وقتی بچه را تنبیه می کنیم، می خواهیم آن تنبیه مؤثر واقع شود.
تنبیه وسیله ای برای اثبات حقانیت ما و یا خطای فرزندمان نیست. همچنین نباید از تنبیه برای انتقامجویی از بچه ای که اسباب ناراحتی و تکدر خاطرمان را فراهم کرده استفاده کنیم و احساس گناه و بی ارزشی را به او تحمیل نماییم. تنبیه در واقع مراقبت جدی و مؤثر از مسؤلیت پذیری بچه در قبال تصمیم گیریها، رفتار و تعهداتش است.
باید یقین حاصل کنیم که بچه به خطاهایش پی برده و آنگاه راههای متفاوتی را که می تواند در پرهیز از تکرار آن خطا یاریش کند به او یادآور شویم. به این ترتیب ضمن انتقاد از رفتار فرزندمان، ایمان خود را به توانایی هایش برای خودداری از تکرار آن خطا نشان می دهیم. بعلاوه هنگام بحث کردن درباره ی شیوه های مختلف اجتناب از آن رفتار، به او مجال می دهیم با سناریوهای مختلف و عواقب احتمالی هر یک از آن ها آشنا شود. ترغیب بچه ها به فکر کردن پیرامون اعمال و رفتار ناصواب و در نظر گرفتن عواقب آن به طور ذهنی هنگام آموزش فنون حل و فصل مسایل به بچه ها فوق العاده مهم و اثر بخش بوده وذهن شان را به حق انتخاب و تصمیم گیری معطوف می کند. همچنین یاری شان می کند که در انتخاب مسیر تمام جنبه های آن را در نظر بگیرند و شیوه ی تصمیم گیری درست و مناسب را بیاموزند و برای مقابله با امواج توفنده ناملایمات و سختی ها مجهز شوند. والدین در مقام توضیح اصول و ارائه استدلال هر رفتار، برای معرفی شیوه های سازمان یافته برخورد با مسائلشان از فرصتی واقعی
بهره مندند. حتی بچه های شش ساله به طور خودکار از روش های بسیار پیچیده ای برای تأمل و تعمق درباره ی رفتارشان استفاده می کنند. به همین دلیل می توان هنگام تحت انضباط در آوردن بچه ها، این تعمق را تقویت و آنان را به سوی نتایجی نیرومند و اثربخش هدایت کرد: زیرا بچه ای که می تواند مسئولانه رفتارش را کنترل کند و بر دنیای پیرامونش نفوذ داشته باشد بدون تردید از موهبت اعتماد به نفس بهره مند است. رهنمودهای زیر شما را در انجام این مهم یاری می کند:
نه یک مسأله، بلکه رفتار مسأله ساز بچه را کانون توجه قرار دهید. با این فرض آغاز کنید که رفتار ضعیف فرزندتان کاملا قابل حل است و اعمال غیر قابل قبول و مسأله سازش که شایسته و برازنده او نیست حل شدنی است زیرا او در ذات موجودی خوب و نازنین و دوست داشتنی است و صرفا رفتارش بد و نامطلوب می باشد.
مسأله را شناسایی کنید. خطای بچه را به روشنی بشناسید و برایش تجزیه و تحلیل کنید. در شرح و توصیف مسأله او را دخالت دهید. از او بپرسید: «این مشکل چگونه آغاز شد؟«، «چه فرد دیگری در آن دخالت داشت؟» و «در حال حاضر چه احساسی درباره ی آن داری؟» از همه مهمتر، یقین حاصل کنید که او به این حقیقت واقف شده که رفتار نامطلوبش ناشی از ندانم کاری های اوست. (دیگران او را به انجام این کار وادار نکرده اند و یا به خودی خود اتفاق نیفتاده است.) اطمینان حاصل کنید که خود را عامل و مسبب این رفتار می شناسد. (داوطلبانه به انجام این کار مبادرت ورزیده و از عواقب
کارش به روشنی باخبر بوده است.) به این ترتیب ما می توانیم بر بهانه هایی نظیر: «جان، مرا وادار به چنین کاری کرد.» یا «سارا گناهکار است و نه من.» خط بطلان بکشیم و از او بپرسیم که چه کار کرده و چگونه می تواند از تکرار آن در آینده جلوگیری کند.
