جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

صفات ممتاز زنان

زمان مطالعه: 5 دقیقه

در روایات مى‏خوانیم، سه صفت براى مردها مذموم است اما براى زنها خوب است: 1- تکبر، تکبر براى مرد بد است اما براى زن خوب است. 2- ترس، شجاعت شجاعت براى مرد خوب است اما براى زن مذموم. 3- بخل، بخل براى مرد بد است اما براى زن خوب است، این روایت از نظر سند هم خوب هست، مرحوم صاحب وسائل (ره) این روایت را در وسائل با روایات دیگر که از نظر سند هم معتبر است. نقل مى‏کند.

معناى روایت چیست؟ معناى روایت این است که زن وقتى نشست در جلسه با زنها تفاخر کند، هى من‏من کند، فیس و افاده کند، لباسش را به دیگران بفروشد، در مقابل شوهر، زبان‏دراز و متکبر باشد، آیا معناى روایت این است؟ اینکه مسلماً نیست، معناى اینکه زن باید ترسو باشد یعنى شب از گربه بترسد، اینکه معنایش نیست، معناى اینکه بخل داشته باشد یعنى اینقدر به بچه‏هایش غذا ندهد که بچه‏هایش ضعف اعصاب بگیرند، اینها نیست. مى‏دانى معناى روایت چیست؟ خانم! اسلام مى‏گوید تو باید در مقابل نامحرم متکبر باشى، تو باید در مقابل نامحرم جدى و قاطع باشى به فرموده‏ى قرآن شریف که مى‏فرماید: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ«(1) یعنى خانم در مقابل نامحرم متواضع نباش، نازک حرف نزن، براى اینکه آنهایى که مریض هستند به تو طمع پیدا مى‏کنند.

اولاً تا مى‏شود با نامحرم تماس نگیر در مغازه نرو، اما وقتى رفتى در مغازه مواظب باش متکبرانه با صاحب مغازه حرف بزن، جدى با قاطعیت با او حرف بزن، نازک حرف نزن، یک دفعه خداى نکرده در چک چک کردن خودت را کوچک نکن، خداى نکرده در حرف زدن با او تبسم نکن. همین حرف و تبسم است که یک دفعه عفت تو را به باد مى‏دهد. اگر اسلام مى‏گوید زن باید ترسو باشد معنایش همان بود که تشریح کردیم یعنى زن باید با عصاى احتیاط راه برود. ساعت 9 شب، 10 شب باید تنها از خانه بیرون نیاید، باید در مقابل نامحرم ترسو باشد، نگوید این کیست که بتواند به من حرف بزند، این

را نگوید.

نگوید من مى‏روم در آن مغازه، با او حرف مى‏زنم اینکه داخل آدم نیست که بتواند با من حرف بزند این را نگو، ترسو باش. یعنى در عفت خود ترسو باش، مثل یک کسى که در گرانبها دارد آدمى که یک در شب چراغ دارد، باید بترسد براى حفظ آن بکوشد براى اینکه مى‏بیند این در یک میلیارد ارزش دارد. این در را هیچ وقت در جیبش نمى‏گذارد و چنانچه بخواهد این در را ببرد، آنرا در یک جاى خیلى محکم قرار مى‏دهد تنها هم در بیابان نمى‏رود، تنها حتى در صحرا نمى‏رود، تنها مسافرت نمى‏رود براى اینکه این در شب چراغ همراهش است.

معناى روایت این است خانم در شب چراغ دارى یعنى عفت تو و شخصیت تو، همه چیز تو مربوط به عفت تو است. اگر عفت داشته باشى با شخصیت هستى، و هر چه عفت تو کمتر، تو بى‏شخصیت‏تر خواهى بود براى از دست دادن این در شب چراغ بترس.

همچنین بخیل باش، بخل در عفت، بخل در عفت یعنى چه؟ یعنى یک دفعه العیاذبالله یک زن سخاوت دارد در عفت، یک دفعه نه، این چنین نیست، اما سخت و عور مى‏آید بیرون این سخاوت دارد که مردم همه جایش را ببینند! بعضى اوقات چادرش سرش است، سخاوت دارد، در مو، بعضى اوقات سخاوت دارد در رو، بعضى اوقات سخاوت دارد در تبسم.

اسلام مى‏گوید اینها همه‏اش غلط است، بخیل باش در عفت خود، چنانچه بخیلى در در شب چراغ خود. اگر یک دانه نان داشته باشى در این نان بخیلى براى بچه‏ات مى‏خواهى مى‏گویى این دانه‏ى نان را نگاه بدارم براى بچه‏ام حالا گرسنه مى‏شود، بخیل در این دانه‏ى نان هستى، تو یک عفت دارى، خداى نکرده با یک تبسم این عفت ضربه مى‏خورد، وقتى ضربه خورد آبرویت مى‏رود، جدایى مى‏افتد، تشکیل خانواده از بین مى‏رود و بالأخره با یک تبسم یک دنیا را به باد دادى. نه خودت را به باد داده‏اى، طایفه‏ات را به باد دادى. بخیل باش این معناى روایت است.(2)

