بحث ما دربارهى تهذیب نفس اولاد بود و در این باره چون بحث خیلى ناقص مانده بود امروز را هم به خواست خداوند و کمک حضرت بقیة الله (عج) درباره آن صحبت مىکنیم و امیدوارم براى من و شما مفید باشد، بحثى است ارزنده، بحثى است که به کار بستن آن کارى است مشکل. اما کارى است لازم و واجب.
دربارهى تعلیم و تعلم صحبت کردم و فهمیدیم در اسلام علم خیلى منزلت دارد. چیزى که باید توجه به آن داشته باشیم عالم در اسلام قدر و منزلت دارد. اما به شرط اینکه عالم باتقوا باشد، عالم با عمل باشد ولى اگر علم عالم براى او نفعى نداشته باشد و مثل شمعى باشد که بسوزد تا دیگران استفاده کنند، چنین عالمى در اسلام ارج و قرب و منزلت ندارد. قرآنى که مىفرماید:
یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ(1) عالم نه یک درجه بلکه درجاتى، ممتاز از دیگران است.
همین قرآن عالم بىتقوى را، عالم بىعمل را تشبیه کرده است به حمار آن حمارى که یک بار کتاب بار اوست و همین طورى که بار کتاب براى حمار استفاده ندارد، مىفرماید علم منهاى تقوى هم براى عالم چنین است در سوره جمعه مىفرماید:
مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً.(2)
مثل افرادى که عالمند اما بىعمل هستند مثل آن حمارى است که یک بار کتاب بار او باشد. عالم بىعمل در قرآن تشبیه شده به حمار یعنى به اندازهاى در اسلام پست شده است که قدر و منزلت یک انسان را هم ندارد. بلکه از یک فرد معمولى هم پستتر است به اندازهاى هم عذابش زیاد است که پیامبر اکرم (ص) فرموده است:
اشد الناس عذاباً یوم القیمة عالم لم ینفعة علمه(3)
یا در روایات دیگر مىخوانیم: ابغض الناس عند الله عالم لا ینتفع من علمه شىء.
مبغوضترین افراد پیش خدا عالم بى تقوى و عالم بى عمل است. در روز قیامت عالم بى عمل عذابش از همه دردناکتر است، حتى در روایات مىخوانیم عالم بىعمل در دوزخ، دوزخ را متعفن مىسازد. به اندازهاى بوى گندش بلند است که دوزخیان از دست او آزرده خاطر مىشوند و پیش خدا شکایت مىکنند.
و در روایات مىخوانیم دو دسته هستند که بوى بدى مىدهند. یکى مرد زنا کننده یا زن زنا دهنده که اگر بدون توبه از دنیا برود عورتین آنها بوى بسیار بدى مىدهند. و جهنم را مىگندانند. یکى هم عالم بى عمل، عالم بىعمل همه بدنش بوى گند مىدهند، مثلاً اگر یک عالم بى عمل در دنیا فقط خانهاش را متعفن و فاسد کرده و زن و بچهاش را بدبین به علم و به روحانیت نموده فقط اطراف خودش را فاسد و بىدین نموده اما یک دفعه عالمى دهى را خراب کرد شهرى را خراب کرد و براى خاطر بى تقوائیش مملکتى را خراب کرده لذا آنجا عذابش خیلى دردناک است با افراد عادى فرق دارد.
