جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

زبان نگاه

زمان مطالعه: 12 دقیقه

ما با «نگاه» خواهش می کنیم، وعده می دهیم، صدا می زنیم، تأیید می کنیم، تشویق می کنیم، تهدید می کنیم، تمنا می کنیم، انکار می کنیم، امتناع می کنیم، سئوال می کنیم، تحسین می کنیم، می شماریم، اعتراف می کنیم، اظهار ندامت می کنیم، وحشت می کنیم، به هراس می اندازیم، خجالت می کشیم، تردید می کنیم، فرمان می دهیم، تحریک می کنیم، قسم می خوریم، شهادت می دهیم، متهم می کنیم، محکوم می کنیم، ناسزا می گوییم، تحقیر می کنیم، تکریم می کنیم، نوازش می کنیم، تمسخر می کنیم، آتش می زنیم، فریاد می زنیم، خاموش می شویم، دعوت می کنیم، پس می فرستیم و به وجد می آییم.

در نگاه، دل ها مرتبط می شوند، و دنیای ناخودآگاه فرد با دنیای ناخودآگاه دیگری و دیگران پیوند می خورد.

نگاه ذوب کننده است، نگاه، جذب کننده است و در عین حال نگاه دفع کننده است و همه حالات و صفات پنهان و آشکار، خودآگاه و ناخودآگاه، خواسته و ناخواسته را در معرض دید دیده بینان تیزبین قرار می دهد.

نگاه، به یکباره بی جان را جاندار می کند و میرنده را بالنده می کند.

»من در عجب افتادم از آن قطب زمانه

کز یک «نظرش» جمله وجودم همه «جان» کرد«

در لحظه یک نگاه است که، سدهای طویل و دیوارهای قطور و لایه های عمیق درهم فرو می ریزد و به یکباره پرده های هستی کنار می رود.

گر تو کردی به چشم خویش نگاه

آن بود ناظر به نورالله

چون نظر می کنی به خلقت دوست

چشم و گوش و زبان و مغز تو اوست

چون بدو گویی و بدو بشنوی

پیش هستی او نیست شوی

یک نگاه و یک لحظه با جهان ناخودآگاهی از همه فرازهای هستی پرده برمی دارد. چه پیام های پنهان و ناگفته ای که از طریق نگاه های خاموش به گویایی و صراحت تمام می توان به دیگری و دیگران القاء کرد.

»به یک نگاه دو صد مرده می کنم زنده

خبر دهید از اعجاز من مسیحا را«

همانگونه که طبیبان چشم انسان را آینه ی تمام نمای امراض بدنی و یا سلامت بدنی تلقی می کنند و از دریچه ی آن می توانند به اعماق پیچیده و پنهان جسم پی ببرند، به همان میزان روانشناسان هوشمند و تیزبین می توانند از نوع نگاه و وجد چشم و یا سردی نگاه پی به نوع بیماری روانی و یا سلامت روانی فرد ببرند.

نگاه یک فرد افسرده با یک فرد مضطرب متفاوت است. نگاه یک فردی که دارای اعتماد به نفس است با فردی که احساس حقارت می کند متفاوت است. نگاه کودکی که دچار ناامنی عاطفی است با کودکی که احساس امنیت می کند متفاوت است. به همین ترتیب می بینیم که اغلب خصوصیات یک شخص را می توان از دریچه ی «نگاه» تشخیص داد.

اگر ز دیده ی من سوی خود نگاه کنی

به هر نفس که برآری هزار آه کنی

در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود

برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود

به عبارت دیگر رازهای ناگفته ای را که ما نمی توانیم از طریق کلام و رفتار نشان دهیم به طور ناخودآگاه از نوع نگاه نمایان می شود، چرا که در هر نگاه هزاران پیام هزارتوی مرموز وجود دارد که نمی توان آن را توصیف کرد.

من ندانم به نگاه تو چه رازی است نهان

که من این راز توان دیدن و گفتن نتوان

بسیار اتفاق افتاده است که نقطه ی تحول و منشاء تکامل افراد ناشی از تابش معجزه آسای نگاه نافذ فردی بوده است که برای آنها شأن و منزلتی بزرگ قائل بوده اند. تنها همین «نگاه» لحظه ای و اثر نمادین بوده است که تحولی تعیین کننده در بستر زندگی فرد را موجب شده است. اما چگونه است که ما با هزاران نصیحت و سخنرانی و پاداش و تنبیه و صدها اقدام تربیتی موفق به تغییر و تحول شخصیت کودکان نمی شویم؟ چگونه است که اینهمه برنامه ریزی و اینهمه تمهیدات به اصطلاح آموزشی و تربیتی ما را به مقصود نمی رساند؟ اما مربیان ظریف اندیش و لطیف نگری وجود داشته اند که با گوشه ی چشمی، پهنه ی زندگی دانش آموزان را دگرگون کرده اند و دانش آموزانی بوده اند که اولین خاطره و نخستین اثر تربیتی خود را از نخستین نگاه معلم خود به یاد دارند و بر اثر همان نگاه نخستین، مسیر زندگی خویش را تغییر داده اند.

