جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

قانون وراثت (1)

زمان مطالعه: 10 دقیقه

از نظر علم مسلم شده که صفات پدر و مادر، صفات ظاهرى نظیر شکل و شباهت، صفات باطنى نظیر شجاعت یا جبن و ترس، سخاوت و بخل، حسادت و رأفت چه صفات خوب، چه صفات بد به واسطه‏ى آن ذرات و یا ژنها که در سلول‏هاست به اولاد منتقل مى‏شود و معمولاً بچه از نظر شکل و شباهت یا به پدر مى‏رود یا به مادر یا به هر دو ولو این که ما نتوانیم تشخیص دهیم که این بچه به پدرش رفته یا مادر، اما آن افرادى که قیافه شناس هستند به خوبى تشخیص مى‏دهند که این بچه شکل و شباهت این پدر و مادر را دارد، چنانچه گفته مى‏شود، الآن گروه خون مى‏تواند اثبات کند که این بچه از کدام پدرى و کدام مادر است. آن، قیافه شناس‏ها هم مى‏توانند تشخیص دهند که این بچه پدرش کیست یا مادرش کیست. از نظر صفات معنوى هم چنین است مادر حسود بچه‏ى او هم حسود است. معمولاً پدر بخیل، بچه او نیز بخیل است. پدر و مادرى که جبن و ترس بر آنها حکم‏فرما باشد و آدمهاى جبون و ترسویى باشند، بچه‏هاى آنها ترسو هستند به عکس پدر سخى و مادر سخى، پدر شجاع، مادر شجاع بچه شجاع و سخى تحویل جامعه مى‏دهد. اگر مادر رئوف باشد معمولاً چه او رئوف است. اگر مادر عاطفه بر او غلبه داشته باشد، معمولاً بچه او با عاطفه است چنانچه اگر پدر یا مادر قسى‏القلب باشد معمولاً اولاد آن‏ها چه دختر و چه پسر قسى‏القلب مى‏شوند.

البته باید توجه داشت که اراده‏ى ما مى‏تواند قانون وراثت را خنثى کند. یعنى همین که حسود است، مى‏تواند با اراده‏ى خودش با مبارزه بخلش را از بین

ببرد. آن‏که جبون است از راه قانون وراثت، مى‏تواند جبن را با اراده از بین ببرد. اراده‏ى انسان نظیر معلم خوب قانون وراثت را مى‏تواند خنثى کند.

اما بحث ما این است که باید همه و همه متوجه باشیم که قانون وراثت از نظر اسلام از نظر علم درست است. علم به ما مى‏گوید که ژنها در تک سلولها هستند حاصل صفات ظاهرى و باطنى پدر و مادرها هستند، علم به ما مى‏گوید که صفات ظاهرى پدر و مادر نظیر شکل و شباهت و صفات باطنى نظیر فضیلت و رذیلت به اولاد منتقل مى‏شود اسلام این را امضاء کرده است شاید آیه‏ى شریفه اشاره به همین قانون وراثت داشته باشد که مى‏فرماید:

وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِداً(1)

این تشبیه معقول به محسوس است یعنى مى‏خواهد یک مطلب معقولى را براى شما نزدیک به فهم بکند. لذا در قالب یک امر حسى مى‏فرماید زمین آباد، زمینى که علف هرزه ندارد، زمینى که شخم زده هست، زمینى که ذاتاً براى حاصل دادن خوب است حاصل مى‏دهد، فراوان هم حاصل مى‏دهد. و اما زمین شوره‏زار، زمینى که علف هرزه دارد. زمینى که ذاتاً حاصل بده نیست معمولا یاً حاصل نمى‏دهد یا اگر هم حاصل بدهد بسیار کم است این را همه و همه مى‏دانند. همه مى‏دانند که زمین آباد حاصل خوب مى‏دهد. زمین شوره‏زار حاصل نمى‏دهد. قرآن مى‏فرماید که آقا مواظب باش مهذب باشى اگر دلت ناپاک شد زمین شوره‏زار است و از دل ناپاک، دیگر پاکى و فضیلت سرچشمه نمى‏گیرد. مواظب باش، مهذب باش، صفات خوب بر دل تو حکم فرما باشد که اگر دلت پاک شد نظیر زمین آباد و حاصل خیز یعنى خیر از تو زیاد سرچشمه مى‏گیرد.