و عالم غیر مهذب از عالم بى عمل بدتر است، براى اینکه قرآن شریف عالم غیر مهذب را به سگ درنده تشبیه کرده عالمى که تقوى نداشت در قرآن تشبیه شده بود به حمار اما عالمى که خود را تهذیب نکرده در سورهى اعراف تشبیه به سگ شده: و اتل علیهم نبأ الذى اتیناه آیاتنا فانسلخ منها فاتبعه الشیطان فکان من الغاوین:
پیامبر براى اینها بخوان و براى اینها بگو یک کسى بود علم داشت، اما منسلخ از علمش شد به علمش عمل نکرد براى اینکه غیرمهذب بود متابعت از شیطان کرد گمراه شد. «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ.«(4) علمش او را باید بالا برده باشد علمش باید عالم ملکوت را تسخیر کرده باشد، اما براى اینکه صفت رذیله داشت وى را میخکوب در زمین کرد. بعد فرماید:
مثله کمثل الکلب ان تحمل علیه یلهث او تترکه یلهث. مثل آن عالم غیرمهذب مثل آن درندهاى است که اگر حمله به او بکنند دهانش را باز مىکند، زبانش را بیرون مىآورد و حمله مىکند و اگر هم حمله به آن نکنند او حمله مىکند او هار است او بچه را مىگیرد او بزرگ و کوچک را مىگیرد، مىفرماید عالم غیرمهذب چنین است وجودش مضر براى اسلام است، وجودش مضر براى خودش و طائفهاش هست، وجودش مضر براى پیامبر اکرم (ص) مىباشد.
اگر خداى نکرده یکى عالمى پولپرست شد ابوهریره مىشود اگر خداى نکرده یک عالمى حسود شد شریح قاضى مىشود، شریح قاضى یعنى کارش مىرسد به آنجا که حکم قتل ابىعبدالله الحسین (ع) را مىدهد، قرآن فرماید: قل کل یعمل على شاکلته.
اگر انسان حسود شد غیبت مىکند تهمت مىزند شایعهپراکنى مىکند، وقتى شما غیبتها و زخمزبانها و شایعهپراکنى را مطالعه کنید ریشه یابى کنید مىبینید از حسادت بلند مىشود.
زن حسود است غیبت مىکند، حسود است نمامى و سخن چینى مىکند، حسود است شایعه پراکنى مىکند، تهمت مىزند، آقا متکبر است چون تکبر دارد مىخواهد خودش را بالا ببرد دیگران را زمین مىزند، زخمزبان مىزند. غیبت مىکند تمام گناهان سرچشمه از صفت رذیله مىگیرد و اگر عالمى غیرمهذب شد غیرمتقى هم هست لذا باید مواظب این باشید.
پدر و مادرها! نمىگویم: دخترهاى شما دبیرستان نروند، بروند. نمىگویم: پسر شما دانشگاه نرود، اما مىگویم باید تقوا داشته باشد، باید
مهذب باشد. شما مطالعه کنید در افرادى که بر ضد مملکت خودشان جاسوسى کردهاند، مملکت خود را به باد دادهاند، مطالعه کنید در زندگى افرادى که با استعمارگرها و استثمارگرها ساختند و استعمارگرها را مانند زالو به جان جامعه خود انداختند. یک حمال و یک زارع، یک کاسب، یک تاجر، این کار را نمىتواند بکند و تا به حال هم نکرده است.
مملکت را که مىتواند بفروشد؟ پسر شما وقتى که عالم باشد وقتى که دانشگاه رفته باشد اما مهذب نباشد که مىتواند استثمارگر را مسلط کند بر مستضعفین، بر بیچارهها، کى مىتواند حکومت جباران را روى کار بیاورد، دانشکده رفتهها که دین ندارند. دانشکده رفتهها که تقوى ندارند، دانشکده رفتهها که خود را نساختهاند، مهذب نیستند این غربزدهها معمولاً سواد دارند، اما تقوى ندارند. سواد دارند اما مهذب نیستند، وقتى مهذب نشد دیگر انقلاب را به باد مسخره مىگیرد. کارش مىرسد به آنجا که یک آمریکائى را یک حمال آمریکائى را از یک مسئول مملکت انقلابى بهتر مىداند، چرا؟ غربزده شده است این غربزده از کجا پیدا شده؟ غیرمهذب است پولپرست است زرق و برق او را گرفته.
خیال مىکند حال که طیاره مىسازد آدم هم هست، خیال مىکند حال که صنعت دارد انسان هم هست اما نمىداند همین که صنعت دارد در آدمیت به اندازهاى منحط است که باید بگوییم از هر درندهاى منحط تر است اصلاً دنیاى روز چرا دنیاى جنگل شده؟ چرا یک باغوحش شده؟ مىشود دنیاى روز را گفت دنیاى انسانها؟ حالا دنیاى خلها هست به کنار، اما دنیاى حیوانهاى خل است، یک دفعه شیر مىدرد اما یک دفعه شیر خل مىشود وقتى که دیوانه شد معلوم است که شیر خل چه مىکند.
