جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

لزوم محبت در خانه

زمان مطالعه: 17 دقیقه

بحث ما درباره‏ى لزوم محبت در خانه است، و این فصل را همه و همه باید اهمیت بدهیم. در خانه اگر محبت بین زن و شوهر باشد، اگر عاطفه در خانه حکمفرما باشد، روى بچه‏هاى خانه اثر مى‏گذارد، و اینها با محبت مى‏شوند، با عاطفه مى‏شوند. و اما اگر محبت در خانه نباشد، اختلاف بین زن و شوهر باشد، عاطفه از خانه رخت بربندد بچه‏هائى که در چنین خانه‏اى بزرگ شده‏اند بى‏عاطفه و بى‏محبت هستند، اگر دختر باشند نمى‏توانند شوهردارى کنند و اگر پسر باشند نمى‏توانند زن‏دارى کنند و محبت به جامعه ندارند. دیگر گرا نیستند و بالأخره آدم‏هاى باعطوفتى نیستند.

و یکى از مصیبتهاى بزرگ دنیاى روز همین است که عاطفه از دنیاى روز مخصوصاً از ممالک متمدنه رخت بربسته است. این همه جدال‏ها، این همه جنایت‏ها و خیانت‏ها براى خاطر این است که دنیاى روز محبت ندارد، دنیاى روز جاهلیت دوم است از نظر قرآن.

یکى از رذائلى که در جاهلیت اولى یعنى قبل از بعثت رسول الله بود همین بود که عاطفه در میان آنها نبود. در زمان جاهلیت بى‏عاطفگى کار را رسانده بود به اینجا که بچه‏اش را زنده زنده زیر خاک مى‏کرد. قرآن شریف مى‏فرماید: «وقتى که بشارت به او مى‏دادند که زنت دختر زائیده رنگش تغییر مى‏کرد» و فکر مى‏کرد، چه کند آیا زنده زنده زیر خاکش کند یا این که به ذلت و خوارى او را نگه دارد. در زمان جاهلیت کار بى‏عاطفه‏گى رسیده بود به اینجا که تاریخ‏نویسها مى‏نویسند: یک هیزم‏کش، یک پشته خارى تهیه کرده بود،

براى اینکه بفروشد براى زن و بچه‏اش چیزى تهیه کند، این پشته خار را آورد در مکه در کوچه‏ها مى‏گشت، یک قلدرى رسید گفت که هیزم را ببر خانه‏ى ما برد خانه، دستور داد این هیزم را بشکن شکست، دستور داد بگذار فلان‏جا گذاشت تا نزدیک غروب براى این قلدر کار کرد، منتظر پولش بود گفت پول هیزم مرا بده بروم گفت افتخار کن اینکه براى من کار کرده‏اى، گفت افتخار مى‏کنم، براى تو هیزم آوردم، شکستم، بردم و آنجا گذاشتم اما زن و بچه‏ى من گرسنه هستند، پولم را بده فکرى به حال زن و بچه‏ام کن، گفت گفتم افتخار کن اینکه براى من کار کردى، دفعه دوم و سوم با پس گردنى و کتک و سرشکسته او را از خانه بیرون کرد.

ما این جور قضایا را در زمان جاهلیت داریم زیاد هم داریم وقتى مى‏خوانیم تعجب مى‏کنیم راستى مى‏شود ملتى اینقدر بى‏عاطفه باشد، در جاهلیت دوم یعنى زمان ما بالاتر از آن را مى‏بینیم – رنگهایش تفاوت دارد – الآن ابر قدرت‏ها به ممالک ضعیف مى‏گویند نفتتان را بدهید، آنها هم مى‏گویند افتخار مى‏کنیم نفتمان را بدهیم، مى‏گوید نوکر باشید مى‏گویند افتخار مى‏کنیم نوکر باشیم، مى‏گوید هرچه مى‏گویم بشنوید مى‏گویند افتخار مى‏کنیم که هر چه بگویى بشنویم.

این بى‏عاطفگى آمریکا است عاطفه ندارد آپولو مى‏سازد، اما بى‏محبت است بى‏عاطفگى او رسیده به اینجا که مثل زالو مى‏مکد و مى‏گوید باید نوکر من باشى و آن بدبخت هم افتخار مى‏کند نوکر آمریکاست، شوروى است، اما بدتر از آمریکا، هر که مقدارى زور دارد زورش باید اعمال شود. کار بى‏عاطفگى در دنیاى روز الآن رسیده به اینجا که گندمش را، مواد خوراکیش را به دریا مى‏ریزد اما در روز تعداد زیادى کودک، غیر کودک از گرسنگى مى‏میرند اینطور که آمار مى‏دهند، جوان‏ها از گرسنگى مى‏میرند، زنها از گرسنگى مى‏میرند، در روز چندین هزار کودک از بد غذایى مى‏میرند.