یک روایت دیگر داریم که باز براى خانم‏ها بسیار نافع است «من بلغ اربعین و لا یتعصى فقد عصى» یعنى هر که چهل سالش شود و عصا دست نگیرد، گناه کرده است، معنایش چیست؟ افراد چهل ساله باید عصایى دست بگیرند و بیایند در کوچه و الا گناه کرده‏اند این معناى روایت است؟ یا نه معناى دیگرى دارد، اتفاقاً این روایت را هم صاحب وسائل نقل مى‏کند و از نظر سند خوب است. پس معناى روایت چیست؟

استاد بزرگوار، رهبر عظیم الشأن انقلاب «أدام الله ظله» یک وقت روایت را در بحث‏هاى اخلاقیشان براى ما معنا مى‏کردند که انسان وقتى به چهل سالگى رسید دیگر در سرازیرى قبر مى‏افتد، تا چهل سال سربالا است، اما وقتى چهل سال تمام شد در سرازیرى است. به اندازه‏اى در سرازیرى است که در روایات مى‏خوانیم، وقتى انسان چهل ساله شد خطاب مى‏شود به ملائکه، دیگر سخت‏گیرى کنید برایش دیگر حالا بخواهد بگوید من غریزه شهوت دارم دیگر بخواهد بگوید من غفلت دارم، نه دیگر مرد چهل ساله باید با عصاى احتیاط راه برود، مرد چهل ساله دیگر باید سرکسبش مواظب باشد. احتیاط گر باشد نه لاابالى، با عصاى احتیاط راه رود براى اینکه ممکن است شب اول قبرش باشد.

آى کاسب‏ها! مخصوصاً آقایانى که با زنها سر و کار دارید، در روایات مى‏خوانیم اگر کسى چشمش را از نگاه به نامحرم پر کند در روز قیامت این چشم را اول پر مى‏کنند از آتش و بعد به جهنم مى‏رود، چهل ساله‏هایى که سر و کار با زنها دارید، با عصاى احتیاط راه بروید، این حرف الآن براى روحانیت، براى سپاه، براى ادارى‏ها، براى افرادى که مربوط به انقلاب اسلامى هستند هست. باید اینها با عصاى احتیاط راه بروند، براى اینکه اگر یک سپاهى، یک بسیجى، یک ارتشى، یک ادارى امروز به وظیفه خود رفتار نکند دشمن این را تقصیر انقلاب مى‏داند.

اگر یک ادارى به وظیفه‏اش رفتار نکند، کارى بکند، مردم در مقابل او بایستند، در اطاقش بایستند، مردم نمى‏گویند این ادارى همان طاغوتى چند سال پیش است، مى‏گویند این هم جمهورى اسلامى ببین از صبح تا ظهر

در اتاق رئیس، در اتاق این ادارى ایستادیم و نشد، تقصیر انقلاب مى‏گذارند، و این گناهش خیلى بزرگ است خیلى، گناه این افراد این است که در روز قیامت، شهداء اطراف آنها را مى‏گیرند و مى‏گویند شما ضربه، به انقلاب زدید که ما براى آن خون دادیم.

خانم! شما باید با عصاى احتیاط در زندگیت راه بروى مخصوصاً جوانها، یک خانم ده پانزده ساله، یک دختر خانم باید با عصاى احتیاط راه برود، یک دفعه خداى نکرده تنها مى‏رود نماز جمعه، نماز جمعه‏اش را مى‏خواند و مى‏آید وقتى مى‏آید وقتى مى‏آید از آن دور یک جوانى دنبالش است، دشمن مى‏رسد و این را مى‏بیند چیزى نبوده، یک جوانى در کوچه بوده مى‏رفته خانه‏شان، این دختر خانم هم تنها مى‏رفته خانه هیچ نبوده، اما دشمن مى‏گوید که من دیدم فلان جوان دنبال دختر فلانى راه افتاده بود، همین بى‏احتیاطى باعث مى‏شود که به او یک ضربه وارد آید. دیگر این دختر را آدم حسابى نمى‏گیرد، باید دختر خانم‏ها با عصاى احتیاط راه بروند. چه بسیار دیده‏ایم زن باعفت است، اما با عصاى احتیاط راه نرفت بعد ضررهاى شخصیتى آن را دید از همان بى‏احتیاطى، به فرموده‏ى قرآن «فیطمع الذى فى قلبه مرض» جوان شهوت ران را دنبال خودش راه انداخت.

از زنها تقاضا دارم شب در کوچه‏ها نباشند حتى همان وقت هم که شلوغ است تا کار لازم ندارید در کوچه نباشید، چه رسد در وقتى که خلوت باشد. کار یک دفعه مى‏شود. ما طلبه‏ها یک حرفى داریم مى‏گوییم که گاهى احتمال قوى است. اما محتمل ضعیف است، نباید احتیاط کرد. اما گاهى به عکس است، احتمال ضعیف است اما محتمل قوى است. باید احتیاط کرد.


1) احزاب، 32.

2) بحار، جلد: 103، صفحه 238.