دنیا علاوه بر اینکه ضعف اعصاب دارد و به قول روانشناسها دنیاى خلها است، دنیاى درندهها است این درندگى از کجا پیدا شده از علم اما علم منهاى تقوى، اما منهاى صفات حسنه یعنى صفات رذیله، از روز اول باید مواظب باشید این بچههایتان حسود بار نیاید مواظب باشید، جوانهایتان، بچههایتان، نوجوانهایتان، آنها متکبر بار نیایند خودپرست بار نیایند منیت و
تفاخر نداشته باشند اینها هرچه بزرگ شوند اگر صفت رذیله باشد این صفت رذیله رسوخ مىکند در دل مثل درخت کهنه مىشود و زائل کردن او و خشک کردن او کاریست مشکل یعنى یک زن هشتاد ساله اگر بخواهد حسادتش را رفع کند مىشود، اما خیلى مشکل است اما یک بچه 4 – 5 ساله حسود را شما به زودى مىتوانید حسادتش را از بین ببرید.
یک پیرمرد جاهطلب متکبر بخواهد تکبر و جاهش را از بین ببرد مىتواند باید هم ببرد از اوجب واجبات هم هست، ولى خیلى مشکل است اما یک بچه اگر منیت هم داشته باشد یک نوجوان اگر تکبر داشته باشد پدر و مادر زود مىتوانند، معلم زود مىتواند، این تکبر و منیتش را از بین ببرد و واجب است چنین کارى را انجام دهد، پدر و مادرها یک کارى کنید این جوانهاى شما با کتابهاى اخلاقى یا نوارهاى اخلاقى سر و کار داشته باشند این لازم است براى جوان، این لازم است براى پدر و مادر یک جوان، باید همیشه با منبر و محراب سر و کار داشته باشد یک جوان لااقل در 24 ساعت یک ساعت و دو ساعت باید عمر خودش را صرف خودسازى کند اگر نکند بیچاره است.
پدر و مادرها! مواظب باشید دخترهاى شما بیچاره نشوند مواظب باشید پسرهاى شما بیچاره نشوند. همان طورى که به فکر دنیاى آنها هستید باید به فکر خودسازى آنها نیز باشید. و این لازمتر است حال چیزى که الان باید درباره آن صحبت کنم و مفصل است و باید آن را امروز تمام کنیم اینست که چه باید کرد بچههایمان را مهذب کنیم؟ چه جور باید این بچهها را، جوانها را، نوجوانها را مهذب کنیم؟
یک بحث اینست که چگونه باید خود را مهذب کنیم آن مفصل است الان راجع به اینکه چه باید بکنیم این بچهها مهذب شوند، از راه دفع و اینکه نگذاریم صفات رذیله او شعلهور شود. این یک راه مثلاً بچه دو سه سالهى شما حسود است. و مىبینید که تا بچهى شیرخوارتان را برمىدارید ناراحت مىشود بچه دو سه ساله شما حسود است مىبینید که وقتى شما نباشید بچه کوچولو را مىزند بچه کوچک شما حسود است مىبینید وقتى که بچه شیرخوار را ناز مىکنید او گریه مىکند، خوب چه باید کرد؟
راه اولش اینست که در مقابل این بچه آن بچه را ناز نکنید و در مقابل آن بچه این بچه را شیر ندهید و اگر مىخواهید شیر بدهید و ناز کنید هر دو را ناز کنید یعنى مادر، بچهى 2 – 3 سالهاش را بنشاند در دامانش بچه شیرخوارش را هم بنشاند در دامانش او را شیر بدهد و آن یکى را هم ناز کند.
