى پیامبر اکرم (ص) نقل مىکنند ایشان دستور دادند همه روزه بگیرند و موقع افطار بیایند اجازه بگیرند و بعد افطار کنند. دسته دسته آمدند خدمت پیامبر، یک پیرمردى آمد خدمت پیامبر گفت: یا رسول الله من روزهام دو تا دختر هم دارم اینها هم روزه هستند. اجازه بدهید من افطار کنم آن دوتا دختر هم افطار کنند. فرمودند: تو روزه هستى برو افطار کن، ولى دو تا دخترت روزه نیستند. گفت: یا رسول الله روزه هستند مىدانم. فرمودند برو به
آنها بگو استفراغ کنند. آمد، آن گفتهى ملکوتى، چشم ملکوتى براى آنها درست کرد، آنها استفراغ کردند 2 قطعه گوشت از دهان اینها افتاد بیرون، پیرمرد آمد خدمت پیامبر (ص(، یا رسول الله اینها گوشت نخورده بودند، این گوشتها کجا بوده؟ فرمودند: آن که غیبت کند گوشت مرده خورده است، ولو اینکه از نظر ظاهر روزه دست است. اما در واقع روزه را باطل مىکند، در واقع گوشت گندیده خورده است.
به زن حامله بگویم، اى زن اگر حامله هستى مواظب زبانت باش این بچه را بیچاره نکن گوشت گندیده، گوشت مرده نخور و گوشت مردار همین طور، که اثر مىگذارد روى دل تو، اثر مىگذارد روى بچهى تو، چه جور زن در حال حمل اگر غذاى مقوى بخورد اثر مىگذارد روى بچه، اگر غذاى لطیف بخورد اثر مىگذارد روى بچه، اگر غذاى کثیف و آلوده بخورد اثر مىگذارد روى بچه، همینطور است غذاى حرام، غذاى حلال و همچنین گناه، گناهآلودگى مىآورد اگر یک زنى شایعه پراکنى کند، که در واقع تهمت است براى اینکه شایعه پراکنى معنایش این است که چیزى را بگوید که نداند درست است یا نه، شایعه که مىسازد تهمت است، من و شما که نقل مىکنیم نقل تهمت است و نقل تهمت، تهمت است.
در روایات مىخوانیم، در روز قیامت کسى که تهمت زده است روى یک تل چرک و خونى نگاهش مىدارند و به او مىگویند جواب این تهمت را بده، نمىتواند جواب بدهد، باید روى این تل چرک و خون بماند تا اینکه جواب بدهد، جواب ندارد شایعه پراکن هم همینطور است. معناى روایت اینطور مىشود آنکه تهمت مىزند چرک و خون مىخورد ولو اینکه نمىبیند ولو اینکه خود متوجه نیست، خیال مىکند حرف مىزند، خیال مىکند، شخصیت دیگرى را دارد مىکوبد. یا خیال مىکند اظهار سیاست مىکند و شایعه پراکنى مىکند. در ماه مبارک رمضان باید شایعه نداشته باشیم، دروغ نداشته باشیم، تهمت و غیبت نداشته باشیم و بدانیم همهى اینها در واقع روزه را باطل مىکند. و به زنها سفارش مىکنم مواظب باشید در موقع حمل، اینطور گناهان نداشته باشید براى اینکه این گناهان نظیر مردهخورى است، نظیر چرک و خون خوردن
است و اثر مىگذارد روى بچه و بچه را آلوده مىکند.
اگر کسى غذاى آلودهاى بخورد خودش مسموم مىشود، بچه در شکم مسموم مىشود اما این خیلى اهمیت ندارد. آن بالا بالایش این است که خودش مىمیرد یا بچه مىمیرد، اما خدا نکند بچه مسموم شود از نظر روح، خدا نکند کسى مسموم شود از نظر روح قرآن مىگوید: آنکه مسموم است از نظر روح، از هر جنبندهاى، از هر سگ درندهاى، از هر میکروب سرطانى پستتر است: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ«(10) لذا خود مادر باید متوجه باشد غذاى حرام نخورد و اگر غذا شبههناک است با دعا و با بسم الله الرحمن الرحیم، با توسل به خدا آلودگى غذا را رفع کند، سفارشى که دارم به پدرها، پدرها! باید در خانههاتان غذاى حرام نباشد بلکه یک مسلمان اگر بشود (که کار مشکلى است) باید غذاى شبههناک در خانهاش نباشد، اما تقاضا دارم وقتى که زن حامله است، بچه در شکم مادر است مواظب کسبتان، پولتان مواظب غذایى که در خانه مىآورید باشید و اینها اثر عجیبى دارد.
