در روایات مىخوانیم، سه صفت براى مردها مذموم است اما براى زنها خوب است: 1- تکبر، تکبر براى مرد بد است اما براى زن خوب است. 2- ترس، شجاعت شجاعت براى مرد خوب است اما براى زن مذموم. 3- بخل، بخل براى مرد بد است اما براى زن خوب است، این روایت از نظر سند هم خوب هست، مرحوم صاحب وسائل (ره) این روایت را در وسائل با روایات دیگر که از نظر سند هم معتبر است. نقل مىکند.
معناى روایت چیست؟ معناى روایت این است که زن وقتى نشست در جلسه با زنها تفاخر کند، هى منمن کند، فیس و افاده کند، لباسش را به دیگران بفروشد، در مقابل شوهر، زباندراز و متکبر باشد، آیا معناى روایت این است؟ اینکه مسلماً نیست، معناى اینکه زن باید ترسو باشد یعنى شب از گربه بترسد، اینکه معنایش نیست، معناى اینکه بخل داشته باشد یعنى اینقدر به بچههایش غذا ندهد که بچههایش ضعف اعصاب بگیرند، اینها نیست. مىدانى معناى روایت چیست؟ خانم! اسلام مىگوید تو باید در مقابل نامحرم متکبر باشى، تو باید در مقابل نامحرم جدى و قاطع باشى به فرمودهى قرآن شریف که مىفرماید: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ«(1) یعنى خانم در مقابل نامحرم متواضع نباش، نازک حرف نزن، براى اینکه آنهایى که مریض هستند به تو طمع پیدا مىکنند.
اولاً تا مىشود با نامحرم تماس نگیر در مغازه نرو، اما وقتى رفتى در مغازه مواظب باش متکبرانه با صاحب مغازه حرف بزن، جدى با قاطعیت با او حرف بزن، نازک حرف نزن، یک دفعه خداى نکرده در چک چک کردن خودت را کوچک نکن، خداى نکرده در حرف زدن با او تبسم نکن. همین حرف و تبسم است که یک دفعه عفت تو را به باد مىدهد. اگر اسلام مىگوید زن باید ترسو باشد معنایش همان بود که تشریح کردیم یعنى زن باید با عصاى احتیاط راه برود. ساعت 9 شب، 10 شب باید تنها از خانه بیرون نیاید، باید در مقابل نامحرم ترسو باشد، نگوید این کیست که بتواند به من حرف بزند، این
را نگوید.
نگوید من مىروم در آن مغازه، با او حرف مىزنم اینکه داخل آدم نیست که بتواند با من حرف بزند این را نگو، ترسو باش. یعنى در عفت خود ترسو باش، مثل یک کسى که در گرانبها دارد آدمى که یک در شب چراغ دارد، باید بترسد براى حفظ آن بکوشد براى اینکه مىبیند این در یک میلیارد ارزش دارد. این در را هیچ وقت در جیبش نمىگذارد و چنانچه بخواهد این در را ببرد، آنرا در یک جاى خیلى محکم قرار مىدهد تنها هم در بیابان نمىرود، تنها حتى در صحرا نمىرود، تنها مسافرت نمىرود براى اینکه این در شب چراغ همراهش است.
معناى روایت این است خانم در شب چراغ دارى یعنى عفت تو و شخصیت تو، همه چیز تو مربوط به عفت تو است. اگر عفت داشته باشى با شخصیت هستى، و هر چه عفت تو کمتر، تو بىشخصیتتر خواهى بود براى از دست دادن این در شب چراغ بترس.
همچنین بخیل باش، بخل در عفت، بخل در عفت یعنى چه؟ یعنى یک دفعه العیاذبالله یک زن سخاوت دارد در عفت، یک دفعه نه، این چنین نیست، اما سخت و عور مىآید بیرون این سخاوت دارد که مردم همه جایش را ببینند! بعضى اوقات چادرش سرش است، سخاوت دارد، در مو، بعضى اوقات سخاوت دارد در رو، بعضى اوقات سخاوت دارد در تبسم.