یک چیز غلطى که در بعضى از پدر و مادرها هست و پدر و مادرها موجب مىشوند که بچههایشان بیچاره مىشوند اختلاف در میان بچهها مىافتد این است که تفاوت مىگذارند بین بچهها، و این غلط بزرگى است مثلاً بعضى از زنها دختر دوست ندارند، بعضى از مردها دختر دوست ندارند پسر دوست دارند همین محبت آنها موجب مىشود که امتیاز بگذارند بین دختر و پسر و این امتیاز گناهى است بسیار بزرگ، اولاً شخصیت آن طرف کوبیده مىشود. ثانیاً اختلاف بین این خواهر و برادر شدید مىشود و این اختلاف رفع نمىشود حتى اختلاف مىافتد بین نوههاى این مرد.
گاهى یک پدرى ارثش را به دختر نمىدهد یا کم مىدهد کار غلطى که در میان بعض مردم هست که باید بگوییم بعضى از مردم بىتوجه هستند ارث به دختر کمتر مىدهند، بعد از مرگش اختلاف بین این دختر و پسر به دادگاه مىرسد مال که از بین مىرود این خواهر و برادر تا دم مرگ اختلافشان حل نمىشود، لذا راه اول دفع است یعنى تفاوت نگذاشتن بین بچهها اگر ناز مىکنى هر دو را ناز کن و اگر تنبیه مىکنى هر دو را تنبیه کن، اگر ارث قسمت مىکنى آنکه خدا گفته است بکن و اگر پول مىدهى به طور مساوى به هر دو بده، اگر تحفه مىآورى به طور مساوى به هر دو بده و اگر جایزه و هدیه مىدهى به طور مساوى به همه بده.
فرق گذاشتن بین دختر و پسر و یا فرق گذاشتن بین یکى و دو تا، اینها همه غلط است و باید خیلى مواظب باشیم یکدفعه مثلاً دختر با شوهرش مىآید خانهى شما، پسرتان و عروستان هم آمده یک احترامى براى عروستان قائل مىشوى یک احترامى هم به پسر مىگذارى و یک بىاحترامى به داماد مىکنى یا یک بىاعتنائى به دختر مىکنى همین جا تخم نفاق را مىکارى همین جا درخت بدبختى این دختر و پسر را مىکارى همین جا دختر و پسر را جهنمى مىکنى و
خود را جلوتر به جهنم مىفرستى همین جا حسد را ریشهدارتر مىکنى.
راه دوم – رفع است، معناى رفع اینست که باید زبان کودکى گشاد با بچه و صفات رذیلهاش را رفع کرد. وقتى که مىبینید بچه سه سالهى شما حسودى مىکند این بچه را در دامن بنشان، یک قصهاى برایش بگویید.
بگویید پسرجان من، قرآن شریف مىفرماید، برادران یوسف به یوسف حسد ورزیدند یک بچه کوچولو بود.
برادران یوسف خیال کردند که حضرت یعقوب به یوسف اهمیت بیشتر مىدهد، حسادت آنها گل کرد تصمیم گرفتند که این بچه را بکشند بردند نکشتند، او را در چاه انداختند و براى خاطر این گناهشان در سرازیرى گناه واقع شدند و به قول قرآن شریف بیشتر از بیست گناه مهم این برادران یوسف کردند یعنى به پیامبر دروغ گفتند، نسبت ضلالت به پیامبر دادند پیامبر خدا را به یک ثمن کمى فروختند و بالأخره گناه روى گناه – گناه روى گناه – گناه روى گناه.
به این بچه دو سه ساله با زبان کودکى بگو عزیزم اگر حالا حسادت کنى الان یک کشیده به صورت خواهرت بزنى فردا خداى نکرده خواهرت را مىکشى ننگ دنیا و آخرت مىشود.
اگر دیدى نوجوان شما این منیت دارد، خودیت دارد مثلاً بچه 10 – 12 ساله شما یک چیزى از بازار خریده خودش مىخورد و به خواهرش نمىدهد به برادر کوچکترش نمىدهد هیچ نگو و به رخش نکش اما بعد با زنان کودکى به این بچه بگو تنهاخورى کار خوبى نیست تو انسانى تنهاخورى نکن، منیت نداشته باش خودخواه مباش اگر همهاش را به خواهرت نمىدهى اقلاً نصف کن از همین جا بین آنها الفت و ایثار برقرار کن.
