جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شایستگى تحسین داشتن‏

زمان مطالعه: 3 دقیقه

وقتى کودکان مورد تحسین قرار مى‏گیرند، معنى واقعى قدردانى را مى‏آموزند. تحسین کردن احساس ارزش ذاتى و شایستگى آنان را بیدار مى‏سازد. هر کودکى حق دارد چنین احساسى داشته باشد و این وظیفه ما پدر و مادرها است که شکوفا شدن آن را تشویق کنیم.

لازم نیست که همیشه تحسین نصیب کسى شود، و بچه‏هاى ما مجبور نیستند براى تحسین شدن، خود را ثابت کنند. یکى از کارهاى مهم ما پدر و مادرها این است که به ظرایف حساس و مبهم ویژگى‏هاى خاص کودکان توجه دقیقى داشته باشیم و آنان را به خاطر ویژگى‏هایى که مى‏خواهیم همگام با رشدشان بزرگ شوند تحسین کنیم.

در یک گردش خارج از شهر، تعدادى از نوجوانان قوم و خویش سرگرم بازى بدمینتون هستند. توپ به سرعت رد و بدل مى‏شود، بچه‏ها مى‏پرند، توپ را مى‏زنند یا خراب مى‏کنند، حسابى خوش مى‏گذرد. رایان، یکى از نوجوانان، دوازده ساله، راکت خود را به خواهر پنج ساله‏اش مى‏دهد و بعد او را بر روى شانه‏هایش مى‏گذارد تا بتواند بازى کند. دختر کوچولو از اینکه بچه‏هاى بزرگ‏تر او را بازى داده‏اند ذوق زده است و حتى گاهى توپى هم مى‏زند.

وقتى بچه‏ها براى نوشیدن نوشیدنی دقایقى استراحت مى‏کنند، مادر رایان آهسته به او مى‏گوید: «تو واقعا برادر خیلى مهربونى هستى که خواهرت رو هم بازى مى‏دى.» رایان شانه‏ها را بالا مى‏اندازد و به سوى بچه‏ها مى‏دود؛ اما لبخند شرم‏آگینى بر لبهایش نشسته است که نمى‏تواند آن را پنهان کند. او مى‏داند مادرش وى را به خاطر محبتى که در حق خواهرش کرده است، تحسین مى‏کند. این امر موجب مى‏شود او در مورد خواهرش احساس خوبى پیدا کند و بفهمد محبت او تشخیص داده شده و مورد قدردانى قرار گرفته است.

بچه‏ها حتى در بدترین روزهاى خود نیز چیزهاى مثبتى دارند که ما به آنها توجه و آنان را تحسین کنیم، بویژه اگر به خاطر بسپاریم حتى در اوقاتى که معتقدیم کار آنان درست نیست، امکان تردید را از آنان نگیریم.

فردریک، چهارساله، و برادر کوچکش جوزف که هنوز دو سال هم‏

ندارد، در اتاق خوابشان بازى مى‏کنند. ناگهان آرامش بازى با هیاهوى جیغ و گریه از بین مى‏رود. مادر به اتاق آنان مى‏آید و مى‏پرسد: «چى شده؟«

فردى اشک ریزان مى‏گوید: «جوئى ماشین بارى منو برداشته.» او یک کامیون فلزى اسباب بازى را تا آنجا که مى‏تواند بالاى سر برده است، در حالى که جوئى کوچولو به او آویزان است و سعى مى‏کند کامیون را از دستش بگیرد.

این بار مادر تصمیم مى‏گیرد درباره‏ى اینکه کى اول چه کار کرد و کى اول آن را از دیگرى گرفت پرسشى نکند. به جاى آن مى‏گوید: «تو نمى‏خواى جوئى با ماشین بارى تو بازى کنه؟«

فردى با تأکید مى‏گوید: «نه، اون خیلى کوچیکه.» وسپس آرام‏تر اضافه مى‏کند: «ممکنه به خودش صدمه بزند.«

مادر متوجه مى‏شود در حرف فردى نکته‏ى درسى وجود دارد. کامیون یدک کش از فلز ساخته شده و واقعا براى بچه‏هاى بزرگ‏تر مناسب است. از این رو، مى‏گوید: «خوشحالم که تو به فکر سلامتى برادر کوچکت هستى. اسباب بازى دیگه‏اى دارى که دوست داشته باشه باهاش بازى کنه و براش مناسبت‏تر باشه؟«

فردى به گوشه و کنار اتاق چشم مى‏اندازد و یک کامیون چوبى بزرگ پیدا مى‏کند. او کامیون یدک کش را به مادر مى‏دهد که محتاطانه آن را از معرکه خارج مى‏سازد و مى‏گوید: «گمان مى‏کنم این رو دوست داره.» و

ماشین بارى چوبى را به برادرش مى‏دهد. جوئى مى‏خندد و شروع به بازى با ماشین بارى چوبى مى‏کند. فردى هم به بازى خود برمى‏گردد، آسوده خاطر از اینکه یدک کش او از ماجرا خارج شده و مغرور – اگر چه کمى گیج – از نقشى حمایتى که به عنوان برادر بزرگ‏تر داشته است.

ادعاى فردى در مورد توجه به سلامت برادر کوچکش ممکن است دلیل واقعى او براى خوددارى از دادن یدک کش به برادر کوچکش بوده، شاید هم نبوده است؛ ولى موضوع اصلى و مهم این نیست. آنچه اهمیت دارد این است که او از ظاهر شدن در نقش برادر خوب و حل کننده‏ى مشکلات تجربه‏ى مثبتى به دست آورده و موفق شده است به حل مشکلى کم و بیش پیچیده کمک کند. مادر او مایل بوده به انجام یافتن بهترین از سوى فرزندش ایمان داشته باشد و این همان چیزى است که براى فردى اهمیت دارد. به فرزندانمان اجازه دهیم بدانند به آنان ایمان و از ایشان بهترین را انتظار داریم. در این صورت محیطى به وجود مى‏آوریم که در آن نه تنها مى‏توانند به انتظاراتى که از خود دارند برسند، بلکه از آن نیز فراتر روند.