یکى از معمولترین موضوعهایى که پدر و مادرى را در الگوى «بیچاره من» اسیر مىسازد، به مقایسه میان زندگى فرزند و زندگى خود ایشان در دوران کودکىشان مربوط مىشود. جودیت یازده ساله همیشه مىدانست مادر او چه زمانى مىخواهد در این مسیر حرکت کند؛ زیرا
ابتدا از سخن گفتن دربارهى زندگى خود وقتى که در سن جودیت بوده شروع مىکرد و پس از ادامهى آن مىرسید به اینکه حالا جودیت چقدر خوشبخت است و خیلى چیزها دارد و نمىفهمد که پدر و مادر او چقدر برایش زحمت مىکشند. این گفت و گو معمولا در خودرو انجام مىگرفت؛ جایى که جودیت هیچ راه فرارى نداشت.
مادر جودیت اغلب با جملاتى شبیه این شروع مىکرد: «براى بچههاى امروزى همه چیز خیلى عادیه، مثلا صد دلار پول دادن بابت یک کفش ورزشى.«
جودیت نمىدانست چه پاسخى بدهد به جز اینکه زیر لب بگوید: «آهان» و در صندلى جابه جا شود. اما چانهى مادر تازه گرم شده بود.
»گمان نمىکنم بفهمى وقتى به سن تو بودم چقدر کار مىکردم. پرستارى بچهها، آن هم هفتهاى سه شب به اضافهى یک شنبه شبها. من، مثل تو، همهى وقتم را با دوستانم تلف نمىکردم.«
در این لحظه جودیت که دیگر تحملش را از دست داده است مىگوید: «مادر، من همهى مدت وقتم را با دوستانم تلف نمىکنم. تکالیف خیلى زیادى انجام مىدهم خیلى هم بیشتر از شما کار مىکنم.«
به این ترتیب، میان مادر و دختر رقابتى به وجود مىآید که کدام یک بیشتر حق دارند براى خود دلسوزى کنند. قصد مادر شروع این رقابت یا حتى دلسوزى براى خودش نیست. منظور او این است که به جودیت یاد
بدهد قدر چیزهایى را که دارد، بداند و به خاطر آنها بیشتر سپاسگزار باشد. اما پیامى که از گفتار او شنیده مىشود این است. «من به تو حسادت مىکنم و از اینکه امتیازاتى را که تو دارى من نداشتم، دلم مىسوزد.» همراه با پیامى زیرکانهتر «تو به من مدیونى!» جاى تعجب ندارد که هر وقت مادر این سخنان را شروع مىکند جودیت آه مىکشد.
هیچ اشکالى ندارد که ما نیازمان به قدرشناسى را به طور مستقیم بیان کنیم. مادر جودیت هنگامى که براى بردن او به خانه به مدرسه مىرود مىتواند به سادگى بگوید: «من خوشحالم که مىتوانم این کار را براى تو انجام دهم و خوشحالتر خواهم شد اگر بدانم تو قدر این کار مرا مىدانى.» براى تقاضاى روشن و واضح قدرشناسى، لازم نیست مادر براى خود دلسوزى کند. البته در این مورد هم نمىتوانیم مطمئن باشیم فرزندانمان واکنشى را که دلخواه ماست از خود نشان دهند ولى اگر پیام ما روشن و صریح و خالى از «عقدههاى قدیمى» باشد، احتمال اینکه آنچه را انتظار داریم به دست آوریم، بسیار زیاد است.