ما از پیش هم گفتیم یک خانواده متعادل همانند یک ترازوی در حال تعادل است که دو کفه آن موازنه ای را پدید می آورند. در یک کفه ترازو پدر است و در کفه ای دیگ رمادر. پدر با ایجاد نظم و انضباط و مادر با مهرورزی و عنایت خود تعادل حیات اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی، انضباطی و. . . خانواده ای را برای فرزند پدید می آورند.
حال اگر تعادل یکی از کفه ها به هم بخورد زندگی کودک از حال تعادل خارج خواهد شد. بر این اساس هم پدر در خانه دارای نقش است و هم مادر. هر کدام به نحوی در زندگی کودک اثر میگذارند. اگر پدر کودک را براند مادر جذب می کند، اگر مادر به کودک بیش از اندازه مهر بورزد با اجرای قواعد انضباطی کودک را دوباره بر سر مرز می آورد.
مرگ پدر برای خانواده و برای کودک ضایعه است از آن بابت که تعادل خانه را به هم زده و طفل عامل عدل و انضباط و او قانون خود را از دست داده است. و
هم این نکته ضروری است که وجود پدر نه تنها به خاطر ایجاد نظم و انضباط بلکه بدان خاطر که شخصیت فرزند براساس خصائل و صفات او شکل می گیرد در زندگی کودک اثر عمیق دارد. حال اگر پدر بمیرد در حقیقت باید گفت این شکل گیری دچار صدمه و خسارت خواهد شد. مشکلات و ناراحتی های روانی، اختلالات رفتاری کودکان اغلب در این رابطه قابل توجیه است.