خانواده ای که در آن کودک به هر علتی مورد طرد است خانواده ای نابسامان است و برای چنین کودکانی عوارضی و از آنها صدمه و لطمه ای برای جامعه قابل پیش بینی است. تحقیقات و بررسی ها نشان داده است کودکانی که مورد طرد والدین خویشند:
– خود را تنها و بیکس دانسته و احساس ضعف و بیکفایتی دارند.
– سازگاری آنها دستخوش اختلال است و اغلب افرادی ضداجتماعی و بزهکار می شوند، حالت حمله تهاجم و مبارز طلبی در آنان قوی است.
– احساس مسولیت در آنان ضعیف است و نمی توانند تعهدی را در جامعه قبول کرده و از عهده آن برآیند.
– تربیت پذیری در آنان اندک است آنچنان که نمی توانند آگاهی ها و نفوذ مربیان را بر خود بقبولانند.
– اضطراب و ناامنی ریشه حیات شان را می سوزاند و جلوه آن به صورت نق زدن و احساس حقارت و تحقیر کردن است.
– افرادی می شوند ترسو، نامطمئن، کینه توز، حسود و منزوی و دور از آسایش خاطر.
– گاهی دچار حالت هیجانی می شوند و طغیانی آشکار علیه قیود، فشارها و مربیان پیدا می کنند و غیظ و غضب به دیگران دارند.
– دروغ، لاف زنی، گزافه گوئی، هرج و مرج در رفتار از دیگر عوارض رفتاری است که متوجه کودکان مطرود می شود.
– از مواجهه و آزمودن دنیای خارج می هراسد و تکامل رشد روحی او دچار وقفه می شود و جرأت عمل را از دست می دهد.
– طردها گاهی سبب چسبندگی بیشتر به پدر و مادرها می شود و آنها به هر حیله و عنوانی سعی دارند خود را به آنان نزدیکتر سازند.
– رجعت به دوران کودکی، شست مکیدن، ناخن جویدن، گریه های بیحساب، لکنت زبان، کوبیدن سر به دیوار از دیگر عوارض است.
– پناه بردن به غیر در جلوه های دیگر طرد است و می خواهد بهر قیمتی که شده مورد تائید دیگران قرار گیرد.
– تن دادن به آلودگی هائی چون استمناء و دیگر رفتار نامعقول چون عورت نمائی از عوارض طرد بحساب می آیند.
– ترس شدید، کمروئی، خجالتی بودن، ترسوئی از عوارضی است که در مواردی برای طرد کودک پدید می آید.
– خرابکاری، نافرمانی نوعی تجلی انتقام کودک از والدین خویش است که دور از خود رانده اند.
– طرد حتی برای کودکان شیرخوار ممکن است مؤثر واقع شود به حدی که حاضر به شیر خوردن نشود و از مکیدن پستان خودداری کند.
– و بالاخره پاره ای از بررسیها در جهان غرب نشان داده است که 3 / 13 درصد از پسران بزهکار و گرفتار در دارالتأدیب ها لااقل مرحله ای از عمر خود را مطرود بوده و در یتیم خانه یا مؤسسه ای غیر خانوادگی گذرانده بود.