یاد تو و مهر نگه تو در آن روز نخست

نرود از دل من، نرود از دل جان

معلمانی بوده اند که به جای پاداش های صوری و تشویق های تصنعی و مادی تنها با یک نگاه گرم و صمیمی و نافذ، دانش آموزان را به سر شوق آورده اند و نیروی محرکه ای را در درون آنها به طور مستمر و پایه ای ایجاد

کرده اند. به گونه ای که این دانش آموزان پس از سال ها همچنان آن خاطره نگاه مهرآمیز را در وجود خود بازخوانی می کنند.

و آن طرفه نگاهی که ز چشمان تو خیزد

سرمایه عیش است و نشاط و طرب من

همین که بخت به بزم تو داد راهم بس

نوازش ز نگاه تو گاه گاهم بس

متأسفانه تعلیم و تربیت امروزه، با استفاده مکانیکی از روش ها و فنون آموزشی که اغلب وابسته به منابع بیرونی و ابزارهای خشک و بی روح علمی است تربیت را از جوهره اصلی و مایه های درونی آن تهی ساخته است. در این میان تنها عنصر ذی روح و تنها عامل انسانی و معنوی در قلمرو آموزش و پرورش، «معلم» است که باید با منش و رفتار و با همه وجود و عواطف خود با دانش آموزان سخن بگوید تا با زبان وجود خود، وجود دانش آموزان را شکل دهد. اما می بینیم که به تدریج این عنصر ذی روح، خود وابسته به عناصر جامد و عوامل ابزاری درون مدرسه ای شده است. بجای تکیه بر روش های تربیت درونی و بجای استفاده از رفتارهای وجودی و غیر کلامی فقط به تکنیک های تغییر رفتار – آن هم در قلمرو مکاتب رفتارگرایی که اساس شکل دهی شخصیت را بر شرطی سازی و پیوند محرک و پاسخ گذارده اند – روی آورده و از ظرایف و لطایف نهفته در تربیت درونی که برخاسته از روح فرهنگ اشراقی و عرفانی است دوری جسته است.

به عبارت دیگر اگر به همان روش های اشراقی که براساس ارتباط دل ها و مراوده قلب ها و آثار پنهان نگاه ها، شکل گرفته است رجوع کنیم رمز اثرگذاری و نفوذ در متربیان را کشف خواهیم کرد. به قول مولوی:

ای خدا جان را تو بنما آن مقام

که درو بی حرف می روید تمام

بسیاری از حالات و رفتارهای درونی ما به طور ناخواسته و ناخودآگاه از طریق نگاه ها و کیفیات اخلاقی و بدون مخابره ی کلامی دائم در حال انتقال به دیگری و دیگران است. عمیق ترین احساسات و ناپیداترین جلوه های درونی رفتار و عواطف ما از چشم به چشم و نگاه به نگاه منتقل می شود، بدون آنکه ما توان کنترل و دستکاری و یا هوشیاری نسبت به آن را داشته باشیم. ما از طریق نگاه معنایاب و راز آشنا اسرار نهفته در کلام و گفتار گوینده را حدس می زنیم. به قول حافظ

سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان

از میان تیغ به ما آموخته ای یعنی چه؟

همه ی این پیام های نامرئی و محبت ها و کینه های ناپیدا و ناگفتنی در آینه ی نگاه متبلور و منعکس می شود. از این رو یک «نگاه معنی دار» و یک «نگاه وجودی و درونی» در جریان تربیت و شکل دهی شخصیت رفتار متربی اثری جاودانه و تعیین کننده دارد. آنجا که نگاه صادقانه باشد، می توان بدون زبان، با نگاه حرف زد و بدون رفتارهای فیزیکی حرکت کرد. بدون اینکه با الفاظ سخنی به میان آورد. اما کدام نگاه؟ نگاهی پاک و بی آلایش، نگاهی که هرچند از آن خشم و سرزنش می بارد اما بدون کینه و عداوت است. نگاهی که هرچند تنبیه کننده و تهدید کننده است اما وجد خلوص و پاکی نیت خیر از آن می تراود.