اگر دنیاى روز یک سال اسلحه نسازد، یک سال اسلحه انبار نکند تمام دنیا متمول مى‏شوند، تمام دنیا متمکن مى‏شوند فقر فردى، فقر اجتماعى از جامعه برداشته مى‏شود شما خیال نکنید که آمریکا ایران را در فشار گذارده

نه، در خود آمریکا بسیارى از مردم از بد غذایى، یا کم غذایى و یا بى‏غذایى مى‏میرند، در همان آمریکا که گندمش را به دریا مى‏ریزد گرسنگى که منجر به مرگ مى‏شود در آمریکا فراوان است. انگلستان هم همین طور شوروى هم همین‏طور، شوروى وضعش رسیده به اینجا که یکى از رفقا رفته بود بعد براى ما آمار مى‏داد وضع گرانى آنجا سرسام‏آور، وضع اختلاف طبقاتى آنجا، کاخ و کوخ رسیده است به جائى که آمریکا را باید بهش گفت بارک الله این وضع دنیاى روز است، وضع دنیاى روز رسیده به اینجا که آدم‏کشى با آب خوردن برایش تفاوت ندارد. یک وقتى مى‏شنیدیم که یکى کسى را براى خاطر یک پیاز کشته تعجب مى‏کردیم الآن مى‏بینیم در آمریکا براى خاطر یک دلار بهش مى‏گویند آقا یک دلار بهت مى‏دهیم فلانى را بکش، یک دلار را مى‏گیرد فلانى را مى‏کشد.

وضع بى‏عاطفگى در دنیاى روز رسیده به اینجا که اگر زن را مجسم کنند باید عاطفه باشد عاطفه را مجسم کنند باید زن بشود، اما همین زن سه تا بچه‏اش را در حمام به دست نامبارکش خفه مى‏کند بعد به این خانم مى‏گویند چرا بچه‏هایت را کشتى؟ مى‏گوید: مى‏خواستم دل شوهرم را بسوزانم. دیدم راهى ندارم بچه‏ام را کشتم تا دل شوهرم را بسوزانم! وضع بى‏عاطفگى در دنیاى روز حتى در ایران ما رسیده به اینجا.

یک نویسنده مى‏نویسد: دخترى دم مرگ بود اتفاقاً این دختر نامزد داشت حلقه‏ى برلیان نامزدى در دستش بود که مریض شد، رفت دم مرگ معلوم است دیگه همه نشسته‏اند به حال این گریه مى‏کنند پدر و مادر گریه مى‏کنند، خویشان گریه مى‏کنند و دوستانش هم دارند گریه مى‏کنند پیرزنى آمده براى اینکه این بمیرد چشمایش را بگیرد، این پیرزن براى این آمده یک وقت دیدند، دارد ناله مى‏کند و یک چیزى مى‏گوید هى مرتب مى‏گوید بگذار بمیرم بعد درآور، بگذار بمیرم بعد درآور، تعجب کردند چه مى‏گوید یک وقت متوجه شدند دیدند این پیره‏زن مى‏خواهد انگشتر برلیان این دختر را بدزدد، پیره‏زن مى‏کشد و او هم دم مرگ طاقت ندارد زور ندارد او مى‏کشد او هم مى‏کشد دیگر به التماس افتاده مى‏گوید الآن من مى‏میرم صبر کن بمیرم من

علاقه دارم به این انگشتر براى این که از نامزدم هست صبر کن بمیرم بعد درآور، اما آن زن پیر رأفت ندارد، عاطفه ندارد، دارد هى انگشتر برلیان را مى‏کشد براى اینکه درآورد و بدزدد. این وضع بى‏عاطفگى در دنیاى روز است هر کجا تمدنش بیشتر، این بى‏عاطفگى بیشتر.

در میان مسلمان‏ها بى‏عاطفگى فراوان است اما کمتر، در میان لاابالى‏ها بیشتر، در محیط غیراسلامى بیشتر و باید بگویم هر کجا تمدنش بیشتر، یکى از سوغات‏هاى تمدن است که محبت را از بین برده است حالا حرف این است این بى‏محبتى که در دنیاى روز حکم‏فرماست از کجا پیدا شده باید بگوییم از خانه، از خانه شروع شده، وقتى بین زن و شوهر محبت نباشد وقتى اختلاف و دوئیت بین زن و شوهر باشد، وقتى که زن به شوهر برگردد شوهر العیاذبالله به زن بدزبانى کند، بچه پرورش پیدا مى‏کند و آن عاطفه خدادادى را کم‏کم از دست مى‏دهد، بزرگ مى‏شود اما بى‏عاطفه است، بزرگ مى‏شود، آن محبت خدادادى که در فطرت سرشته‏ى او خوابیده بوده است نابود شده اصلاً به کلى از بین رفته و خدا نکند کسى بى‏عاطفه باشد. سگ درنده درندگى مى‏کند، اما یقین داشته باشید اگر یک کسى بى‏عاطفه باشد از سگ درنده، درنده‏تر است، گرگ درنده درندگى مى‏کند، اما یقین داشته باشید اگر یک انسان بى‏عاطفه شد از گرگ هم بدتر است، خیلى بدتر است، آن کسانى که اسلحه مى‏سازند این‏ها عاطفه دارند؟ این کسانى که مى‏دانند یک بمب چه مى‏کند این عاطفه دارد؟ قرآن مى‏گوید: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ«(1)

