پس از روشن شدن ارتباط به معنای کلی و عام آن، جایگاه ارتباط غیرکلامی به معنای محدود و اختصاصی آن در فرآیند تدریس و جریان برقراری رابطه بین یاددهنده و یادگیرنده باید مشخص شود. زیرا زبان و کلام تنها وسیله ارتباطی نیست و حتی کامل ترین آن هم نیست چرا که پیام های انسانی، به خصوص آنهایی که از احساسات و هیجانات و عواطف (بار اصلی پیام های تربیتی) مایه می گیرند، چنان پیچیده اند که هیچ کلامی و لفظی قابلیت انتقال آنها را ندارد. به همین دلیل گاه گرمی یک نگاه، لحن یک صدا، یا شیرینی یک لبخند حاوی پیامی است که از نهفته ترین درون مایه های فرد سرچشمه می گیرد و معنای ارتباط را مشخص می کند.
ما هر روز به گونه های مختلف با یکدیگر در ارتباط هستیم تا اندیشه ها، احساسات و تمایلات خود را به یکدیگر منتقل کنیم. از این طریق میزان علاقه و احترام خود را به دیگران نشان می دهیم. رنج و اندوه، شادمانی و خرسندی، شک و تردید و خشم و مهر و هزاران پیام نهفته و ناگفته و نامحسوس خود را از طریق ارتباط غیرکلامی به دیگری منتقل می کنیم.
اما از آنجائیکه علائم و حالات غیر کلامی آموزش کمک زیادی به درک وضعیت و یا گفتار افراد به هنگام تبادل پیام می کند، به کارگیری آنها در فرآیند تربیت فعال امری اجتناب ناپذیر خواهد بود. متأسفانه پژوهش های جامع و سازمان یافته ای نسبت به کاربرد ارتباط نامرئی و «غیر کلامی» در تربیت و در جریان تدریس انجام نگرفته است. به هر حال، باید توجه داشت که بسیاری از پدیده های کلاسی حالت ارتباط نامرئی و «غیر کلامی» دارند که دانشمندانی چون گالوی (1968((1) برخی از آنها را همراه با آثار پنهان و نامرئی اشان مشخص کرده اند، که در اینجا به برخی از آنها اشاره می گردد:
1) Galloway.