دربارهى یکى از بزرگان نقل مىکنند مىگویند: من حال عجیبى پیدا کردم یعنى حال نماز شب خواندن نداشتم، حال نماز اول وقت خواندن نداشتم. از نماز لذت نمىبردم از رابطه با خدا لذت نمىبردم تعجب مىکردم چرا؟ هر چه گریه و زارى مىکردم، هر چه التماس مىکردم به جایى نمىرسید تا بالأخره شبى در خواب به من گفتند کسى که خرماى حرام بخورد معلوم است دیگر دوست عبادت نیست از عبادت لذت نمىبرد، مىگوید از خواب بیدار شدم، دیدم بله خرما خریدم وقتى خرما را به من داد دیدم که یک خرما نرسیده است بدون اجازه صاحب مغازه آن خرما را برداشتم گذاشتم روى خرماهایش و یک خرماى خوب برداشتم و آن خرما را خوردم اثر گذاشت روى حالات او و آن حالات معنوى او گرفته شد.
و در روایات فراوانى مىخوانیم که اگر مىخواهید دعایتان مستجاب شود، غذاى حرام نخورید، غذاى شما آلوده نباشد، غذاى شما شبههناک نباشد.
این هم نکته سوم که این نکته سوم مشکل است اما خیلى لازم است.
نکتهى چهارم که بحث مفصلى دارد اما اشاره مىکنم این است که باید زن مواظب باشد هیجانهاى روحى نداشته باشد، باید زن مواظب باشد در حالیکه باردار است نشاط داشته باشد، باید مواظب باشد غم نخورد، غصه نخورد و بداند غم و غصه روى بچه اثر دارد، هیجانها روى بچه اثر دارد.
هیجانهایى که از راه عصبانیت پیدا مىشود روى بچه اثر دارد باید در این 9 ماهه، مادر در حال عادى باشد لذا اگر خداى نکرده اختلافى در خانه هست یا باید بچه نباشد و جلوگیرى کرد و یا اگر بچه هست باید اختلاف در خانه نباشد. باید عصبانیت از زن نباشد، باید حرفهاى نیشدار از طرف مادر نباشد باید مرد این زن را ناراحت نکند و بداند این زن اگر هیجانى پیدا کرد بعضى اوقات اثر مىگذارد، بچهاش فلج مىشود معمولاً مىگویند نقص در آنکه پروردگار عالم خلق کرده نیست اگر بچه فلج شود یا تقصیر قانون وراثت است و یا تقصیر مادر است و غم و غصهها و هیجانها.
همین ماهگرفتگى را که در میان عوام مشهور است مىگویند از هیجان است زن تکان مىخورد وقتى تکان خورد یک هیجانى پیدا کرد اثر مىگذارد و لکهاى در بدن این بچه پیدا مىشود، بعضى اوقات بچه گنگ مىشود، مىگویند بر اثر هیجانهایى است که مادر پیدا کرده و اگر از نظر جسم، سالم بماند از نظر روح سالم نمىماند، هیجانها استعداد بچه را از بین مىبرد، هیجانها جنین را عقدهاى مىکند، هیجانها بچه را ناسالم مىکند و همچنین بىنشاطى، اگر بىنشاطى آمد، معمولاً زنها باید نشاط داشته باشند.
به قول یکى از روانشناس ها مىگوید: اگر نشاط را مجسم کنند یک زن مىشود. اما معمولاً چشم و هم چشمىها غم و غصههاى بىجا، هیجانهاى بىجا، نقنقها، ناسازگارىها در خانه نشاط را از زن مىگیرد و اگر زن بىنشاط شد بچهاى که پرورش پیدا مىکند در دل این زن بىنشاط مىشود. از همان اول بىنشاط است، از همان اول غم و غصه خور است، از همان اول گرفته است و بالاتر از این دو، غم و غصه است، غم و غصه در زندگى چیزى را نمىتواند درست کند، گرهاى را نمىتواند بگشاید. اگر مشکلى براى شما جلو بیاید،شما از اول صبح تا به شب غصه بخورى، این غصه نمىتواند گره باز
کند، غم و غصه اثر در سرنوشت انسان ندارد اگر بعکس نباشد، از نظر روایات مىفهمیم غم و غصه در سرنوشت انسان و این که گره روى گره بیاورد هست.
