جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عاق مادر

زمان مطالعه: 2 دقیقه

جوانى در حال مرگ بود، رسول خدا به عیادتش آمد، شهادتین را به او تلقین فرمود، جوان رو برگرداند، و از گفتن خوددارى کرد، رسول حق فرمود مادر دارد عرضه داشتند آرى، مادر را خواست فرمود از فرزندت ناراضى هستى؟ گفت آرى، فرمود راضى شو زیرا زبانش از گفتن شهادتین بسته شده، عرضه داشت دلم را سوزانده، از او ناراحتم، فرمود به خاطر من راضى شو، محض رسول خدا از او اعلام رضایت کرد، حضرت فرمود: به وحدانیت حق و رسالت من شهادت بده، شهادت داد، فرمود چرا بار اول نگفتى عرض کرد هیولاى وحشتناکى به من حمله مى‏کرد من از گفتن باز مى‏ماندم، اکنون آن هیولا از من دور مى‏شود که من توانستم سهل و آسان شهادتین بگویم(1)

امام سجاد علیه‏السلام فرمود:

نسبت به مادر این معانى را توجه داشته باش: تو را نه ماه یا کمتر چون بار سنگینى حمل کرد، که احدى نسبت به احدى آن را تحمل نمى‏کند، و از ثمره قلبش خرج تو کرد، که کسى براى کسى انجام نمى‏دهد، با تمام وجودش تو را حفظ کرد، تو را سیر کرد و به گرسنگى خود توجه نکرد، تو را سیراب کرد، و تشنگى خود را لحاظ ننمود، تو را پوشاند، خود را به حساب نیاورد، گرما خورد ولى تو را از آن حفظ کرد، به خاطر تو از خواب شیرین چشم پوشید، از سرما و گرما تو را محافظت نمود، تا فرزندى چون تو را داشته باشد، تو طاقت سپاس از او را در برابر این همه زحمات جز به توفیق خداوند مهربان ندارى(2)

حکم نامى مى‏گوید به امام ششم علیه‏السلام عرضه داشتم، پدرم خانه‏اى به من بخشید، فعلا قصد برگشتن به آن را دارد، فرمود: پدرت کار بدى کرده، اگر با تو به دعوا برخاست، تو صدایت را در برابر او بلند نکن، اگر او داد و بیداد کرد، تو با او آهسته صحبت کن(3)


1) منازل الآخره محدث قمى.

2) بحار، ج 74، ص 6.

3) وسائل، ج 18، ص 224.