این یک معنا، یک معنایش هم شاید اشاره باشد به بحث ما یعنى مادر با عفت، مادر با فضیلت، پدر شجاع، سخى با فضیلت، پدر مقدس، مادر متقى اولاد آنها متقى و با فضیلت هستند و اما پدر و مادر ناپاک، پدر و مادر غیر مهذب پدر و مادرى که مقدس نیستند، متقى نیستند مادر بى عفت معمولاً اولاد او بى‏عفت است، اولاد او بى‏تقوا است، اولاد او با فضیلت نیست بلکه

با رذالت است. روایتى از پیغمبر اکرم (ص) نقل مى‏کنند که فرموده است:

أنظر الى ما تضع نطفتک فان العرق دساس(2)

تو که زن مى‏گیرى مواظب باش چه زنى مى‏گیرى، مواظب باش این زن مقدس است یا نه، مواظب باش این زن با فضیلت است یا نه، این زن با عفت است یا نه، مواظب باش، در ازدواج با چه کسى ازدواج مى‏کنى (فان العرق دساس) براى اینکه شالوده و اصل هر چیزى کار خودش را انجام مى‏دهد. افرادى که معناى عرق را در لغت آورده‏اند به همین ژنهایى که علماى زیست‏شناس مى‏گویند معنى کرده‏اند و شاید هم معناى خوبى باشد و برگشت به این روایت، معنایش اینجور مى‏شود که بدان، ژنها کار خود را مى‏کنند. بدان آن موجودات ذره‏بینى که در تک سلولها هست حامل وراثت‏اند این‏ها حامل شکل و شباهت پدر و مادر هستند، اینها حامل صفات خوب پدر و مادر هستند و آن جمله‏اى هم که مشهور است از رسول گرامى که فرموده است:

پسر، شیره کشیده‏ى بابایش است: (الولد سرابیه) حدیث مزبور شاید اشاره به همین حرف است، که معنایش اینطور مى‏شود: این بچه، شیره کشیده‏ى بابا و مادرش است. اگر مادر بى‏فضیلت باشد معمولاً این بچه بى‏فضیلت است، اگر پدر بافضیلت باشد، معمولاً این بچه با فضیلت است. آیه‏اى که خواندم و دو روایتى که شاهد آوردم تطبیقش درست باشد یا نباشد درصددش نیستم، آنکه درصدد هستم اینکه قانون وراثت از نظر علم یک امر مسلمى است.

اسلام براى همین قانون وراثت براى تربیت اولاد شالوده‏ریزى کرده است، یعنى براى مقدمه‏ى تربیت قبل از آنکه بچه نطفه‏اش منعقد بشود دستورهایى داده است براى اینکه ما بتوانیم تربیت صحیح راجع به اولاد داشته باشیم، اول چیزى که اسلام دارد زن گرفتن و شوهر کردن است. چه زنى باید گرفت و همسر چه کسى باید شد، ازدواج چه ازدواجى باید باشد، این مقدمه‏اى براى تربیت است. اسلام اینجا حرف دارد خیلى هم حرف دارد یعنى اگر شما مى‏خواهى بچه سالم تحویل جامع بدهى، باید مواظب قانون

وراثت باشى، هم راجع به خودت هم راجع به زنت. اگر زن مى‏خواهد بچه‏ى بافضیلتى تحویل جامعه بدهد اول چیزى که باید اهمیت بدهد قانون وراثت است. یعنى اول چیزى که باید اهمیت بدهد ازدواج است که با که ازدواج بکند. اسلام یک قاعده‏ى کلى دارد و آن قاعده کلى را هم پیامبر اکرم (ص) بارها روى منبر فرموده است این است: اذا جائکم من ترضون خلقه و دینه و امانته یخطب الیکم فزوجوه و الا تکن فتنة و فساد کبیر.(3)