اما مواظب باش، تسلط بر اعصاب را داشته باشى مواظب باش با داد و فریاد نمىشود کار کرد مخصوصاً به خانمها مىگویم با داد و فریاد و حرص خوردن و جوش زدن و نفرین کردن و بچه را طرد کردن به جائى نمىتوان رسید با این کار بچه را جسور مىکنى و خودت هم یک دیوانه به تمام معنى، از این راه مىشوى با داد و فریاد نمىشود کار کرد و هر کسى را به اندازه عقلش با او صحبت
کردن اثر دارد.
مثلاً مىبینى جوانت متکبر شده وضع بدى دارد در کوچهها راه مىرود، مىبینى جوانت به تو پرخاشگرى مىکند وقتى جوانت به تو پرخاشگرى مىکند، پرخاشگرى جوان از تکبر سرچشمه مىگیرد، این آدم طغیانگر شده به خاطر تکبرش وقتى پرخاش به تو مىکند و وقتى مىبینى با وضع بدى در کوچه راه مىرود، وقتى که عصبانى است هیچ نگو، تسلط بر اعصابت پیدا کن این جوان را یک جا تنهائى بخواه یک مقدار با او صحبت کن و بگو جوانم اگر انسان متکبر شد، جامعه او را طرد مىکند اگر انسان متکبر شد خدا قسم خورده است که او را زمین بزند اگر انسان متکبر شد عاق پدر و مادر مىشود، و اگر عاق پدر و مادر شد خدا قسم خورده که او را نمىآمرزد اگر کسى عاق پدر و مادر شود. مسلم عاقبتش به خیر نمىشود.
ما زیاد سراغ داریم جوانهایى که با پدر و مادرشان نساختند و اینها به چه بلاهائى گرفتار شدند، به چه مصیبتها و نکبتها مبتلا گردیدند علاوه بر اینکه خدا پسر و دخترش را به خودش مسلط کرد و آنها پرخاشگرى با او کردند و زیردست پسر نااهل افتادند، علاوه بر این عاقبت به خیر هم نشدند و از اینگونه صحبتها با پسر بکن.
وقتى دیدى دختر وضع راه رفتنش در کوچه خوب نیست وقتى طرز لباسش را دیدى با زبان خوش با او حرف بزن به شما هم مىگویم حرف تأثیر دارد. اگر حرف را زدى دفعهى اول و دوم تأثیر نگذارد، دفعهى سوم یک قدرى تأثیر دارد، دفعهى چهارم یک قدرى تأثیر دارد دفعهى هشتم و دهم قطعاً تأثیر دارد.
یقین داشته باشید حرف تأثیر دارد یادم نمىرود استاد بزرگوار ما مرحوم آیة الله العظمى بروجردى وقتى که درس را مىگفتند و طلبهها نمىپذیرفتند داد و فریاد بلند مىشد ایشان چیزى نمىگفتند فردا مىآمدند درس را تکرار مىکردند، دو دفعه داد و فریاد بلند مىشد دفعه سوم مىآمدند تکرار مىکردند دفعهى چهارم و پنجم و ششم بالأخره خودشان را با تکرار مىرساندند. یقین داشته باشید حرف تأثیر دارد همچنین رفیق با رفیقش حرف بزند تأثیر دارد خدا به حضرت موسى وحى کرد:
فقولا له قولاً لینا لعله یتذکرا و یخشى. با زبان خوش با تلطف با نصیحت با عزیزم و امثال اینها این هم راه دوم.
راه سوم – را تقوى است گفتم: همهى گناهان از صفات رذیله سرچشمه مىگیرد، چنانکه قرآن کریم مىگوید: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکِلَتِهِ» وقتى دل تو خراب باشد گناهکار مىشوى، وقتى دل تو در آن شراب باشد تراوش آن شراب است دل ناپاک گناهکار مىشود. خوب چه باید کرد؟ گناه که شاخ و برگ صفات رذیله است اگر از بین ببریم، کمکم درخت مىخشکد.