پست‏تر از میکرب سرطان آن آدمى است که عقل دارد، تعقل ندارد، فکر دارد، تفکر ندارد، یعنى پست‏تر از میکرب‏خوره آن انسانى است که عاطفه ندارد، میکروب خوره عاطفه ندارد حالا میکرب خوره فکر کند که دماغ او را، دهان او را مى‏خورم او بد ترکیب مى‏شود. پس خوب است دهانش را نخورم تا بد ترکیبش نکنم این فکر را نمى‏کند.

ولى زورمند مى‏گوید دو ثلث جهان را بکش، تا بتوانى بر یک ثلث

جهان حکم‏فرما باشى همه و همه از اینجا سرچشمه گرفته که اختلاف زن و شوهر در خانه بالا گرفته و مى‏بینیم در ممالک متمدنه عاطفه در خانه نیست عاطفه بین زن و شوهر نیست. افراد غرب‏زده را وقتى خانه‏شان را مطالعه مى‏کنیم، برنامه‏شان را مى‏بینیم عاطفه بین زن و شوهر نیست، آن محبت خدادادى از بین رفته. آن دستورهاى اسلامى عمل نمى‏شود خواه ناخواه بچه در خانه بى‏عاطفه مى‏شود، لذا اسلام مدعى است بین زن و شوهر یک محبت خدادادى هست، قرآن مى‏فرماید: اگر محبت را از بین نبرى خدا بین زن و شوهر محبت قرار داده است در میان عوام مشهور است و این ریشه‏ى قرآنى دارد همین که (انکحت و قبلت) مجرى صیغه مى‏خواند محبت مى‏آورد. قرآن مى‏فرماید:

»وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ«(2)

یعنى از نشانه‏هاى خدا این است که براى زن، مرد خلق کرده و براى مرد، زن خلق کرده، براى چه خلق کرده نمى‏گوید براى اطفاء شهوت، نمى‏گوید براى تکثیر نسل، مى‏گوید براى اینکه زن براى مرد منشأ آرامش است و مرد براى زن منشأ آرامش (لِتَسْکُنُوا إِلَیْها) براى اینکه آرامش دل بواسطه‏ى همسر است، دل آرام مى‏گیرد وقتى که جوان یک زن خوب داشته باشد، دل آرام مى‏گیرد وقتى که دختر یک همسر خوب داشته باشد، دل آرام مى‏شود در خانه، یعنى اضطراب نیست، نگرانى نیست، دلهره نیست اضطراب خاطر نیست، اگر زن زن باشد، و اگر مرد مرد باشد، بعد مى‏فرماید: «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً» پروردگار عالم بین زن و مرد محبت، عاطفه، رأفت قرار داده است «و جعل» یعنى قرار داده این محبت را این محبت از همان «انکحت و قبلت» درست مى‏شود این محبت اگر مواظبش باشند روز به روز در تزاید است، لذا اسلام مى‏گوید محبت بین زن و شوهر هست، محبت در خانه هست و باید مواظب باشیم این محبت روز به روز در تزاید باشد، باید مواظب باشیم این محبت در خانه از بین نرود، اگر دستورات اسلام را عمل کنیم یقین داشته

باشید این محبت روز به روز در تزاید است.

یک نکته به همه مخصوصاً به جوانها بگویم حتى آنهایى که زن ندارند و آن نکته این است که اگر بهره‏اى باشد در این جهان فقط و فقط بین زن و شوهر است. یقین داشته باشید که پسر به شما بهره‏اى نخواهد داد، دختر بهره‏اى نخواهد داد آن جهازیه‏اش را مى‏خواهد برود دنبال کارش، آن خانه و زنش را مى‏خواهد که برود دنبال کارش اولاً که باید به فکر شما و پیرى شما باشد یقین داشته باشید نیست. بسیار کم پیدا مى‏شود پسرى به فکر پیرى بابایش باشد.

لذا قرآن روى همین پافشارى مى‏کند مى‏فرماید: «وَ قَضى‏ رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً«(3)

مى‏فرماید پروردگار عالم حکم مى‏کند که به پدر و مادر خیلى باید احترام کنید بعد مى‏فرماید مخصوصاً آنجا که پدر پیر شود و زیردستتان شود. مادر پیر شود و زیردست شما. خدا نکند یک پدر و مادرى زیردست اولاد و عروس برود. مشکل است، خیلى مشکل است. بسیار کم پیدا مى‏شود که رسیدگى کامل کنند، کم مى‏شود این که عروس یا پسر یا دختر، بهره بدهند به مادر یا پدر، اما بسیار دیده مى‏شود که زن بهره مى‏رساند و خیرخواه هست براى شوهر، شوهر خیرخواه است و مفید واقع مى‏شود براى زن و اگر نفعى باشد، امیدى باشد بین زن و شوهر است، لذا سفارشى که به همه مى‏کنم این است که مواظب باشید محبت بین زن و شوهر از بین نرود، اگر محبت از بین برود دیگر خواه ناخواه آن وصال و آن خیرخواهى هم از بین مى‏رود، اگر محبت از بین برود خانه زندان است.

