به هنگامی که خانواده نامتعادل و کلا نابسامان باشد، زمانی که پدر و مادر بعلت چنان رفتاری امنیت و تربیت داشتن را از کودک سلب کنند طفلی دچار
عوارض و خطراتی خواهد شد که برخی از آنها بدینقرارند:
– ترس و وحشت از قبول مسئولیت در حال یا آینده.
– احساس گرفتاری و بدبختی بگونه ای که کودک تصور می کند بر دست و پایش بندی زده و او را گرفتار کرده اند.
– کمروئی، کم حرف، گرفتار حالت تسلیم، گوشه گیری، بی رغبتی به بازی و در جمع به زندگانی.
– وادار شدن به دروغگوئی، لاف زنی، گزافه گوئی برای نجات و فرار از سیل ملامت و توبیخ والدین.
– اتخاذ شیوه افراطی اعتدال و میانه روی بگونه ای که هیچ برخورد و دشواری برای آنها پدید نیاید.
– عادت یافتن به نظم و ضوابط غلط خانوادگی و عدم توان تطابق با محیط خارج.
پیچیده تر شدن مسائل و دشواری آنها به گونه ای که خود را قادر به حل و رفع آن نداند.
احساس ناامنی در برخوردها و سعی به گریز از والدین که نکند هر برخوردی با نوع توقع جدید همراه باشد.
– پرتوقعی، نفاق و بداخلاقی کودک که خود انعکاسی از الگوهای بدآموز خانوادگی است.
– جاه طلبی های دور از وجدان که خطری برای جامعه و نشأت گرفته از محیط خانوادگی است.
– پیدایش و تکوین حالاتی چون سرکشی، منفی گرائی، نارضائی، ناخشنودی بسیار برای کودک.
– اقدام به انتقام از والدین بصورت خشمگین کردن آنها که در چنان صورتی خود را قوی تر خواهد پنداشت و به سبک سری خود ادامه خواهد داد.
– احساس عدم توان دستیابی به مقاصد خود از راههای مشروع و در نتیجه اقدام وارونه و خطرآفرین.
-. . . .