به عبارت دیگر نگاهی طبیعی و خودانگیخته و نه نگاهی مصنوعی و دگرانگیخته، نگاهی دلخواه و آزاد و نه نگاهی دیکته شده و وابسته، نگاهی که با دقت تفاوت دارد و با توجه کردن فرق دارد. نگاهی که ارتجالی و خود به خودی، یک نگاه بالاصاله و نه بالواسطه، زیرا نگاهی

که با توجه همراه است ممکن است تصنع و تحکم در آن ظاهر شود و یا نگاهی که با توجه همراه است ممکن است تصنع و تحکم درآن ظاهر شود و یا نگاهی که از روی دقت است. ممکن است بر خود تکلیف و اجبار کنیم یا انتظاری که از ما دارند مطابق با آن انتظار نگاه مان را شکل دهیم. این نگاه، دیگر نگاه آزاد و طبیعی و صمیمی نیست بلکه یک نگاه دست خورده و تصنعی است.

تنها، نگاهی می تواند در فرآیند تربیت تأثیر بگذارد و ساختار بنیادی شخصیت متربی را تحت تأثیر قرار دهد که فقط از صداقت و پاکی مایه می گیرد، و هیچ عایق و واسطه ای بین نگاه مربی و نگاه متربی وجود نداشته باشد. هیچ اجبار و اعمال نظری از بیرون نباشد و هیچ غرض و منفعت خودخواهانه ای در کار نباشد. این نوع نگاه، نگاه دل است که با نگاه عقل متفاوت است. نگاهی است عاشقانه و نه عاقلانه. نگاهی است وجودی و نه زبانی، نگاه سیرت است و نه نگاه صورت. نگاهی است که با نگاه روح و نگاه فطرت همیشه همراه و هماهنگ است و مختصری دیدن و گوشه ی چشمی نشان دادن از هزار نصیحت و توجیه و هزار ابزار تشویق و تنبیه و هزار درس و تکلیف نافذتر و برنده تر است. این نوع نگاه است که به آدمی معرفت درونی و بصیرت ناگهانی می دهد. نگاهی که به متربی، فکر کردن را می آموزد. تأمل کردن را یاد می دهد. آرامش را در دل او مستقر می سازد. نگاهی که فقط در مجرای جان نفوذ می کند و نه در مجرای گوش. به قول یکی از بزرگان تعلیم و تربیت؛ گوش آدمی در هنگام شنیدن یک پیام دو کانال دارد یک کانال به ذهن و مغز راه دارد و یک کانال به سوی دل و قلب. راهی که به ذهن و مغز می رود با اجبار و تشویق و تحمیل می توان باز کرد اما راهی را که به قلب می رود باید با میل درون و

اختیار و عشق وجودی گشوده شود و اگر اجبار صورت گیرد به طور کامل بسته می شود. تربیت دینی از راه قلب صورت می گیرد و هرگونه اجبار نتیجه را معکوس می کند.

اما برای اینکه «اکسیر نگاه» تأثیر وجودی و تحرک باطنی و درونی را در شخصیت متربی بجای گذارد، باید خود متربی نیز همچون مربی صمیمیت و صداقت و آمادگی طبیعی و خلوص و پاکی دل داشته باشد. تا عایق های حجاب زا برداشته شوند و مانع از درست دیدن، صادقانه دیدن و درست فهمیدن نشود. تنها در یک تعامل دوجانبه بین دو قطب سیال مربی و متربی است که می توان تبادل نگاه های طرفین را در یک جریان مستقیم بدون واسطه و بی مانع همراه با اشراق و شهود درونی برقرار ساخت.

با نگاه، بجای اینکه فقط «آموزش» دهیم، «پرورش» می دهیم. به جای اینکه «دانش» را منتقل کنیم، «منش» را القاء می کنیم. به جای اینکه متربی، از بیرون «کسب» کند، از درون «کشف» می کند، به جای اینکه «اقتباس» کند، «خلق» می کند. به جای اینکه «تعلیم» ببیند، «تربیت» می شود. به جای اینکه «عادت» کند، «ایمان» می آورد. بجای اینکه از «بیرون» احساس ترس کند. از درون «احساس خوف» می کند و به جای آنکه از «منابع مادی» تشویق شود، از «منبع معنوی» احساس «شوق» می کند.