قال الصادق (ع(: من أصبح و أمسى و الدنیا أکبر همه جعل الله تعالى الفقربین عینیه و شتت أمره ولم ینل من الدنیا إلا ما قسم له و من أصبح و الآخرة أکبر همه جعل الله تعالى الغنى فى قلبه و جمع له أمره.(11)
یعنى اگر کسى غم و غصه بخورد براى خاطر دنیایش و براى خاطر مشکلش، مشکل روى مشکل و یک پراکندگى در امور برایش پیدا مىشود. و اما اگر کسى همش، غمش، آخرتش باشد، دینش باشد، خدا دنیا و آخرت او را اصلاح مىکند.
غم و غصه نمىتواند گره باز کند، آنچه مىتواند گره باز کند صدقه، دعا، راز و نیاز با خدا، رابطه با خدا، این در سرنوشت انسان اثر دارد چنانچه گناه در سرنوشت انسان اثر دارد و الآن گفتم دعا است که مىتواند گره بگشاید و در سرنوشت انسان اثر داشته باشد، راز و نیاز با خدا است که در سرنوشت انسان اثر دارد اگر زن، غم و غصهاى دارد روى غم و غصه نباید پا فشارى کند مخصوصاً با توجه به روایتى که خواندم که این زن در خط مقدم جبهه است باید رابطهاش با خدا محکم باشد. وقتى رابطه با خدایش محکم باشد، غم و غصه او رفع مىشود و علاوه بر اینکه غم و غصهاش رفع مىشود نمىگذارد اثر بگذارد روى این بچه، باید همه و همه مخصوصاً خود زن مواظب باشد، هیجان نداشته باشد، هیجانهاى روحى گاهى از عصبانیت پیدا مىشود، اما گاهى هم از صفات رذیله پیدا مىشود یعنى زن حسود است. یک چیزى مىبیند، حسادتش گل مىکند، مثل آتش برافروخته مىشود. این هیجانى که برایش پیدا مىشود اثر مىگذارد روى بچه.
زن گاهى خودخواه و متکبر است یک چیزى مىبیند ملایم طبعش نیست و هیجانآمیز مىشود، اثر مىگذارد روى بچه و گاهى هم براى عصبانى شدنها باید آن صفات بد روحى نباشد، عصبانیتها هم باید نباشد باید نشاط باشد و این را هم بگویم و یکى از چیزهایى که بىنشاطى مىآورد گناه
است.
گناه به طور ناخودآگاه براى انسان بىنشاطى مىآورد، براى انسان یک حالى مىآورد مثل اینکه گم شدهاى دارد و نمىداند چیست، از نظر قرآن، از نظر روایات مىفهمیم که این در اثر گناه است. اما گاهى بىنشاطىها از اثر غم و غصههاست در اثر هیجانهاست که باید مسلمان نداشته باشد. اصولاً غم و غصه براى انسان خیلى ضرر دارد، غم و غصه علاوه بر اینکه روح را خمود مىکند. به قول عوام انسان دست شکسته به کار مىرود اما دل شکسته، غصهدار به کار نخواهد رفت، علاوه بر اینکه آدم را کسل بار مىآورد یعنى هم تنبل از نظر روح و هم تنبل از نظر دل.
اطباء مىگویند غالب دردها از اثر غم و غصه است. روماتیسمها، پادردها، سردردهاى مزمن، زخم معده، زخم روده و بالأخره دندان درد و دندان از بین رفتن همه و همه از اثر غم و غصه است. علاوه بر همهى اینها ضعف اعصاب مىآورد. یعنى اول چیزى که غم و غصه به انسان مىدهد اعصاب را ضعیف مىکند، وقتى اعصاب ضعیف شد، دنیایش از بین مىرود آخرتش هم از بین مىرود. حتى مىرسد به اینجا که اعصاب طفل در شکم مادر ضعیف است اثر مىگذارد روى این جنین و همانجا اعصابش را ضعیف مىکند اثر مىگذارد روى بچه همانجا بچه را فلج مىکند، و این غم و غصهها علاوه بر اینکه این دردها را مىآورد اثرى هم باربر او نیست. شما یکسال غصه بخورى به غیر از این که گره روى گره بیاورد چیزى نیست.
قضیهاى نقل مىکنند حالا درست باشد یا نباشد کار ندارم روایتش را الآن خواندم از نظر روایات درست است، مىگویند از اثر عشق، گرهى در پیشانى مجنون پیدا شده بود، کمکم بنا شد طایفه لیلى، لیلى را بدهند به مجنون. طایفه مجنون رفتند خواستگارى، مجنون را همراهشان بردند. وقتى طایفه لیلى نگاهشان به مجنون افتاد، دیدند که گرهاى در پیشانى او است به قول روانشناسها، پیرى زودرس برایش پیدا شده و این پیرى زودرس که براى انسان پیدا مىشود از نظر غم و غصه یک درد فوق العاده خطرناکى است دیدند پیرى زودرس برایش پیدا شده لیلى را ندادند بعد آن عارف جملهاى را نقل مىکند
که باید آن جمله در نظر ما باشد و آن جمله این است که مىگوید: «گره پیشانى مجنون در کار مجنون گره انداخت«.
