حس دینی حالتی است که آزادی و عشقی بیکران را به طور پیوسته در آدمی بوجود می آورد این حس تعالی بخش با برقراری ارتباط با خدا از طریق برپایی نماز به اوج خود می رسد.
اگر والدین با فراهم سازی شرایط مناسب به فرزندان خود فرصت دهند که مطالب و مفاهیم دینی را به واسطه تأملات درونی حتی با اندکی تأخیر کشف کنند بهتر از آن است که همان مطالب و حقایق را به طور مستقیم و تحمیلی به آن ها منتقل کنیم.
رشد آگاهی فرزندان نسبت به تکالیف دینی از جمله برپا داشتن نماز در جریان تجارب گذشته آنها با بزرگسالان بویژه والدین شکل می گیرد. بنابراین، والدین برای ارتقای کیفی نگرش دینی کودکان و نوجوانان به تکالیف دینی باید در انتقال تجربه های نیک، خوشایند و جذاب که با مصادیق زیبا شناسانه، رفتار دینی (نظیر صداقت، محبّت، مروّت،
مهربانی، کرامت، سعه صدر، خوش خلقی،…) همراه است به آمادگی و شایستگی لازم را داشته باشند.
هنر والدین در تربیت دینی فرزندان در این است که با ارائه الگوهای سازنده، مصداق های زنده و گویا، آیات هستی و جلوه های آفرینش خداوند را در نزد فرزندان معرفی کنند. قطعاً این عرضه و ارائه جذاب نگرش مثبت فرزندان را نسبت به دوستی و محبت خداوند عمیق تر و پایدارتر می کند.
یکی از رسالت های ظریف و لطیف والدین در تربیت دینی فرزندان بیدار سازی نیاز های فطری آنها است تا آن ها انجام تکالیف مذهبی از جمله نماز را به عنوان یکی از نیاز های روانی و معنوی خود احساس کنند. بدون بیدار سازی این نیاز متعالی، تحمیل تکالیف دینی ممکن است پیامد های منفی بدنبال داشته باشد.
رفت و آمد والدین با خانواده های سالم مذهبی که از نظر اعتقادات دینی و رفتار های اخلاقی الهام بخش زیبایی های دیانت و معنویت هستند می تواند برای فرزندان بهترین الگوی تربیتی در گرایش به دین و انجام تکالیف دینی باشد.
پایه های تربیت دینی بر شانه های محبت به خالق هستی بنا می گردد این محبت از جانب والدین در رابطه ای که با خداوند بر قرار می کنند به کودک منتقل می شود. هر قدر عشق و اشتیاق والدین هنگام عبادت و برپایی نماز بیشتر باشد آثار معنوی آن در کودک بیشتر است.
همه نوجوانان و جوانان صاحب ارزش های معیّنی در زندگی خصوصی و عمومی خود هستند. این ارزش ها بر افکار، احساسات و رفتار آنها تأثیر دارد. تحقیقات نشان داده است که ارزش های حاکم بر خانواده رابطه مستقیمی با ارزش هایی دارد که نوجوانان در زندگی خود به طور خود آگاه و یا ناخود آگاه نشان می دهند.
خانواده در انتقال باورهای مذهبی به کودکان و نوجوانان نقش تعیین کننده و مدرسه و اماکن مذهبی و تربیتی صرفاً نقش ثانوی، کمک کننده و تأثیر گذار دارند. باورهای دینی هم در نظام تفکر فرد از هستی و جهان خلقت و هم در احساسات و عواطف شخصی تأثیر می گذارد و شکل و محتوای زندگی او را به رنگ اعتقادات و گرایش های درونی در می آورد.
بذر ایمان در سال های نخست زندگی کاشته می شود. کیفیت پاشیدن این بذر و مراقبت برای پرورش و بالندگی آن مهم ترین وظیفه والدین در تربیت دینی فرزندان محسوب می شود.
سه رکن اساسی در تربیت دینی عبارتند از: تفکر، خلاقیت و شگفتی. این سه عنصر کلیدی راه را برای دین ورزی عاشقانه و عبادت خالصانه از طریق انجام تکالیف دین هموار می سازد. باید دید والدین در زندگی خود تا چه اندازه از این کنش های سازنده بر خوردارند.
خانواده به منزله کانون مناسبات والدین با فرزندان، اولین مدرسه یا پایگاهی است که رشد معنوی، حس دینی و تعالی روح و روان به شکل عملی و ضمنی در آن تجلی می یابد. آنچه در محیط خانواده آموخته می شود غالباً پایدارتر و عمیق تر از آموزه هایی است که در نهاد های دیگر تربیتی به کودکان منتقل می شود.
معنویت و دیانت از آن دسته مفاهیمی است که نمایش دادن آن در مصداق های عینی بسیار مشکل است. در واقع حس دینی چیزی نیست که به صورت نمایشی و فرمایشی قابل مشاهده باشد بلکه می توان آن را به طور ضمنی و پنهانی از حالات و رفتار فرد مؤمن استنباط کرد.