حتی فهم و معرفت کودکان، فقط نه تنها از طریق حواس پنجگانه و یا چشم و گوش ظاهری و بیرونی، بلکه از طریق احساساتی که از نگاه درونی افراد برمی خیزد ریشه می گیرد. بیداری دل، از طریق بیداری نگاه کمال می یابد و صدها دستگاه دریافت کننده ی کودک به راه می افتد تا هزاران موج تو در تو و هزاران لایه ی رو در روی نگاه را درک کند. و این

همه، نه از روی هوشیاری و آگاهی و اراده بلکه از عمق وجود فرد به طور ناهوشیار صورت می گیرد.(1)

به عبارت دیگر، آنجا که زبان از توان اثرگذاری مفلوج میگردد و همه ی روش ها و تکنیک های کلامی برای تغییر رفتار ناتوان میگردد و همه ی تهدیدها و تحبیب ها بی اثر می ماند، یکی از تکیه هاه ها می تواند اثرنما و نگاه در ارتباط عاطفی محسوب شود. زیرا در اینجا دیگر «وجود» است که به میدان می آید و نه قالب، اینجا دل با دل مرتبط می گردد و عواطف با عواطف پیوند می خورد.

در واقع از طریق «نگاه» – به منزله ی یک ابزار و یک روش طبیعی و درون زا، یک شیوه ی خودیاب و خودانگیخته – می توان به واسطه ی آن تعالی یا پستی دیگران را دید و می توان اندیشه های درون را خواند و محبت ها را از کینه ها بازشناخت.

»نگاه» چنان باید باشد که علم عالم و حرکت قلبی و روحی او را بتوان درک کرد و سیر باطن او را به سوی خدا و خضوعش را بدان مقام، بتوان دریافت کرد، که خود آموزنده حال عبادت است و ایجاد کننده ی روح طاعت.(2)

اگر خوب نگاه کنیم، می توانیم به کودکان نیز بیاموزیم که خوب نگاه کنند و اگر کودکان راه درست نگاه کردن به محیط پیرامون، دیگران، طبیعت و پدیده های هستی را بیاموزند خود به خود تربیت به معنای کامل و جامع آن شکل میگیرد و به طور طبیعی، تعالی وجود کودک به ثمر

می نشیند. اگر به کودکان بیاموزیم که به همه چیز به خوبی نگاه کنند، آنگاه می توان از آنها انتظار داشت که با هر نگاهی معرفتی آیه دار از کار کردگار را دریافت کنند، آنگاه می توانند از زلال آب، زلالی هستی را بیابند. از سپهر آبی آسمان، سعه صدر و وسعت نظر و دریادلی را حس کنند. آنگاه می توانند از سبزه ها، شادی و طراوت را بیاموزند و از کبوتر، پرواز و آزادگی را و از فراخنای دشت، کرامت و بزرگی را درک کنند.

اگر کودکان ما بیاموزند که چگونه نگاه کنند خواهند آموخت که چگونه زندگی کنند. اگر کودکان در درست دیدن خوب تربیت شوند، درست فهمیدن را کشف خواهند کرد. تنها راه چیزهای نادیدنی و ناشنیدنی و ناگفتنی از طریق نگاه دل و چشم باطن است. صفا، وسعت روح، نشاط سالم، لذت حلال، معراج دل و وجد ایمان همه و همه تنها از طریق نگاه دل دیده می شوند. این همه را در چشم باطن، و نه نگاه های ظاهر، می بیند، می فهمد، می خواهد، می جوید، اراده می کند و به دنبال دارنده اش می رود و می طلبد، می گیرد و به کار می بندد.

هر قدر سن کودک پائین تر باشد دریافت او از «نگاه های» اطرافیان عمیق تر و طبیعی تر است. زیرا کودک عواطفش سالم تر و لطیف تر از بزرگسال است. او بهتر از فرد بالغ صداقت و صمیمیت نگاه های دیگران را درک می کند. معانی نگاه در نزد کودکان آسان تر و روان تر کشف می گردد. زیرا نگاه کردن کودکان به اشیاء، پدیده ها و نمودهای هستی یک نگاه بکر و ناب و دست نخورده است.

حتی اگر می خواهیم در کودکان دین باوری را بارور سازیم و ایمان و اعتقاد به خالق جهان را افزایش دهیم، باید بدانیم که میزان اعتقاد کودک به خدا و دین بسته به میزان اعتقاد و باوری است که ما از درون و به زبان

باطن و نگاه دل به خدا و دین داریم. تنها از طریق همین منافذ درونی است که می توان بینش و نگاه کودک را تغذیه کرد. آن هم نه با لفظ و کلام و نه با نصیحت و اندرز، بلکه با لفظ طبیعی و غیر ملفوظ نگاه و دید خود نسبت به خدا و هستی.