این راه براى خودتان هم خوب است یعنى اگر یک زنى حسود است، اگر یک مردى شهوتران است، اگر یک مردى متکبر است، اگر یک مردى بخیل است، اگر یک زنى خداى ناکرده صفت بدبینى دارد باید گناهانى که از این صفت رذیله سرچشمه مىگیرد ترک کند یعنى وقتى غیبت نکرد، نمامى و سخنچینى نکرد، شایعهپراکنى نکرد زخم زبان نزد به مرور شاخ و برگ حسادت را بریده است درخت حسادت مىخشکد به مرور زمان، بدى ریشهکن مىشود. آن کسى که متکبر است این آدم متکبر مىخواهد به دیگران توهین کند، مىخواهد پرخاشگرى کند، مىخواهد کارى کند که دیگران کوچک شوند و خودش بزرگ شود این آدم اگر غیبت نکند زخم زبان نزند وقتى وارد مجلس شد همان جا پایین بنشیند سکوت را اختیار کند، منمن نکند تعریف خود نکند اینها که شاخ و برگ صفات رذیله است، این شاخ و برگ را مىبرد کمکم درخت مىخشکد و کمکم درخت ریشهکن مىشود لذا تقوى یکى از راههائى است که صفات رذیله را ریشهکن مىکند.
اگر بچه در مقابل تو غیبت کرد جلویش را بگیر، اگر بچه در مقابل تو نمامى و سخنچینى کرد جلویش را بگیر، این نمامى و سخنچینىها است که تخممرغ دزد، شتردزد مىشود و یک وقت جاسوس از کار در مىآید.
راه چهارم که این هم براى همه است این دو راه آخر است که گفتم مربوط به بچهها فقط نیست مربوط به خودمان هم هست دعا راز و نیاز با خدا از خدا بخواهیم، براى اینکه از نظر قرآن شریف تهذیب نفس مال خداست خدا
باید ما را مهذب کند، ما خود نمىتوانیم خود را مهذب کنیم. ما باید مقدماتش را فراهم کنیم زحمتهایش را بکشیم، اما اینکه ما مهذب بشویم اینکه صفات خوب در دل ما رسوخ کند این کار مال خدا است، قرآن مىفرماید:
وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکى مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ.
اگر فضل و لطف خدا نباشد هیچ کس نمىتواند خود را مهذب کند. خداست که شما را مهذب مىکند، وقتى چنین باشد یکى از راههائى که خیلى مؤثر است دعاست، راز و نیاز با خداست، یکى از بدبختىهاى ما اینست که مثلاً شب قدر مرتب دعا مىکنیم خدایا پولم بده، قرضم را اداء کن، جهاز براى دخترم درست کن همهاش دنیا.
اما هیچ وقت نمىگوید: خدایا بچهام حسود است این حسادتش را رفع کن تا به حال شما در مدت عمرتان شب بیست و سوم ماه رمضان این شب پرفضیلت گفتى اى خدا! من متکبرم این تکبر مرا دفع کن؟ بدبختى ما اینست که بچه شدهایم در را مىدهیم خرما مىگیریم در گرانبها را بچه وقتى گرسنه باشد مىدهد و یک خرما مىگیرد شب بیست و سوم ماه رمضان چه باید بخواهیم؟ عافیت، عافیت یعنى چه؟ یعنى سلامتى روح، سلامتى جسم امشب از خدا بخواهید بچههایتان سلامتى پیدا کند نه سلامتى جسم فقط سلامتى روح اگر بچهات متکبر است اگر بچهات حسود است بدان این فلج است چگونه است که اگر بچهات فلج شود به این التماس دعا مىگویى، به آن التماس دعا مىگویى آنجا گریه مىکنى، آنجا نذر مىکنى آنجا داد مىکنى اینجا هم نذر کن. اینجا هم التماس دعا بخواه اینجا هم خودت دعا کن اى آقائى که صفت رذیله دارى. کیست که بگوید من صفت رذیله ندارم؟ حضار محترم زن و مرد بدانید همه و همه صفات رذیله داریم مگر مىشود کسى بگوید من صفت رذیله ندارم امام صادق (ع) مىفرماید:
»آخر ما یخرج من قلوب الصدیقین حب الجاه: آخر چیزى که از دل صدیق بیرون مىرود جاهطلبى است.
