جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

فرضیه نیمه خود آگاه، خاستگاه تخیل

زمان مطالعه: 5 دقیقه

[The subconscious as a source of phantasy]

همه مفاهیم نظری تخیل که پیش از این دیدیم، مایگان نخستین آفرینندگی را مجموعه ای از داده های بدست آمده از واقعیت برابر دانسته اند و این مایگان نخستین، موضوع – مایه ای(1) برای دگرسانی های بعدی شد. گرچه شماری از روان شناسان واقعیت ویژه ای را در ژرفای ذهن دیده اند که به باور آن ها می تواند مایگانی برای تخیل باشد. پیروان مکتب روانکاوی چین دیدگاه هایی داشتند. از طرف دیگر آموزش های زیگموند فروید در ابعاد وسیعی گسترش یافت و از همه سو به رسمیت شناخته شد، ما تنها درباره آن دسته از داده های روان شناختی سخن می گوییم که در راسته پرسانه های آفرینندگی است.

فروید در آزمون دلیل روان نژندیها، با پدیده هایی روبرو شد که با مفاهیم روان شناسی آگاهی چیره در پایانه سده نوزدهم تبیین ناپذیر بود. تبیین بسنده برای بوده های تازه بدست آمده بالینی مستلزم این پیش فرض بود که ساختار دستگاه روانی بی نهایت پیچیده است و همراه با زمینه آگاهی که به سادگی از سوی فرد دیده می شود زمینه یا حوزه دیگری وجود دارد که در ورای دسترس مشاهده مستقیم است و به همان اندازه واقعی است. این حوزه «نیمه خود آگاهی» خوانده شد. ما شاهد شکست نمایندگان مکتب ورتسبورگ در فرا رفتن از حدود روان شناسی آگاهی و همانند دانستن شناسه های «روان» و «آگاهی» در برونه(2) و درونه(3) بودیم. با این حال شماری از فلاسفه از لایبنیتز(4) گرفته تا فن هارتمن(5)، استفاده گسترده ای از شناسه نیمه خودآگاهی کردند و به آن معنای منفی دادند چرا که به تشخیص آن ها چیزی از خاصه های ویژه آگاهی کم داشت، اما روانکاوی با سخت کوشی به چیستی روان شناختی نیمه خود آگاهی برای تعیین درونه و قوانین اساسی آن پرداخت.

این نکته شایان توجه است که روانکاوی با بررسی یکی از فرو گذاشته ترین اشکال تخیل یعنی رویاها، شروع شد که روان شناسان و تن کارکرد شناسان(6) گذشته، آن را بسیار ابتدایی و همچون حادثه ای جانبی و تصادفی از برون ریزی کارمایگان(7) عصبی در حالت خواب تبیین می کردند. فروید با پافشاری بر تحلیل بسیار دقیق خود از باد آوری های(8) رویا کوشید این نکته را ثابت کند که همه عناصر رویا حتی اگر بی معنا، گسسته و پوچ باشند با سراسر زندگی درونی ما پیوستگی تنگاتنگی دارند و از اینرو دارای معنای

روان شناختی هستند. فروید برای رویاها کارکرد زیست شناختی(9) قائل بود و به ویژه، آن ها را عامل نگهداری حالت خواب از راه تشفی(10) پنداری(11) آرزوها و حذف پنداری تحریک های مزاحم آن می دانست. از اینرو نگاره های رویا مانند دیگر نگاره های خیالی، خاستگاه کاملاً واقعی دارند، هر چند که این خاستگاه ها نه تنها در برگیرنده واقعیت برونی هستند، بل زندگی روانی درونی را هم که بیشتر ناخودآگاه است در بر می گیرد.

تخیل نه تنها در نگاره های رویا، که در کارهای هنری هم تجلی می کند تابع قوانین ویژه ای است که از دیدگاه روانکاوان، این قوانین بر سراسر حوزه نیمه خود آگاهی چیره است. این قوانین در برگیرنده سازوکارهای سوگیری(12) (جاگردانی(13) تأکید از پدیده ای به پدیده ای دیگر و همچنین جایگزینی موقعیتی پذیرش ناپذیر با موقعیتی بی زیان) و سازوکارهای فشردگی(14) (آمیختگی چندین نگاره در یک نگاره و یا در شان های اختصاصی آنها) است. نمادهای جایگزین چهره ها، بخشهایی از بدن انسان، اشیاء و کنش ها، معنای با اهمیتی به همراه دارند.

از دیدگاه فروید سازوکارهای سوگیری، فشردگی و سازند نماد بر همه اشکال تخیل پیدا می شوند. چه در آرزوهای ناروال(15) یک روانزند در پنداشت های هذیانی روان رنجور(16)، در اسطوره شناسی افسانه های قومی، باورهای مذهبی، رویا در بیداری شخص و آفرینندگی های شاعرانه.

گذر از نیمه خودآگاهی به حوزه برابر آن، خودآگاهی، با سازوکار به اصطلاح فرافنکی(17) انجام می گیرد.