امیدوارم در مجلس کسى نباشد که بین او و همسرش اختلاف باشد، اگر باشد خوب توجه دارد که دارم چه مى‏گویم. یعنى بعضى اوقات کار به این جا مى‏رسد که محبت بین زن و شوهر نیست، مرد حاضر است تا یک بعد از نصف شب در کوچه بگردد، سر کوچه‏ها بنشیند، در قهوه‏خانه بنشیند و خانه

نرود، محبت وقتى بین زن و شوهر نباشد این زن حاضر است تنها در خانه بماند چرت بزند، هیچ کس هم نداشته باشد شوهرش مقدارى دیرتر به خانه بیاید، این زندگى مرگ تدریجى است در آن خانه‏اى که محبت نباشد، مرگ تدریجى براى آن زنى است که شوهر با محبت نداشته باشد. زندان به تمام معنا آن خانه‏اى است که در آن خانه اختلاف باشد، و از همه‏ى اینها که بگذریم این بى‏عاطفگى که براى بچه جلو مى‏آید، معنا ندارد یک بچه در خانه بزرگ شود هر روز بى‏عاطفگى پدر و مادرش را ببیند، ببیند که پدر به فکر مادرش نیست، مادر به فکر پدر نیست، اما این بچه در خانه طور دیگر شود، او هم یک آدم خودخواه یک آدم بى‏عاطفه، یک آدمى مى‏شود که خواهرش را مى‏زند برادر کوچکش را کتک مى‏زند اصلاً حاضر است همه را ببیند، خواهرش را نبیند برادرش را نبیند به قول یک پیرمرد، بعضى اوقات انسان مى‏رسد به آنجا که حاضر است بیگانه را ببیند، اما پدرش را نبیند خدا نکند عاطفه نباشد. لذا اسلام براى آنکه آن محبت خدادادى باقى بماند دستورهاى مؤکدى هم به زن و هم به مرد داده است و اما راجع به مرد فرموده است: مواظب باش، در خانه بد اخلاق نباشى، مراد اسلام این است که وقتى مى‏گوید بداخلاق نباشى یعنى محیط خانه را سرد نکنى، مراد اسلام فحش نیست مراد اسلام کتک نیست، آن مردى که زنش را کتک مى‏زند این مسلمانیش لنگ است این اصلاً مربوط به بحث ما نیست و به قول عوام این نشسته پاک است.

این مراد ما نیست، که العیاذبالله مردى به زنش فحش بدهد این مسلمانیش لنگ است. بحث ما این است که مردى در خانه ترش رو باشد، بى‏نشاط باشد، محیط خانه را سرد کند، غم و غصه بازار را، چک و سفته بازار و غصه‏اش را بیاورد در خانه یک آدم اخمو، یک آدم غصه‏خور، یک آدم بى‏نشاط و یک آدمى که محیط خانه را سرد کند. اسلام مى‏گوید اگر چنین شدى اولین مصیبت تو، فشار قبر است، قبر چنان فشارى به تو مى‏دهد که استخوانهاى سینه‏ات درهم شکسته مى‏شود.

در روایات مى‏خوانیم سعد معاذ جوان مقدس جبهه رفته‏اى بود از هر نظر عالى بود، مرد، به اندازه‏اى عالى بود که پیامبر فرمودند به اندازه‏اى ملائکه

در تشییع جنازه‏اش آمدند که زمین پر شد، آدم صالحى بود. پیامبر تشییع جنازه‏اش کرد، علاوه بر اینکه تشییع جنازه کرد. پیامبر اکرم (ص) در غسلش شرکت کرد، در کفن او شرکت کرد و در دفن او. معلوم است که آدم خیلى خوبى است گذاشتند او را در خاک، روى قبر را پوشاندند، مادرش آمد گفت: دیگر برایت گریه نمى‏کنم براى خاطر اینکه به دست پیامبر به خاک رفته‏اى، بنابراین مى‏دانم بهشتى هستى، معلوم است بهشتى هم بود. اما وقتى مادر رفت پیامبر فرمود قبر چنان فشارى به معاذ داد که استخوانهاى سینه‏اش درهم شکسته شد. گفتند: یا رسول الله! آدم خوبى بود. فرمود: بله، اما در خانه بداخلاق بود، نق مى‏زد، بهانه‏گیرى مى‏کرد، منفى‏باف بود.