احساس حضور خداوند در زندگی موجب تقویت وجدان کودکان می شود تا حدی که در غیاب کنترل ها و مراقبت های والدین، آنها خود شخصاً از روی وجدان و ایمان قلبی سعی می کنند از هر گونه گناه و آلودگی و انجام کارهای ناپسند و شیطانی پرهیز کنند. این احساس نیک و شایسته زمانی به اوج خود می رسد که والدین و اجتماع حضور خداوند را در همه ابعاد زندگی خود حس کنند.
رفتارهای ناخواسته، تصادفی، غیر عمدی، گذرا، جزئی و ناپیدای والدین بیش از رفتارهای رسمی، حساب شده و آشکار در تربیت دینی آنها در فرزندان مؤثر واقع می شوند.
پرورش حس زیبایی دوستی در کودکان و نوجوانان بستر دست یابی به تربیت دینی است. آن کس که زیبایی و جمال معنوی را دوست دارد نمی تواند به گناه نزدیک شود و آن کس که از حس دینی برخوردار است قطعاً به زیبایی، حقیقت و نیکی گرایش دارد.
تربیت دینی، به یک معنا، فراهم کردن امکان تجربه ی دینی برای افراد است تا فرزندان با دریافت شهودی و بینش اشراقی به روشنایی دل و زیبایی فکر و تعالی حس دست یابند. از این رو، تربیت دینی صرفاً انتقال مطالب دینی و دانش دینی نیست فراتر و عمیق تر از آن امکان کشف و تقویت حس دینی است.
در فرایند تربیت دینی آن چه به کلمات معنا، به واژگان روح و به الفاظ جان می دهد نیّت گوینده از یک سو و انگیزه ی دانستن و اشتیاق به معرفت و کشف و شهود شنونده از سوی دیگر است.
پرورش حس خیر خواهی ارتباط مستقیمی با حس دینی و دین داری دارد. کودکان از همان ابتدا دارای این حس هستند اما حفظ و تقویت آن از جانب والدین و مربیان کاری بس ظریف و دشوار می نماید که باید در میدان عمل و رفتار ظاهر شود.
امید به خدا داشتن و خدا را سرچشمه نیکی ها دانستن، انگیزه ی زندگی و نگرش مثبت به خود، دیگران و جهان هستی را در کودک تقویت می کند.
تماشای شور انگیز زیبایی ها و شگفتی های طبیعت تفکر و دقت در این شگفتی ها و اندیشیدن درباره چگونگی آفرینش موجودات، به خودی خود اثری عمیق در تلطیف و
تعالی عواطف، وسعت روح، صفا و سلامت روان خواهد گذارد. همین تماشاگری متعالی موجب تحول درست اندیشه، بلند نظری حقیقت جویی و حقیقت گرایی، خیر طلبی و زیبایی دوستی می گردد. اینها همه بستری مناسب برای شکوفایی فطرت دینی کودک است.
ساخت اخلاقی کودک، نگرش وی به نیازهای اجتماعی و کار به خاطر سعادت جامعه بستگی به این دارد که از همان سال های نخستین به او آموخته باشیم به کارهای برجسته بزرگان تاریخ چگونه بنگرد. این را در یابد که بزرگترین سعادت مندان تاریخ کسانی بوده اند که شادی و سعادت دیگران را بر شادی و سعادت خود ترجیح می دادند! در این شرایط او خواهد توانست از دام خود خواهی و خود پرستی رهایی یابد.
در بعضی مواقع، تظاهر به خوبی ممکن است پوششی برای پنهان کردن زشتی ها باشد یا کسی از روی تواضع بخواهد غرور خود را بپوشاند و یا تظاهر به تقوی و پرهیزگاری، نقابی باشد برای آن که فساد های پنهان او
آشکار نشود. پس بیندیشیم که رفتارهای فردی ـ اجتماعی تا چه اندازه طبیعی و درونی است و تا چه اندازه در محضر الهی پسندیده و مقبول است. اگر این گونه باشیم فرزندانمان نیز همان گونه می شوند و یاد می گیرند که همه احوال و امور خود به سادگی، پاکی و اخلاص عشق بورزند.
توکل به یک معنا یعنی «سکون در اضطراب» و «اضطراب در سکون«! این یعنی حفظ آرامش در اوج تنش، هر کس که به خداوند توکل کند به مانند یک کشتی است که در بدترین طوفان ها طناب دکل را به تکیه گاه مطلق متصل کرده است. بنابراین اتکاء به خداوند در اوج ناآرامی و سردرگمی ها، تنش ها و فشار ها، مطمئن ترین و آرام بخش ترین تکیه گاه است. آرامش و تکیه گاهی که ریشه و پایه اش نه امکانات و قدرت های بیرونی بلکه در درون و در پایگاه ایمان قلبی استوار است.