همچنین باید بهانه های بچه را درباره علل و انگیزه انجام آن رفتار رد کنیم. «دیانا، دوازده ساله، تمام وقت بعدازظهرش را صرف بازی کامپیوتری کرد. پس از آن که دریافت برای تمام کردن تکالیف مدرسه به اندازه کافی وقت ندارد در مقام توجیه رفتارش گفت: «نمی خواستم این طور بشود.» تد، یازده ساله، که در تهیه مقاله برای روزنامه دیواری کوتاهی کرده و مانع از اتمام به موقع آن شده بود درمقام توجیه گفت: «واقعا قصد نداشتم این طور بشود.» پاتریشیا، چهارده ساله، در تاریکی از دوچرخه ی فاقد چراغ استفاده می کرد. وقتی سوار بر دوچرخه با پدرش روبه رو شد، برای توجیه خطایش گفت: «به طور عمد این کار را نکردم.» بهترین و مؤثرترین پاسخ پدرش می توانست این باشد: «یقین دارم که از روی قصد این کار را نکردی و می دانم که از این بابت متأسفی؛ با وجود این باید عواقب آن را بپذیری و از هر حیث مراقب باشی که تکرارش نکنی.» راه حل های ممکن و مختلف را در نظر بگیرید. این تمرین مهم به بچه می آموزد که از چه زاویه ای به مسایل نگاه کند. به هر حال هر مسأله باید حل شود و فردی که دچار مشکل است باید تمام راه حل های ممکن را جستجو کند.
کورین، یازده ساله، در راه مراجعت به خانه از مدرسه همراه با چند تن از دوستانش، شیشه پنجره ای را شکست. او به مادرش
توضیح داد که از روی عمد چنین کاری را نکرده و در واقع دوستانش او را به انجام این کار برانگیختند. کوین برای فرونشاندن خشم مادرش گفت: «من که همیشه خراب کاری نمی کنم.» و مدعی شد که مادرش از کاه کوه می سازد. مادر کوین می بایستی با پرسش از فرزندش که چگونه می تواند در آینده از چنین کارهایی خودداری کند، توجه او را به رفتار ناهنجارش در شکستن شیشه معطوف کند. در چنین شرایطی پرسش های زیر بسیار مفید و رهگشاست.
– برای اجتناب از شکستن شیشه چه کارهایی می توانستی انجام دهی؟
– آیا می توانی موقعیت هایی را که این کار ممکن است دوباره اتفاق بیفتد تصور کنی؟
– چگونه تضمین می کنی که از این پس رفتاری متفاوت داشته باشی؟
– چگونه می توانی اطمینان حاصل کنی که این رفتار نادرست تکرار نمی شود.
به بچه کمک کنید تا «تنبیه» را به عنوان عواقب رفتارش در نظر بگیرد. بچه برای اصلاح رفتار ضعیف و نادرستش باید به جای توجه به تنبیه، رفتارش را بر اساس درک مسئولیت شکل دهد. این شیوه برخورد احساس حقارت را از «تنبیه» زدوده و آن را تحت کنترل بچه در می آورد. برای مثال اگر او چیزی را خراب کرده، به جای ترس از تنبیه یا احساس حقارت باید آن را تعمیر و جایگزین کند. اگر احساسات فردی را جریحه دار کرده، و یا به کسی بی حرمتی روا داشته، باید به طریقی این موقعیت ناهنجار را اصلاح کند. اگر آرامش
کلاس یا محیط خانه را بر هم زده، باید راهی برای اصلاح این رفتار مسأله ساز بیابد و از تکرار آن جلوگیری کند.
یقین حاصل کنید که بچه یک سری کارها را برنامه ریزی و آنها را دنبال می کند. بچه پس از بررسی راه حل های مختلف و ممکن و انتخاب روش کار، باید آن را پیگیری کند. فراموش نکنید که قصد داریم مسئولیت پذیری را به او بیاموزیم، و دستیابی به این هدف مستلزم آن است که او خودش رفتارش را پیگیری و ارزیابی کند. منطقی نیست که ما اصول را یک به یک با شرح و بسط بیان کنیم. رفتار نامطلوب را شناسایی و راه حل های ممکن را پیش بینی کنیم و تازه با بچه ای روبه رو باشیم که به تغییر رفتارش ایمان ندارد.
– تد تصمیم می گیرد که برای حل مسأله، صبح ها زودتر برخیزد و کارهایش را یک به یک کنترل کند تا بتواند تعهدش را نسبت به معلم و همکلاسی هایش در تهیه ی روزنامه دیواری ویا هر کار دیگر اجرا کند.
– دیانا برای انجام تکالیفش آمادگی بیشتری دارد. زیرا بازی کامپیوتری در طول هفته ممنوع شده است.
– پاتریشیا نسبت به گذشته محتاط تر است زیرا پذیرفته است که هر دوشنبه چراغهای دوچرخه اش را امتحان کند.
چنانچه هر یک از آنان از انجام تعهداتشان شانه خالی کنند، دستور العمل های فوق باید تکرار شود.