دیده‏اید بعضى اوقات شخصى منفى‏باف است یعنى دنبال این مى‏گردد یک نقصى پیدا کند. روزى که دیگر نمى‏تواند نقصى پیدا کند، مى‏گوید: سر سفره چرا کج است؟ این سفره باید راست باشد بعضى اوقات منفى‏باف است (که انشاءالله درباره‏اش صحبت مى‏کنم) خواه ناخواه روى همه چیز منفى‏بافى مى‏کند، نق مى‏زند، نق‏زدن، غرغر کردن، اخم کردن، محیط خانه را سرد کردن موجب فشار قبر است اگر خدا نکرده این تکرار شود و بدون توبه از دنیا برود فشار قبر دارد، سیره‏اش بداخلاقى در خانه شده فشار قبر دارد. گفتم نمى‏گویم فحش، اگر فحش بدهد بدانید که امام زمان از دست او ناراحت است.

راوى مى‏گوید: من همیشه خدمت امام صادق (ع) بودم همیشه رفیق امام صادق (ع) بودم، یک روز همراه امام صادق (ع) بودم غلام من عقب ماند صدایش کردم جواب نداد، دفعه دوم صدایش کردم، دفعه سوم صدا کردم، جواب نداد دفعه چهارم گفتم: یا بن الفاعله کجایى بیا (یا بن الفاعله یعنى ولدالزنا) مى‏گوید یک دفعه امام صادق ایستاد، دست گذاشت به کمرش رنگش تغییر کرد، فرمودند: چه گفتى؟ جا خورد. گفتم: یابن رسول الله این مادرش گبر است از هندوستان آمده این اصلاً مسلمان نیست. اینکه گفتم: یا ابن‏الفاعله باباش معلوم نیست کجا است، مادرش هم معلوم نیست کجاست امام صادق (ع) فرمودند: من کارى به او ندارم کارى به حرف تو هم ندارم

(اگر راستى کسى به کسى بگوید ولدالزنا حاکم شرع باید تعزیرش کند و 30 تازیانه به او بزند(.

اما من به تو مى‏گویم تو که مسلمانى چرا فحش توى زبانت است، بعد امام صادق (ع) فرمودند: حق ندارى دیگر با من رفاقت کنى، راوى مى‏گوید تا امام صادق (ع) زنده بود دیگر با من رفت و شد نکرد، دیگر نگذاشت من همراهش باشم گفت مسلمان که فحش بدهد، مسلمان نیست، شیعه نیست امام زمان از دست او راضى نیست. لذا نمى‏گویم. العیاذبالله یک دفعه موقع افطار آقا عصبانى شود، یک فحش به زنش بدهد نه این که روزه ندارد این مسلمانیش لنگ است، نمى‏گویم العیاذبالله کتک بزند، باید خود را اصلاح کند این ظالم است وقتى ظالم باشد معلوم است جاى او کجاست.

بحث ما این است که بداخلاق در خانه باشد و محیط خانه را سرد کند، نق بزند و امثال اینها این اگر زیاد شد ملکه مى‏شود از نظر فلاسفه، از نظر عرفاى اسلام، علماى علم اخلاق از نظر اینها که از قرآن استفاده کرده‏اند و مى‏گویند افعال ما، کردار ما براى ما ملکه مى‏سازد و ملکه براى ما هویت مى‏سازد معنایش این است که گفتار و کردار ما کم‏کم براى ما ملکه مى‏سازد و آن ملکات هویت و صورت ما را تغییر مى‏دهد کسى که رابطه با خدایش خیلى محکم باشد در انسانیت شکوفا مى‏شود، اما کسى که نقص درندگى داشته باشد، درندگى‏هایش برایش ملکه مى‏سازد، آن ملکه برایش هویت مى‏سازد یعنى انسانیت او را از بین مى‏برد و او را به صورت یک سگ درنده‏اى در مى‏آورد این مسلم است، در قرآن است و علماى علم اخلاق رویش بحث دارند، فلاسفه مخصوصاً ملاصدرا (ره) روى آن بحث مفصلى کرده، به آن مى‏گویند: تجسم عمل.

بحث ما اینجا است اگر مردى خیلى نق‏نق بکند در خانه خیلى بداخلاقى کند، بداخلاقى روى بداخلاقى، این بداخلاقى‏ها، برایش ملکه مى‏سازد، و او را به صورت سگى درمى‏آورد، اگر چشم بصیرت داشته باشد مى‏بیند سگ است چشم بصیرت مى‏خواهد که بشود دید.