چه حرفى، چه حرف خوبى، غصه خوردن، گره در کار مىاندازد گره پیشانى مجنون، گره در کار مجنون انداخت. معمولاً غم و غصه گره در کار مىاندازد، «من أصبح و کان همه الدنیا شتت الله أمره» یک نکتهاى هم در آخر کار بگویم و آن اینکه غصههاى ما هم همهاش بیجا است و 90% آن غم و غصهها على غصهخورى است! مشهور است مىگویند یک کسى بود خیلى غصه مىخورد اگر فکرش را بکنید همهى ما مخصوصاً زنهاى ما غصههایشان نظیر این على غصهخور است.
مىگویند این على غصهخور هى غصه مىخورد زنش یک وقتى تصمیم گرفت نگذارد او غصه بخورد لذا نگذاشت از خانه بیرون برود و در خانه نگاهش داشت غذاى خیلى چرب و نرمى که دوست مىداشت برایش پخت، بچهها را هم بیرون کرده بود، خلوت کرده بود که این غصه نخورد تا ظهر نگاهى داشت ظهر مىخواست برود تطهیر، خوب دیگر نمىتوانست بگوید تطهیر نرو، اتفاقاً دستشویى دم در بود این رفت آنجا و برگشت نشست روى تشک و سر گذاشت روى زانو بنا کرد به غصه خوردن، زنش آمد گفت عمو على دیگر چه خبر است، امروز دیگر چى، امروز که نگذاشتم بروى بیرون غصه بخورى؟ گفت: راستش من وقتى که از دم در برمىگشتم دیدم الاغى آمد برود، این الاغ دم نداشت! گفت خوب به تو چه؟ دم نداشته باشد، گفت: هان یک وقتى این الاغ مىآید برود اینجا مىخورد زمین، به من مىگویند بیا بلندش کن من مىروم، دم ندارد تا بگیرم و بلندش کنم!
این مثال است، اما وقتى که برویم توى خودمان مخصوصاً زنها مىبینیم غالب غمها و غصهها اینجورى است. غصههاى پوچ مخصوصاً زنها غصههاى چشم و همچشمى مىخورند. نگاه مىکنند به چادر یک زن یک غم مىآید روى دلش، ای کاش من چادر او را داشتم، نگاه مىکند به پیراهن مخصوصاً این زنها از چیزهاى غریب و عجیبى که درشان موجود است این است که وقتى رفت در یک مجلسى و آمد اگر بیست نفر در آن مجلس باشند
چنانچه بپرسى چه لباسى پوشیده بودند هر بیست نفر را مىتواند بگوید چه لباسى پوشیده بودند. چه فرمى بود، چه قیمتى داشت و چه رنگى بود! روى همینها غصه مىخورد، روى همینها غم مىخورد غمهاى ما براى دین نیست اگر کسى الآن بخواهد غم بخورد، غم انقلاب بخورد، غم این جوانهاى عزیز در جبهه بخورد، غم این اوضاع فعلى بخورد و در نصف شب دعا کند تا انشاءالله این انقلاب به ثمر برسد تا انشاءالله این جنگ به پایان برسد و به نفع اسلام خاموش شود. وقتى که انسان غم انقلاب و جبهه داشته باشد دیگر معنا ندارد. غم چادر دیگرى یا خانه دیگرى یا غم دنیا را بخورد، که دنیا مىگذرد آن هم چه گذشتنى.
شنیدهام که محمود غزنوى شب دى
شراب خورد و شبش جمله در سمور گذشت
على الصباح بزد نعرهاى که اى محمود
شب سمور گذشت و لب تنور گذشت
همه و همه مخصوصاً زنها براى خاطر دنیا غم نخورید، براى خاطر دنیا غصه نخورید، محیط خانه را سرد نکنید زنهایى که باردار هستند مواظب این امانت خدا باشند و این امانت را خوب تحویل جامعه بدهند.
1) لقمان، 14.
2) احقاف، 15.
3) آلعمران، 6.
4) کنزالعمال، خبر 490.
5) روم، 10.
6) زمر، 22.
7) تنبیه الخواطر.
8) نساء، 10.
9) حجرات – 12.
10) انفال، 22.
11) بحار، جلد 72، صفحه 17.