اریک نومان(18)، پدیده فرافنکی را به شیوه زیر توصیف می کند:

»درست همانگونه که از نوروافکن سالن سینما، تصویر از پشت سر تماشاچی در پیش روی او بر پرده می افتد، درونه های نیمه خود آگاهی، نه مستقیم بلکه نخست به گونه ای غیر مستقیم، همچون درونه دنیای برونی، وجود برونی یافته، ‌ و دریافت می شوند. از اینروست که شیطان، پاره ای از خود آدمی که بر او پدیدار می شود. به شمار نمی آید، بلکه به عنوان هستنی ناوابسته و کوشا در دنیای برونی آدمی انگاشته می شود«. از دیدگاه پیروان فروید همانگونه که کودک رویاهایش را در بازی هایی که می آفریند، تحقق می بخشد، هنرمند نیز همه تلاش های خود را در آثار هنری خود در سازندی پوشیده و دگرگون تجسم می بخشد. برای نمونه، هربرت رید(19)، نظریه پرداز انگلیسی در کارهای هنری، پی به فرافکنی کشاکش روانی کولریج در شعری از او به نام «افسردگی(20)» برد که از شور ناگهانی او نسبت به همسرش الهام یافته بود. از اینرو به نظر می رسد که کشاکش درونی به گونه ای بسیار متفاوت با آنچه که ذاتی مفاهیم درونی آنهاست به سطح آمده و پدیدار می شود.

طبیعتاً، با توجه به اینکه مفهوم خیال از دیدگاه روانکاوی بر پایه داده های تجربی استوار نیست تا نتایج عینی را اعتبار بخشد، برخی از تعابیر روانکاوی یک بُعدی و پندار گرایانه تلقی می شوند. بی تردید شناخت بسنده روند تخیل در برگیرنده جستار جدی در هسته مرکزی روند ذهنی است.

ما بر این نکته پافشاری می کنیم که اشاره صرف به دانشواژه «نیمه خود آگاهی» به منزله اصل تبیینی، جز پندارشی از تبیین چیز دیگری نیست. دانشواژه «نیمه خود آگاهی» کمینه دو معنا دارد؛ نخست یک مورد ویژه روانی یا یک حوزه را مشخص کرده و به آن معنای جا شناختی(21) می بخشد، سپس به هنگام مشخص کردن پدیده های روان شناختی، به نبود خاصه معینی در این پدیده ها اشاره می کند، یعنی مکان دسترسی به

خود آگاهی.

گرچه هیچ یک از این دو معنا، مفهومی نظری که توان تبیین پدیده های روان شناختی را داشته باشد، ارائه می کند.

آیین(22) نیمه خود آگاهی دلبستگی به پرسانه شهودی(23) را جان تازه ای بخشید. همزمان، فلاسفه به ویژه برگسون(24) و برخی از روان شناسان از جمله ملکوم وست کات(25)، برای تبیین رموز روان به شهود دست یازیدند (درون بینی ناگهانی، دریافت مستقیم پیوستگی ها و هستی ها و جز آن) اما این شناسه هچنان پوشیده و مبهم باقی ماند که یا با پدیده درون بینی روکه(26) یا با ناخود آگاهی و یا با چیزهای غیر قابل درک (آی. وی. بیچکو(27) وای. اس. اریکف(28)) برابر دانسته شد. جنبه های اختصاصی پرسانه شهودی در واپسین کارهای ادبیات فلسفی ام بونگ(29) و ا. ا. نالچاژیان(30) تجلی یافت.

طبیعتاً، روشنکاری درباره نیمه خودآگاهی، ماهیت آن و پیوستگی آن با خودآگاهی، بخشی از همبافت(31) روان شناختی گسترده تر و کلی تر شده و از چارچوب پرسانه های تخیل که در اینجا آمده اند فراتر می رود. گرچه بوده های بسیاری که با روش روانکاوی به دست آمده اند گواه بر واقعیت نیمه خودآگاهی است اما باید به یاد داشته باشیم که تعابیر پندارگرایانه آن می تواند زمینه بارآوری برای اندیشه بافی های قیاسی پوشیده ی گوناگون فراهم آورد. نمونه برجسته آن آموزش های روان شناس سوئیسی کارل گوستاو یونگ(32) است که از پیروان مکتب فروید می باشد.


1) Subject -Matter.

2) Volume.

3) Content.

4) Leibniz.

5) Von Hartmann.

6) Physiologist.

7) Energv.

8) Recollection.

9) Biological.

10) Fulfilnent.

11) Lllusory.

12) Bias.

13) Shift.

14) Condensing.

15) Weird.

16) Psychopath.

17) Projection.

18) Erich Neumann.

19) Herbert Read.

20) Dejection.

21) Topological.

22) Doctrin.

23) Intuition.

24) Bergson.

25) Malcolm Westcott.

26) Rouquette.

27) I. V. Bychko.

28) E. s. zharikoy.

29) M. Bunge.

30) A. A. Nalchadzhyan.

31) Context.

32) Carl Gustav jung.