روى سخن با همه است اما این روایت براى جوانى است که ازدواج نکرده، چه دختر، چه پسر. پیامبر بارها روى منبر مى‏فرموده اگر مى‏خواهى زن بگیرى یا اگر مى‏خواهى شوهر کنى باید دو چیز در نظر تو باشد: یکى دین، و دیگرى اخلاق. اگر دین و اخلاق داشته باشد، ازدواج کن دخترى بگیر که دین داشته باشد دخترى بگیر که پدر و مادرش اخلاق انسانیت داشته باشند. یا دختر وقتى مى‏خواهد شوهر کند دستور مى‏دهد باید پسرى را انتخاب کنى که دین داشته باشد، پسرى را انتخاب کنى که اخلاق داشته و مهذب باشد.

اگر زن اخلاق انسانیت نداشته باشد، اگر دین نداشته باشد، این ازدواج خطرناک است و مخصوصاً بچه‏اى که از این ازدواج پیدا مى‏شود خطرناک است. پیامبر اکرم (ص) روى منبر مى‏فرمود: ایاک و الخضراء الدمن، قیل یا رسول الله و ماخضراء الدمن قال: المرءة الحسناء فى منبت السوء:(4)

بر حذر باشید از آن گلى که در مزبله روئیده گفتند یا رسول الله، گلى که در مزبله روئیده چه گلى است؟ فرمود زن با جمال اما در خانواده‏ى پست ولو (المرءة الحسناء) است اما راجع به دخترها هم هست یعنى راجع به ازدواج، باید مواظب باشید کسى که در خانواده‏ى بى‏دین، در خانواده غیر مهذب، تربیت شده است، با او ازدواج نکنید.

در روایات مى‏خوانیم که اگر پسرى نمازخوان نباشد، اگر پدر و مادرش شرابخوار باشند، اگر پدر و مادرى گناهکار باشند اگر پسرى لاابالى در گناه باشد اگر ازدواج با او کردید، نسلتان را قطع کرده‏اید، یعنى در

حقیقت این دختر را به کشتن داده‏اید، این پسر را در حقیقت نابود کرده‏اید معناى قانون وراثت هم بیشتر از این نیست و معناى کفوى که دیروز مى‏گفتم همین است این جمله که مى‏فرماید: (المرءة الحسناء فى منبت السوء) در خانواده‏ى پست، معناى خانواده‏ى پست این نیست که بعضى از ما خیال مى‏کنیم، کفو این نیست که بعضى از ما خیال مى‏کنیم، مثلاً یک تاجرى خیال مى‏کند کفوش، تاجرى مثل خودش یا بالاتر از خودش باشد اسلام این را قبول ندارد یا مثلاً افراد با شخصیت خیال مى‏کنند کفو یعنى آنکه از نظر شخصیت ظاهرى به خودشان بخورد یا بالاتر باشد این را اسلام قبول ندارد.

وقتى روایت مى‏گوید با غیر کفو ازدواج نکنید ما خیال مى‏کنیم آن کسى که فقیر است آن کسى که بینوا است آن کسى که در جامعه شخصیت ندارد، این را اسلام قبول ندارد. آن که اسلام قبول دارد این است که مى‏گوید: اگر یک خانواده‏اى با تقوى باشند، اگر یک خانواده متدین باشند، اگر یک خانواده‏اى صفات انسانى بر آنها حکم‏فرما باشد این خانواده با شخصیت است، این خانواده پست نیست.

إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ :(5) با شخصیت‏ترین افراد در جامعه آنهایى هستند که با تقوى باشند، ما خیال مى‏کنیم معناى کفو یعنى همرنگ خودمان، در مال، شخصیت این معنا غلط است معناى این که خانواده‏اى پست نیست، خانواده‏ى با شخصیت است، یعنى خانواده با تقوا است، یعنى دختر بافضیلت است.