یکى از بزرگان مى‏گفت کسى را در خواب دیدم من او را مى‏شناختم

آدم خوبى بود، خیلى عالى بود، گفت دیدم به صورت سگ است. رفتم جلو سلام کردم، دیدم بله خودش است، و بدى در روز قیامت به صورت سگ درمى‏آید، او را مى‏شناسند، یعنى از نظر روح سگ است و از نظر جسم، آدم است مى‏شناسند او را (یوم تبلى السرائر) در قرآن شریف همین است که روز رسوایى است در حالیکه مى‏شناسندش فلانى است مى‏بینند سگ است. گفت: دیدم سگ است. رفتم جلو سلامش کردم گفتم: فلانى توئى؟ گفت: بله، گفتم: چرا چنین شدى، چرا سگى؟ گفت واى از بداخلاقى در خانه واى از بداخلاقى در خانه، واى از بداخلاقى در خانه. بعد به من گفت بیا برویم سر قبرم نگاه کن مرا برد سر قبرش، قبرش کاه‏گلى بود، یک سوراخى هم در ته قبرش بود، گفت آقا وقتى مرا در قبر گذاشتند قبر چنان مرا فشار داد که تمام روغن من گرفته شد و رفت در این سوراخ اگر سوراخ تنگ نبود روغن‏ها را نشان تو مى‏دادم. مى‏گوید از خواب بیدار شدم.

این خواب ریشه‏ى عرفانى دارد، ریشه‏ى فلسفى دارد، ریشه‏ى روایتى دارد، ریشه‏ى قرآنى دارد، قرآن مى‏گوید: نق‏نق کردن در خانه، بداخلاقى و منفى‏بافى در خانه به طور مسلم انسان را به صورت سگى درمى‏آورد، الآن هم سگ است ولى چشم بصیرت نیست که او را ببیند اگر خودش چشم بصیرت داشته باشد.

یکى از علماى بزرگ اهل اصفهان خیلى عالى بود مثل باران گریه مى‏کرد، حتى اگر بگویم چشم ملکوتى داشت اشتباه نکرده‏ام مثل باران گریه مى‏کرد، ولى یک مقدار بداخلاق بود در خانه هم بداخلاق بود، خوب معلوم است دیگر این عارف کامل فحش نمى‏داده، این عارف عالى کتک نمى‏زده، فقط نق مى‏زده، اخم مى‏کرده، خودش مثل باران گریه مى‏کرد، خدا رحمتش کند، مى‏گفت: در خواب دیدم به صورت سگ سیاهى هستم همان وقت توجه پیدا کردم، این بداخلاقى من اثر گذاشته است روى سیرتم و مرا به صورت سگ درنده‏اى درآورده است.

اسلام مى‏گوید: مرد منفى‏باف نباش آنچه محبت را ضربه مى‏زند، منفى‏بافى است. مثبت باش آقا، مثبت باش، مگس را دیدى این مگس وقتى مى‏آید مى‏گردد و این طرف و آن طرف چرکى پیدا کند روى آن بنشیند، لباس

شما بسیار نظیف است نمى‏نشیند، دست و صورت شما نظیف است نمى‏نشیند، اما یک ذره قى گوشه چشم شما است، ده تا مگس آنجا جمع مى‏شود، دنبال این است که چرکى پیدا کند، آدم منفى‏باف اینجورى است. مگس است، زنش امتیازها دارد اما تمامش را فراموش مى‏کند مى‏رود دنبال این که چرا آب گوشت شور شده است، خوب آقا فکر این را بکن که از ظهر تا موقع افطار دویده است، زحمت کشیده است سفره را برایت انداخته، الآن همه چیز مهیا است حالا این دوغ شور شده، بشود. به این مى‏گویند مگس‏وار و این شخص از نظر روایات ما از نظر فلسفه‏ى ملاصدرا در روز قیامت به صورت مگس گنده‏اى وارد محشر مى‏شود اینجا مگس کوچک است، مگس کوچک‏ها منفى‏باف هستند، آنجا مگس گنده. بدى آن به این است که مى‏شناسندش که فلانى است، اما به صورت مگس است، آقا منفى‏باف نباشید، زن شما امتیازها دارد، چرا امتیازهایش را فراموش مى‏کنى!

در روایات داریم حضرت عیسى (ع) از راهى مى‏رفتند. حواریین هم با او مى‏رفتند بز مرده‏اى گندیده در کنار کوچه بود، حواریین بنا کردند منفى‏بافى کنند، یکى مى‏گفت، بوى گند مى‏دهد، آن یکى مى‏گفت: فرار کنیم، آن تند رفت آن یکى در دماغش را مى‏گرفت، حضرت عیسى (ع) با کمال طمأنینه با کمال وقار گذشتند یک نگاهى به این بز مرده کردند فرمودند: به‏به، چه دندان‏هاى سفیدى دارد! به این مى‏گویند آدم مثبت چرا در خانه منفى‏بافى مى‏کنید، چرا مثبت نیستید مگر مى‏شود انسان نقص نداشته باشد. توافق اخلاقى بین زن و شوهر محال است، نمى‏شود یک کسى صددرصد موافق اخلاق شما باشد، این محال است یک زن شوهرش صددرصد موافق اخلاقش باشد این محال است به قول بعضى از فلاسفه مى‏گویند انسان نوع منحصر به فرد است براى خاطر همین، سلیقه‏ها مختلف و اخلاق‏ها مختلف است این اختلاف‏ها بین زن و شوهر است.