اسلام مىگوید اینها همهاش غلط است، بخیل باش در عفت خود، چنانچه بخیلى در در شب چراغ خود. اگر یک دانه نان داشته باشى در این نان بخیلى براى بچهات مىخواهى مىگویى این دانهى نان را نگاه بدارم براى بچهام حالا گرسنه مىشود، بخیل در این دانهى نان هستى، تو یک عفت دارى، خداى نکرده با یک تبسم این عفت ضربه مىخورد، وقتى ضربه خورد آبرویت مىرود، جدایى مىافتد، تشکیل خانواده از بین مىرود و بالأخره با یک تبسم یک دنیا را به باد دادى. نه خودت را به باد دادهاى، طایفهات را به باد دادى. بخیل باش این معناى روایت است.(2)
یک روایت دیگر داریم که باز براى خانمها بسیار نافع است «من بلغ اربعین و لا یتعصى فقد عصى» یعنى هر که چهل سالش شود و عصا دست نگیرد، گناه کرده است، معنایش چیست؟ افراد چهل ساله باید عصایى دست بگیرند و بیایند در کوچه و الا گناه کردهاند این معناى روایت است؟ یا نه معناى دیگرى دارد، اتفاقاً این روایت را هم صاحب وسائل نقل مىکند و از نظر سند خوب است. پس معناى روایت چیست؟
استاد بزرگوار، رهبر عظیم الشأن انقلاب «أدام الله ظله» یک وقت روایت را در بحثهاى اخلاقیشان براى ما معنا مىکردند که انسان وقتى به چهل سالگى رسید دیگر در سرازیرى قبر مىافتد، تا چهل سال سربالا است، اما وقتى چهل سال تمام شد در سرازیرى است. به اندازهاى در سرازیرى است که در روایات مىخوانیم، وقتى انسان چهل ساله شد خطاب مىشود به ملائکه، دیگر سختگیرى کنید برایش دیگر حالا بخواهد بگوید من غریزه شهوت دارم دیگر بخواهد بگوید من غفلت دارم، نه دیگر مرد چهل ساله باید با عصاى احتیاط راه برود، مرد چهل ساله دیگر باید سرکسبش مواظب باشد. احتیاط گر باشد نه لاابالى، با عصاى احتیاط راه رود براى اینکه ممکن است شب اول قبرش باشد.
آى کاسبها! مخصوصاً آقایانى که با زنها سر و کار دارید، در روایات مىخوانیم اگر کسى چشمش را از نگاه به نامحرم پر کند در روز قیامت این چشم را اول پر مىکنند از آتش و بعد به جهنم مىرود، چهل سالههایى که سر و کار با زنها دارید، با عصاى احتیاط راه بروید، این حرف الآن براى روحانیت، براى سپاه، براى ادارىها، براى افرادى که مربوط به انقلاب اسلامى هستند هست. باید اینها با عصاى احتیاط راه بروند، براى اینکه اگر یک سپاهى، یک بسیجى، یک ارتشى، یک ادارى امروز به وظیفه خود رفتار نکند دشمن این را تقصیر انقلاب مىداند.
اگر یک ادارى به وظیفهاش رفتار نکند، کارى بکند، مردم در مقابل او بایستند، در اطاقش بایستند، مردم نمىگویند این ادارى همان طاغوتى چند سال پیش است، مىگویند این هم جمهورى اسلامى ببین از صبح تا ظهر
در اتاق رئیس، در اتاق این ادارى ایستادیم و نشد، تقصیر انقلاب مىگذارند، و این گناهش خیلى بزرگ است خیلى، گناه این افراد این است که در روز قیامت، شهداء اطراف آنها را مىگیرند و مىگویند شما ضربه، به انقلاب زدید که ما براى آن خون دادیم.
خانم! شما باید با عصاى احتیاط در زندگیت راه بروى مخصوصاً جوانها، یک خانم ده پانزده ساله، یک دختر خانم باید با عصاى احتیاط راه برود، یک دفعه خداى نکرده تنها مىرود نماز جمعه، نماز جمعهاش را مىخواند و مىآید وقتى مىآید وقتى مىآید از آن دور یک جوانى دنبالش است، دشمن مىرسد و این را مىبیند چیزى نبوده، یک جوانى در کوچه بوده مىرفته خانهشان، این دختر خانم هم تنها مىرفته خانه هیچ نبوده، اما دشمن مىگوید که من دیدم فلان جوان دنبال دختر فلانى راه افتاده بود، همین بىاحتیاطى باعث مىشود که به او یک ضربه وارد آید. دیگر این دختر را آدم حسابى نمىگیرد، باید دختر خانمها با عصاى احتیاط راه بروند. چه بسیار دیدهایم زن باعفت است، اما با عصاى احتیاط راه نرفت بعد ضررهاى شخصیتى آن را دید از همان بىاحتیاطى، به فرمودهى قرآن «فیطمع الذى فى قلبه مرض» جوان شهوت ران را دنبال خودش راه انداخت.
از زنها تقاضا دارم شب در کوچهها نباشند حتى همان وقت هم که شلوغ است تا کار لازم ندارید در کوچه نباشید، چه رسد در وقتى که خلوت باشد. کار یک دفعه مىشود. ما طلبهها یک حرفى داریم مىگوییم که گاهى احتمال قوى است. اما محتمل ضعیف است، نباید احتیاط کرد. اما گاهى به عکس است، احتمال ضعیف است اما محتمل قوى است. باید احتیاط کرد.
1) احزاب، 32.
2) بحار، جلد: 103، صفحه 238.