جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مخالفت من با دکتر لورا

زمان مطالعه: 3 دقیقه

در موضوع اولویت بندی در داخل خانواده، من با دکتر لورا شلزینگر موافق نیستم. من همان بار اول که سخنرانی او را از رادیو شنیدم، متوجه اختلاف نظر خودم با او شدم. او خودش را «مادر بچه ها» می نامد. او متوجه نیست که قبل از بچه ها او و همسرش وجود داشته اند، و بچه نتیجه ازدواج آنها به شمار می روند. او گویا نمی داند که این ازدواج است که حتی پس از رفتن بچه ها از خانه باقی می ماند. متأسفانه دکتر لورا قبل از آن که یک همسر باشد، یک مادر است.

از آنجایی که دیدگاه های ما درباره اولویت گذاری در خانواده با یکدیگر تفاوت دارد، به احتمال زیاد درباره بسیاری از موارد تربیتی کودکان از جمله سپردن کودکان به مهد کودک نیز اختلاف نظر خواهیم داشت. به نظر دکتر لورا، سپردن کودکان به مهدکودک کار درستی نیست. به هیچ وجه و در هیچ شرایطی. این حرف آخر دکتر لورا است.

دکتر لورا فکر می کند که اگر فردی فرزند خود را به مهدکودک بسپارد فرد

خودخواهی است و راحتی خود را به نیازهای فرزندش ترجیح داده است. البته تردیدی نیست که این گفته درباره برخی از والدین صدق می کند. اما دیگر والدین فرزندان خود را به مهدکودک می سپارند تا با انجام کار بیشتر، آینده بهتری را برای آنها فراهم سازند. این خودخواهی نیست بلکه یک واقعیت است.

بسیاری از والدین به ویژه مادران شاغل، تحت تأثیر حرف هایی از جنس حرف های دکتر لورا، از این که فرزندان شان را به مهدکودک بسپارند، دچار احساس گناه می شوند و به همین دلیل پس از برگشت از سر کار و در ایام تعطیل وقت بیش از اندازه ای را صرف فرزندان خود می کنند و با قرار دادن آنها در مرکز توجه، به طور ناخواسته سیستم فرزندمحوری را که نه به نفع فرزند و نه به نفع خودشان است، بر خانواده حاکم می کنند. در چنین فضایی، فرزند به احتمال زیاد به فردی خودخواه تبدیل می شود. این دسته از والدین نه تنها فرزند خود را پایین فهرست اولویت های خود قرار نمی دهند، بلکه برعکس به غلط او را به اولویت اصلی زندگی خود تبدیل می کنند.

موضوع کودکان و مهدکودک بسیار پیچیده تر از آن چیزی است که دکتر لورا آن را مطرح می سازد. او حرف درستی را مطرح می کند، اما نتیجه نادرستی را از آن می گیرد و به جای آن که کمکی به حال خانواده ها کند، در نهایت با نتیجه گیری نادرست خود، بر زحمت آنها می افزاید.

زمان هایی وجود دارد که سپردن فرزند به مهدکودک کاملاً درست و ضروری است. در حقیقت وجود مهدکودک همواره لازم بوده است، اما استفاده از آن برای هر خانواده و در هر زمانی ضرورت ندارد. استفاده از مهدکودک برای مادرانی ضرورت دارد که بیرون از خانه کار می کنند و فرد قابل اعتمادی نیز وجود ندارد که از فرزندان آنها نگاه داری کند. البته من قبول دارم که همه والدینی که فرزند خود را به مهدکودک می سپارند، شاغل نیستند و یا کار چندان واجبی ندارند. در چنین صورتی من مخالف سپردن فرزندان به

مهدکودک هستم. اما همچنان که گفتم در برخی شرایط چنین کاری ضرورت پیدا می کند. به طور مثال مادرم تا سن هفت سالگی من سرگرم تحصیل بود و چون هیچ کدام از اقوام در نزدیکی محل زندگی ما اقامت نداشتند، در طی این سال ها او مجبور بود که مرا هر روز صبح تا عصر به یک مهدکودک بسپارد. او چاره دیگری نداشت. البته چاره دیگر او این بود که مرا سر راه بگذارد، یا به پرورشگاه بدهد. بنابراین من بسیار خوشحالم در آن ایام مادرم به جای انتخاب راه های دیگر، مرا به مهدکودک سپرد.