به قول یک روانشناس مى‏گوید: اختلاف در خانه یک امر طبیعى است، حالا ماه عسلش اگر اختلاف نیاید، سال عسلش نیاید، سال دوم مى‏آید، سال اول غریزه جنسى اگر کار بکند بالأخره اگر سال دوم کم‏کم

نقص پیدا مى‏کند اگر روى نقص‏ها بخواهد حساب کند، اختلاف خانوادگى جلو مى‏آید، اما وقتى گذشت داشته باشد، ایثار داشته باشد، آدم مثبتى باشد، منفى‏ها را کنار گذاشت خواه ناخواه محبت خدادادى ضربه نمى‏خورد و به شما بگویم محبت شما شیشه است چگونه شیشه را وقتى یک سنگ زدى مى‏شکند و دیگر قابل اصلاح هم نیست «شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است» به قول آن شاعر که شعر اولش را در مسجد نخوانم، اگر دل آزرده شد برگرداندن کار مشکلى است، یک نق محبت را از بین مى‏برد شیشه شکسته مى‏شود. لذا در روایات مى‏خوانیم اگر زنى به مردش بگوید ما که از تو خیر ندیدیم تمام اعمالش ساقط مى‏شود و در روز قیامت به رو به آتش جهنم مى‏افتد.

زن وظیفه دارد وقتى که مرد نیامده مهیا باشد براى شوهردارى، بچه‏هایش را باید تمیز کند، خانه را باید تمیز کند، خود را باید متزین کند غم و غصه را باید از بین ببرد، بى‏نشاطى را باید از بین ببرد، مهیا باشد براى آمدن شوهر وقتى در زد، در روایات مى‏خوانیم بچه نرود پشت در، با اف‏اف در را باز نکن این اف‏اف که من مى‏گویم در روایات دارد بچه پشت در نرود یعنى با اف‏اف در را باز نکن. خودت برو در را باز کن، سلام کن، در صورت شوهر بخند، تبسم کن، بگیر او را، گرم بگیر، بیا، بگو، بخند، بخورید، بیاشامید، لذت ببرید، این وظیفه یک زن است. به عکس آن فرمودند اگر یک زنى در خانه بداخلاق شد پیامبر اکرم فرمودند شب معراج دو طایفه را دیدم که اینها به زبان آویزان بودند در جهنم، در روایت مى‏خوانیم دو طایفه در صف محشر، زبانشان به اندازه‏اى دراز است که این زبان افتاده روی زمین محشر این زبان را مردم پایمال مى‏کنند اینها کیانند؟

1- افرادى که غیبت مى‏کنند پشت سر مردم، افرادى که شخصیت دیگران را مى‏کوبند، این افراد مى‏آیند صف محشر زبانشان به اندازه‏اى دراز است که این زبان افتاده و مردم این زبان را پایمال مى‏کنند بعد هم جهنم مى‏روند به زبان در جهنم آویزان مى‏شوند.

2- زن بداخلاق در خانه، زن زبان دراز در خانه اگر زن به شوهرش

برگردد ولو شوهر تقصیر داشته باشد، حق برگشت به شوهر را ندارد. زن باید زیر بار برو باشد. اگر برگشت به شوهرش، اگر زبان درازى کرد در مقابل شوهرش او در روز قیامت به زبان آویزان مى‏شود.

در روایات مى‏خوانیم که اگر مردى از دست زنش ناراضى باشد این زن هر کارى بکند پروردگار عالم قبول نخواهد کرد، چنان چه بعکسش مى‏فرماید که هیچ ثوابى بالاتر از این نیست که مرد خدمت کند به زنش و یا زن خدمت کند به مردش، بعد مى‏فرماید: هیچ گناهى بعد از شرک بالاتر از این نیست که مردى زنش را اذیت کند و یا زنى اذیت کند مردش را. دخترى آمد خدمت پیامبر اکرم (ص) گفت: یا رسول الله مى‏خواهم شوهر کنم، حق شوهر چیست که من بلد باشم ادا کنم، پیامبر اکرم (ص) فرمودند: شوهر سه حق به زن دارد:

1- عمل زناشویى را هر وقت بخواهد حاضر باشد، گفت چشم، حتى در روایات مى‏خوانیم که اگر زنى دست به دست کند تا شوهر خواب برود این زن در روز قیامت به رو به آتش جهنم مى‏افتد. این هم خود یک (سریشمى) است براى محبت، خیال نکنید اینها را اسلام فقط براى ارضاء غریزه جنسى گفته، نه، براى چیز دیگر است. براى این است که مى‏خواهد نسل این انسان‏ها یک نسل سالمى باشد.

فرمودند: حق دوم – این است که باید مواظب باشى دورو، متظاهر، دست کج، دزد در خانه نباشى. این جور نباشد که یک دفعه دست یا زبانت با شوهرت تفاوت داشته باشد، دست کج در خانه نباشى مواظب باش بدون اجازه‏ى او تصرف در پول او نکنى، گفت: چشم.