و اتفاقاً یک چیزى که فراموش شده، و الآن هم فراموش است و خیلى کار مى‏خواهد تا این فراموشى از بین برود این است که معمولاً وقتى به خواستگارى دخترها مى‏روند، خوب دقت مى‏کنند این دختر با جمال است یا نه، مخصوصاً اگر زنهاى زرنگى باشند، خیلى کارها انجام مى‏دهند، مى‏بینند این دختر قشنگ است یا نه، خوب مى‏بینند این دختر عرقش بو مى‏دهد یا نه؟ اگر زرنگ باشى این هم هست، حتى مى‏رسد به اینجا مى‏بیند نظیف است یا نه، یک زنى رفته بود خواستگارى وقتى برگشته بود گفت زیر فرش را عقب

کردم، آشغال زیر فرش بود معلوم مى‏شود این‏ها تمیز نیستند. این اندازه دقت خوب است، در نظافت دقت مى‏کند در اینکه با جمال است یا نه، دقت مى‏کند و اینکه از نظر پول آیا تمکن دارد یا نه دقت مى‏کند.

اما اینکه در صفات معنوى باید دقت شود این دختر حسود است یا نه؟ تا حال کمتر شده یک کسى برود خواستگارى و برگردد بعد بگوید ما تحقیق کردیم این دختر مادرش حسود است، طبق قانون وراثت این دختر حسود خواهد شد بنابراین خطر دارد پس این دختر را نگیریم.

دقت کن ببین با نماز، مسجد و روحانیت سر و کار دارد یا نه آن پسرى که سر و کارى با منبر و محراب نداشته باشد این پسر خطرناک است، خیلى هم خطرناک است. خطرها را وقتى انسان بررسى بکند، مى‏بیند زیر سر افرادى است که با روحانیت با منبر و محراب سر و کار ندارند. هیچ وقت شده شما ضمن بررسى‏هایتان که از تمکن مالى بررسى مى‏کنید از نظر قد و قامت بررسى مى‏کنید، از نظر شخصیت خانوادگى بررسى مى‏کنید، از نظر امثال اینها بررسى کنید، رفیقش کیست با که رفت و آمد مى‏کند رفیق بد اطراف او هستند یا نه که اگر افراد بد اطراف او باشند بیچاره مى‏شود، این نمى‏تواند زن‏دارى کند، اگر رفیق بد اطراف او را گرفته باشد، ساعت 12 و 1 نصف شب به بعد مى‏آید خانه اگر مست نیاید خانه چنین شخصى نمى‏تواند زن دارى کند. این بررسى را کرده‏اید یا نه که پیامبر اکرم (ص) روى منبر فرمود: اذا جاءکم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه و الا تکن فتنة و فساد کبیر اگر دنبال اخلاق و دین نرفتى بدان فتنه ایجاد مى‏کنى، براى خودت، فتنه ایجاد مى‏کنى براى دخترت یا اگر پسر بخواهد ازدواج کند براى پسرت فتنه ایجاد مى‏کنى آنهم «فساد کبیر» جامعه به فساد کشیده مى‏شود، و اگر دنبال دین نباشى، خانوده به فساد کشیده مى‏شود اگر دنبال اخلاق نباشى، دخترت به فساد کشیده مى‏شود چه بسیار سراغ داریم دخترهاى با حجاب، دخترهاى با فضیلتى که پدر و مادر زحمت کشیده‏اند او را تربیت کرده‏اند اما این دختر رفت پیش یک شوهر بى‏نماز یک سال طول نکشید همین دخترى که نماز جماعتش ترک نمى‏شد بى‏نماز شد چه بسیار پسرانى که سر و کار با منبر و محراب داشتند، اما

رفتند در یک خانواده‏هایى که دین نداشتند یا اخلاق نداشتند، چند ماهى طول نکشید همین پسر با اراده‏ى قوى‏اش، بى‏دین شد، بى‏اخلاق شد و معلوم است که تأثیر مى‏گذارد، عجیب هم تأثیر مى‏گذارد.