قوی ترین و در عین حال لطیف ترین سلاح مبارزه با شرّ، نیکی است. زیرا همه بدی ها را مغلوب می کند و
خودش هرگز مغلوب نمی شود، کسی که بدی را با نیکی دفع کند او پیروز و غالب است! چه زیبا و پسندیده است که این سلاح شکست ناپذیر را در فرزندانمان همیشه آماده و مهیا قرار دهیم و به آن ها بیاموزیم که چگونه از این منش متعالی (نیکی کردن) برخوردار شوند.
خواندن متون مقدس (کتاب خداوند، دعاهای ائمه (ع) و تأمل در زندگی انبیاء و اولیاء الهی) روح را آرامش بخشیده و به ما کمک می کند که تأیید کنیم قدرت خداوند در وجودمان نهفته است و قابل دست یابی است؛ مشروط به این که راه کشف آن را شناسایی کنیم.
اگر زندگی ساده و صمیمی داشته باشید عمق زیبایی را به همراه خواهد داشت؛ اگر خلوص و پاکی را در رفتار و گفتار خود حاکم کنید، آرامش و امنیت درونی خواهید داشت؛ اگر دیگران را دوست داشته باشید، رضایت درونی در شما ایجاد می شود؛ اگر به دیگران کمک کنید، آثار مثبت آن متوجه خودتان خواهد شد. آنچه که به دیگران می دهید، پیش از آن که به نفع دیگران باشد به نفع شماست. تا چه
میزان این اصول را به کودکان خود آموخته اید؟ اخلاق مذهبی و آموزه های دینی ارتباط مستقیمی با این خصوصیات نیک دارد.
ظهور آزادگی، زیبایی و عزت و اقتدار آدمی، تنها در پرستش خدای سبحان امکان پذیر است. آن کس که در خداپرستی، لذت آزادی و خلوص و رهایی خویش را نمی بیند، عبادت او از کنش طبیعی خارج شده است.
یکی از بهترین نشانه های فرزند خوب آن است که به همه افراد خوبی کند بدون آن که انتظار داشته باشد تا دیگران نیز به او خوبی کنند. چنین روحیه ای را در خود و فرزندان خویش تا چه اندازه بارور ساخته ایم؟ کرامت و بزرگی، چیزی جز داشتن چنین فضیلتی نیست و آن چه که کودک را به تربیت دینی نزدیک می کند نزدیک شدن به این فضیلت بزرگ اخلاقی است.
سادگی، صمیمیت، یک رنگی، صداقت، دوری از تکلّف و پرهیز از نقش بازی، یکی از راز و رمز های بزرگ در پرورش فرزند است. والدینی که این صفات ارزنده را از طریق رفتار و کردار خود به فرزندان خود منتقل می کنند به تربیت الهی فرزندان نزدیک شده اند.
پدران و مادران خوب ـ هرچند بی علم ـ غالباً فرزندان خوب داشته اند؛ البته آن جا که نه با زبان بلکه با وجودشان تربیت کرده اند. چرا که تربیت دینی با زبان وجود و از طریق الهام قلبی رخ می دهد. در حالی که پدران و مادران عالم ـ اما بی عمل ـ نمی توانند به فضیلت تربیت درونی دست یابند.
بنیاد های تربیت دینی بر کنشِ «دل» و «قلب» شکل می گیرد. پس آموزه ها و موقعیت های دینی باید بر پایه این دورُکن اساسی استوار شود.
زیبایی جویی و زیبایی دوستی، استعدادها و قابلیت های فطری کودک را بر می انگیزد، حساسیت او را تحریک می کند، عواطف و هیجانات او را تلطیف و تعدیل می کند و به همین سبب می تواند به زیبایی و نیک سیرتی کودک بیفزاید.
تربیت دینی، یعنی برخورداری از شور زندگی شوق پیشرفت، جرأت ورزی در زندگی، لذت جویی معنوی، خوش خلقی و عشق ورزی به دیگران، ثبات و آرامش درون و حس وحدت و یک پارچگی در خود اگر چنین صفات با شگوهی را در فرزندان خود پرورش دادیم به ساحت دین نزدیک شده ایم.
هر کودکی مستعد آن است که در قلب خویش انسان های دیگر را درک کند و به آنها عشق بورزد. اگر حس نوع دوستی و مهارت مهرورزی و مهر جویی در کودک رشد نکند حس دینی او همان ابتدا خاموش می شود.
فرق است بین تربیت کردن افراد متظاهر به دین و تربیت کردن افراد مؤمن به دین. فرق است بین فردی که دین را دست مایه ترویج و تزیین دنیای خود قرار داده است و آن کس که دین را سرمایه آخرت خویش می داند.