جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

زمانى که جادو اثر نمى‏کند

زمان مطالعه: 2 دقیقه

بى‏تردید اوقاتى هست که هیچ شیوه‏ى جادویى براى حمایت فرزندان ما در برابر چیزهایى که از آن مى‏ترسند وجود ندارد. هنگامى که بحرانى واقعى در زندگى روى مى‏دهد، براى از بین بردن ترس یا غم کودک نه جاروى جادویى مادر و نه آغوش گرم پدر، هیچ کدام کافى نیست. بدترین وقت براى کودکان زمانى است که اساس زندگى خانوادگى دچار تزلزل مى‏شود. بچه‏ها به آهنگ کم و بیش یکنواخت و پایدار زندگى دلگرم‏اند و زمانى که بحرانى پیش مى‏آید، احساس مى‏کنند دنیاى‏شان در حال از هم پاشیده شدن است.

غیر از مرگ پدر یا مادر، طلاق احتمالا، وحشتناک‏ترین حادثه‏ى زندگى کودک به شمار مى‏آید. بسیارى از کودکان با وحشت از جدایى پدر و مادر زندگى مى‏کنند، خواه این ترس واقعى باشد یا خیالى. شنیدن شکایت یکى از والدها از دیگرى این ترس را افزایش مى‏دهد و اضطراب ایجاد

مى‏کند. آنچه در سایه‏ى ترس کودک از طلاق نهفته، تنها ماندن اوست. کودک بر این باور است که اگر یکى از والدها خانه را ترک کند، آنان او را نیز به حال خود رها خواهند ساخت.

وقتى که طلاق رخ مى‏دهد، کودکان احساس مى‏کنند قدرت تسلط بر دنیایشان را از دست داده‏اند. یکى از بزرگ‏ترین مشکلاتى که همسران هنگام جدایى باید به درستى از عهده‏ى آن برآیند این است که بکوشند هر اندازه هم از یکدیگر رنجیده، خشمگین یا متنفرند به گونه‏اى رفتار کنند که کودکشان آسیب کمترى ببیند. کودکان، به گونه‏اى اجتناب ناپذیر، در میانه‏ى ماجرا قرار دارند، بنابراین به عهده‏ى پدر و مادر است که وقتى پاى بچه‏ها به میان مى‏آید آتش بس اعلام کنند. البته، گفتن این حرف آسانتر از عمل کردن به آن است. به ویژه زمانى که پدر و مادر عصبانى هستند و با یکدیگر مشاجره مى‏کنند. ولى دقیقا در همین زمان است که فرزند شما به بیشترین اطمینان خاطر نیاز دارد که بداند صرف نظر از هر آنچه روى دهد، هر دوى شما باز هم پدر و مادر او خواهید بود و هر دو با هم از وى مراقبت خواهید کرد.

کودکان از وجود بحران در خانواده به خوبى آگاه مى‏شوند، حتى اگر از مشکلات به وجودآورنده‏ى بحران به طور کامل سر در نیاورند. لین شش ساله شنید که ممکن است پدر شغلش را از دست بدهد. او به محض شنیدن موضوع از اینکه امکان دارد خانواده‏ى او خانه‏ى خود را از دست

بدهند و گرسنه بمانند وحشت کرد. پدر برایش توضیح داد: «ما عاقبت راهى براى حل مشکل پیدا خواهیم کرد. شاید لازم شود مدتى از پس‏اندازمان خرج کنیم؛ ولى به هر حال همه چیز درست خواهد شد.» این حرف به قدرى به لین قوت قلب داد که تصمیم گرفت او هم سهم خود را در این ماجرا ادا کند. او گفت: «راستش را بخواهید، من خیلى هم به آن کفش‏هاى ورزشى جدید احتیاج ندارم، یا دست کم حالا احتیاج ندارم.»