گفت: اما سوم – اینکه اگر اختلافى جلو آمد باید مواظب باشى شب نخوابى جز این که شوهر را از دست خودت راضى کنى، این سومى براى این زن خیلى سنگین آمد گفت: یا رسول الله «و ان کان ظالماً» ولو این که مرد هم تقصیر داشته باشد من باید او را راضى کنم، من باید بروم جلو، من باید آشتى کنم؟! حضرت فرمودند: بله ولو او ظالم باشد تو باید نخوابى جز این که او را راضى کنى، این زن خیلى برایش سخت آمد گفت به حق آن کسى که تو را به پیامبرى فرستاده من که اصلاً شوهر نخواهم کرد!(4) اگر شوهر کنى یا

نکنى حق مرد بر زن این است، زن یعنى عاطفه، زن یعنى محبت، زن یعنى متواضع در مقابل شوهر.

اسلام دختر شایسته را تعیین مى‏کند شما مى‏دانید دنیاى روز در سال دختر شایسته تعیین مى‏کند آن وقت هم در زمان طاغوت در ایران ما دختر شایسته تعیین مى‏کردند، هر دخترى که بى‏عفت‏تر، بى‏حیاتر بود به او مى‏گفتند: دختر شایسته، الآن هم دنیای روز دختر شایسته تعیین مى‏کند همه ساله دختر شایسته تعیین مى‏کند. قرآن دختر شایسته تعیین مى‏کند، مى‏فرماید:

»فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ«.(5)

یعنى زن شایسته، دختر شایسته در اسلام آن است که دو صفت داشته باشد:

1- متواضع باشد در مقابل شوهرش، متواضع باشد در مقابل خدا.

2- عفت داشته باشد، چه در خلوت، چه در جلوت آنطورى که در کوچه روى مى‏گیرد در خانه پیش خویش و قومها رو بگیرد، آن طورى که عفتش را در مقابل شوهر حفظ مى‏کند، عفتش را در وقتى که شوهر نیست حفظ کند. در حفظ عفت، خلوت و جلوت برایش فرق نداشته باشد این ویژگى‏هاى دختر شایسته اسلام است.

مى‏خواستم بحث را امروز تمام کنم مثل اینکه کامل نشد، مقدار دیگرى باید در این فصل با شما صحبت کنم و به همه مخصوصاً جوان‏ها، که زن نگرفته‏اند، یا اول ازدواج آنهاست سفارش مى‏کنم مواظب باشید این سریشم در خانه‏ى شما باشد، اگر این سریشم نباشد خانه سلول است، اگر این سریشم، این عاطفه و محبت نباشد، بچه‏هاى شما عقده‏اى مى‏شوند، بچه‏هاى شما جنایتکار و خیانتکار و یا اقلاً دل مرده و بى‏نشاط مى‏شوند و بالأخره بچه‏ى خوب نمى‏توانید تحویل جامعه بدهید.

پس بحث امروزم این بود که اگر عاطفه در خانه نباشد بچه بى‏عاطفه خواهد شد و بدا به حال آن انسانى که در جامعه وارد شود، اما عاطفه نداشته

باشد، و این بى‏عاطفگى در دنیاى روز حتى در میان مسلمان‏ها فراوان است، فراوان. چرا در این انقلاب با این کمبودش باید احتکار باشد، چرا در این انقلاب با این همه مصیبت باید گران‏فروشى باشد، چرا در این انقلاب با این همه دردها که برایش جلو آورده‏اند، باید ما هم براى آن درد روى درد بیاوریم.

همه‏ى اینها برمى‏گردد به یک چیز و آن اینکه کسى که احتکار مى‏کند عاطفه ندارد، اگر گران‏فروشى کند عاطفه ندارد، اگر ظلم کند عاطفه ندارد، اگر ضربه به انقلاب بزند عاطفه ندارد، اگر کسى عاطفه داشت فکر مى‏کرد عزیزان در جبهه که هر کدامشان به دنیا ارزش دارند، دارند مثل گل پرپر مى‏شوند! چرا من اینجا ضرر بزنم به انقلاب، من اینجا نق بزنم براى انقلاب، آدم منفى‏باف کارش مى‏رسد به اینجا که دیگران دارند کشته مى‏دهند، جوانها دارند پرپر مى‏شوند، نقش را دارد این آقا مى‏زند، یا العیاذ بالله ضررش را به انقلاب این آقا دارد مى‏زند، این از کجا سرچشمه مى‏گیرد؟ بى‏عاطفگى، خدایا به حق امام سجاد، به حق این آقایى که باید بگوئیم ادامه شهادت امام حسین است علت مبقیه براى این خون است قسمت مى‏دهیم که عاطفه و محبت به همه‏ى ما عنایت فرما.


1) انفال، 22.

2) روم، 21.

3) اسراء، 23.

4) وسائل ابواب مقدمات النکاح، النکاح ج 3.

5) نساء، 34.