اسلام مى‏گوید قانون وراثت درست است، اسلام مى‏گوید آن که من صلاح جامعه مى‏دانم اخلاق و دین و تقوا است. حتى اسلام مى‏گوید به تو بگویم اگر رفتى دنبال پول نه اخلاق، به نتیجه نخواهى رسید، یکدفعه دنبال اخلاق است، دنبال دین است، دنبال تقوا است. در حالیکه دنبال آنست و آن را اهمیت مى‏دهد، پول، جمال و شخصیت را هم مورد لحاظ قرار مى‏دهد. اما یکدفعه نه، مثل امروز ما، مثل دیروز ما اخلاق در نظر نیست، تقوا اصلاً فراموش شده است مى‏رود دنبال پول، مى‏رود دنبال جمال، مى‏رود دنبال شخصیت. امام صادق (ع) مى‏فرماید:

خدا قسم خورده که امید او را ناامید کند. چه بسیار هم دیدیم رفت دنبال شخصیت، چه بى‏شخصیتى‏ها پیدا شد، رفت دنبال پول چه ورشکستگى‏ها پیدا شد، رفت دنبال جمال چه بى‏عفتى‏ها پیدا شد. جوانها، دخترها، پسرها، دنبال فضایل ظاهرى فقط نباشید، نمى‏گویم اصلاً نباشید، اگر دنبال فضایل ظاهرى شدید بدانید امید شما از همان راه ناامید مى‏شود.

اگر یک جوانى، یک پسرى براى خاطر خوشگلى یک دخترى را گرفت اما مى‏داند این دختر نماز نمى‏خواند، براى خاطر جمال یک دخترى را گرفت اما مى‏داند این دختر، عفتش خوب نیست. پروردگار عالم قسم خورده است که امیدش را ناامید کند. مى‏دانى امید را ناامید مى‏کند یعنى چه؟ یعنى همان جمال دختر براى تو مصیبت و وبال مى‏شود، به جمالش مى‏نازد، اختلاف در خانه جلو مى‏آید. به جمالش مى‏نازد بى‏محبتى در خانه جلو مى‏آید و واى به آن خانه‏اى که در آن محبت نباشد، عقده‏ى عجیبى براى بچه‏ها درست مى‏کند، و اگر بچه عقده‏اى بشود بدبختى دیگرى دامنگیر مى‏شود که بعد درباره‏اش صحبت مى‏کنم. واى به این بچه، اگر خدا رحم کند، و الا اگر دست عنایت خدا برداشته شود همین جمالش ناگهان یک بى‏عفتى از او سر مى‏زند و یک طایفه‏اى را سربه ‏زیر مى‏کند.

نه تو را از بین مى‏برد و سر به زیر مى‏کند تا روز قیامت، بلکه طایفه‏اى را سربه‏زیر مى‏کند. به شما بگویم دختر و پسر اگر فقط و فقط رفتید دنبال پول، همان جهیزیه براى شما مصیبت مى‏شود، همان مکنت پدر و مادر براى شما مصیبت مى‏شود. همان مکنت موجب زندان مى‏شود، اگر رفتید دنبال شخصیت فقط، با فرض که مى‏دانید پدر و مادر سر و کارى با نماز ندارد سر و کارى با زکات و خمس ندارد. این پدر و مادر بى‏شخصیت است از نظر دین. اگر رفتى براى این پسر دختر گرفتید یا دختر به این خانواده شوهر دادید، پروردگار عالم قسم خورده است امیدت را ناامید کند. حتى در روایت مى‏خوانیم نه فقط امیدت ناامید مى‏شود، در روز قیامت پس گردنى مى‏زنند تو را پرتاب در جهنم مى‏کنند و سال‏ها باید در جهنم بسوزى، سال‏ها باید سقوط در جهنم بکنى. این تهدید را اسلام کرده است، به تجربه هم ثابت شده.