صدیق کیست یعنى آقا هر که باشى جاهطلب هستى، هر که باشى ریاکار و متظاهر هستى، هر که باشى زود است بتوانى بگویى من ریشه
حسادت را از بین بردهام اگر گناه در زندگى تو نیست، مىتوانى بگویى من فىالجمله صفات رذیله را آتش زیر خاکستر کردهام، اما تو که غیبت مىکنى تو که نمامى و سخنچینى مىکنى چگونه مىتوانى بگوئى من صفت رذیله ندارم. همه شما فلج روحى هستید، همه ما فلج روحى هستیم. و امشب که شب بیست و سوم است دعا کنید و بخواهید عافیت را.
علامه مجلسى از رسول گرامى (ص) نقل مىکند که سؤال کردند ما شب قدر چه بخواهیم؟ فرمودند: عافیت، سلامتى دین، سلامتى جسم، اما بالاتر از همه سلامتى روح، این چهار چیز بله یک چیز مهمتر از این چهار چیز هم هست که انشاءالله آن را باید در یک فصل مفصلى دربارهاش صحبت کنم و آن تربیت عملى است خودت آدم شو بچههایت آدم مىشوند دراین باره صحبت مىکنم، خودت غیبت نکن بچههایت غیبت نمىکنند، خودت فحش نده بچههایت فحش نمىدهند، خودت بدبین به مردم نباش بچههایت بدبین به مردم نمىشوند.
به قول عامه مردم یک چیزى مىگویند اگر مىخواهى ببینى فلانى دوستت دارد یا نه ببین بچههایش با تو چه جورى هستند، اگر بچههایش رسیدند به تو سلام کردند، احترام کردند، بدان آن فرد با تو خوبست و اما اگر بچهها رسیدند و به تو توهین کردند و اعتنا به تو نکردند بدان در خانه خراب است، پشت سر تو غیبت کردهاند، بدگوئى کردهاند این تربیت عملى است که این بحث مفصلى دارد انشاءالله همین چند روزه یک فصلى دربارهى آن صحبت مىکنم و این راه پنجم است و تقاضا دارم به این راه پنجم خیلى اهمیت بدهید. خود آدم شوید تا آدم تحویل جامعه دهید، خانم خود متقى شو تا دختر با تقوى تحویل جامعه بدهى، خود با عفت شو تا دختر با عفت تحویل جامعه دهى.
خانم تو خانمى که در مقابل دامادت لباس ناجور مىپوشى (بعد دربارهاش صحبت مىکنم(، تو خانمى که در مقابل دامادت لباس آستین کوتاه مىپوشى، تو که در مقابل دامادت بالاى زانویت پیداست، معلوم است که این دخترت هم در مقابل نامحرم بالاى زانویش پیدا خواهد شد. تو زن وقتى که در
مقابل پسرت بالاى زانویت پیداست، معلوم است که این دختر تو هم آن عفتى را که باید داشته باشد پیدا نمىکند، وقتى تو خانم سر کوچه مىایستى و موهاى تو را مىبینند حتى مىرسد به اینجا که مىآیى در خانه بدون چادر، دختر تو هم مىرود در کوچه بدون چادر.
اگر مىخواهى به دخترت عفت یاد بدهى خودت عفیف باش، اگر رأفت مىخواهى به دخترت یاد بدهى خودت رئوف باش وقتى دامادت آمد در خانه با گشادهروئى با عطوفت وقتى دخترت آمد و نوهات آمد در خانه نوهات را به منزله جانت حساب کن و دخترت را احترام کن تا این عطوفت اثر کند.
1) مجادله، 11.
2) جمعه، 5.
3) بحار، جلد 3، صفحه 37.
4) اعراف، 176.