بنابراین اسلام مى‏گوید براى خاطر اینکه تربیت صحیح بتوانیم بکنیم، قبل از ازدواج باید به فکر اولادمان باشیم، به فکر تربیت او باشیم. و اگر مى‏خواهیم به فکر تربیتش باشیم، باید مواظب باشیم با که ازدواج مى‏کنیم اسلام مى‏گوید اگر مى‏خواهى به جایى برسى، اگر مى‏خواهى خودت با سعادت شوى، اگر مى‏خواهى بچه‏هایت باسعادت شوند، اگر طالب سعادت براى بچه‏هایت هستى فقط و فقط مواظب دو چیز باش، دیگر مابقى در حاشیه باشد، شد شد، نشد نشد. و آن دو چیز یکى اخلاق است، دیگرى دین. یک روایت از امام دوم رسیده این روایت چقدر عالى است. کسى خدمت امام دوم آمد عرض کرد: یابن رسول الله مى‏خواهم دخترم را شوهر بدهم به که شوهر بدهم حضرت فرمود: به کسى که باتقوى باشد. بعد علت آوردند فرمودند: «ان احبها اکرمها و ان لم یحبها فلم یظلمها«(6) فرمود نمى‏دانى چرا مى‏گویم به آدم باتقوى دختر بده؟ به این خاطر که: اگر دخترت را دوست بدارد اکرامش مى‏کند حسابى زن‏دارى مى‏کند، و اگر دوستش نداشته باشد به او ظلم نخواهد کرد، با بدى او مى‏سازد، با همان بى‏محبتى مى‏سازد، محیط خانه را نمى‏گذارد به سردى بگراید.

راستى روایت عجیبى است یعنى مى‏خواهى دختر شوهر دهى براى این که دخترتان به سعادت برسد یک آدم باتقوایى را پیدا کنید، یک آدم بافضیلتى را پیدا کنید براى اینکه این آدم بافضیلت بالاخره زن‏دارى مى‏کند. اما اگر اخلاق نداشته باشد، همان روزهاى اول، بى‏فضیلتى گل مى‏کند مگر مى‏شود کسى که فضیلت ندارد در خانه، آدم باشد. قرآن شریف مى‏گوید:

»قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى‏ شاکِلَتِهِ«(7) از کوزه همان برون تراود آنچه در اوست، کوزه‏ى شرابى تراوش آن شراب است. اگر یک جوانى بى‏فضیلت باشد تراوش مى‏کند همان روزهاى اول اختلاف خانوادگى جلو مى‏آید، ممکن است 6 ماه، یکسال غریزه‏ى جنسى نگذارد اختلاف خانوادگى جلو بیاید، اما اگر بى‏فضیلتى شد و بى‏اخلاقى شد غریزه‏ى جنسى وقتى به خاموشى گرائید آن رذالت‏ها دختر را بیچاره مى‏کند، محیط خانه زندان مى‏شود. مواظب باشید دختر را شوهر بدهید اما به کسى که با فضیلت باشد، ولو فقیر باشد، ولو از نظر وجهه‏ى ظاهرى وجهه نداشته باشد.

پیامبر اکرم (ص) مقید بود خرافات را از بین ببرد، بعضى اوقات پیامبر اکرم (ص) کارهایى کرده است که به حسب ظاهر، سنگین مى‏نماید اما وقتى که از نظر جامعه‏شناسى، از نظر روان‏شناسى، از نظر اخلاق انسانى دقت مى‏شود معلوم مى‏شود چه کارى مهمى بوده است.


1) اعراف – 58.

2) مستظرف، جلد2، ص 218.

3) بحار، جلد 103، ص 372.

4) بحار، جلد 103، ص 232.

5) حجرات – 13.

6) مکارم الاخلاق، صفحه 204.

7) اسراء – 84.