برای پرورش شخصیت متعادل و سلیم النفس در کودک، دیدن افراد متعادل و سلیم النفس و صاف دل بیش از توصیف و تصویر و بیان آنها مؤثر واقع می شود. دیدار افراد مؤمن و عطوف و شجاع و کریم، منصف و مؤدب بیش از نصیحت و اندرزهای اخلاقی مؤثر است.

باید سعی شود که از میل طبیعی کودک به نگاه طبیعی به طبیعت افراد و طبیعت هستی که از روی کنجکاوی و میل فطری ریشه می گیرد کاسته نگردد، و یا دستکاری و دخالت بیجا نشود تا طبع و فطرت او که راست و مستعد است منحرف و منحط نشود. تنها در نگاه طبیعی به طبیعت پدیده هاست که زیبایی و حقیقت پدیده ها نمایان می شود و دید زیبایی شناسی و نگاه زیبایی دوستی، معنا و مفهوم الهی می یابد و این یعنی همه ی تربیت و همه ی رشد و کمال.

در خاتمه، زیبا گفتاری از زبان شمس تبریزی در اسرار نگاه و دیدن می آوریم که گفت:

»مولانا می گفت که: «درختان می بینم و باغ ها و دریای آب صافی خوش جان افزای که صفت آن دریا در «گفت» نگنجد از لطف و درختان که بیخ آن را در اسفل نگوییم و شاخ آن از سدرة المنتها گذشته و سایه ها و سبزه های خوش و ایشان هیچ نمی بینند در عشق سری و سروری.«

دوکس نشسته اند، چشم هردو روشن، در او سبلی نه، غباری، گرهی نه، دردی نه، این یکی «می بیند» و آن دگر هیچ «نمی بیند«.

آری، سخن صاحب دلان خوش باشد. تعلمی نیست، تعلیمی هست. آن تعلیم علیم حکیم می گوید که «او از خود و هنر خود پر است. چنان که کوزه از آب شور پر باشد. می گوید که «آن را بریز، تا از این آب شیرین پر کنم آب جان افزا که روح سرخ کند و صحت آرد و هرچه در تو صفرا و سودا و بلغم است و ناخوشی از تو ببرد.«

اما آن ریختنی است و شستنی به هفت آب و از آن آب نی، زیرا که به آن آب شور بشویی، کی پاک شود؟ از این آب شیرین بشویی، پاک شود. چو این آن را شست، او خود «بیند» در حال، پرش کند. الا او می گوید: حال را ریختن این می بینم پر کردن آن نمی بینم.«(3)

به طور خلاصه از آنچه تاکنون در قلمرو آثار نما و نگاه و بارقه های پنهان و آشکار آن بیان داشتیم، به خوبی روشن می شود که گویاترین «کلام خاموش» برای روش های نافذ و مؤثر تربیتی مدد جستن از «زبان وجود» است، زبانی که در نماد «نگاه» و در پس زمینه های عاطفی آن ظاهر می شود و اثری موجز و پایدار در پهنه و عمق شخصیت افراد می گذارد.

بدین ترتیب در یک نگاه فشرده به ویژگی های آثار تربیتی نگاه می توان به اجمال نکات زیر را برجسته کرد:

1. «نگاه» قبل از آنکه زبان کلامی را تصویر سازد، زبان پنهانی وجود را نمایان می سازد و چون تربیت قبل از آنکه امری بیرونی و کلامی باشد امری درونی و وجودی است از طریق نگاه می توان پیام های وجودی را در قلب متربی و در ژرفای وجود او تسری داد.

2. «نگاه» احساسات، عواطف و انگیزه ها را برمی انگیزد و متربی را به عمل وا می دارد.

3. «نگاه» موجب برانگیختگی حس همبستگی، همدلی و همراز بودن بین مربی و متربی می گردد و از این رو باعث انسجام و اتحاد وجود از طریق پاسخ و واکنش مشترک به نمادهای تصویری از رفتار و عواطفی که در پس نگاه ها نمایان می شود می گردد. این نمادهای تصویری که با نوعی تجربیات حسی و اشراقی همراه است را نمی توان از راه کاربرد ظاهری و لفظی زبان بیان کرد و یا انتقال داد.

4. از آثار منفی روش های تربیتی همچون تنبیه، تهدید، تحقیر کردن، سرزنش و. . . آن است که از طریق زبان و رفتارهای فیزیکی، شخصیت متربی را تخریب می کند. در روش نگاه نمادین این گونه پیامدهای سوء و آسیب زا حتی الامکان به وجود نمی آید بلکه اگر نگاه تند و تهدید کننده ای صورت گیرد در هاله ای از ابهام و تغافل پنهان می ماند و تنها پیام های ناملفوظ درون به طور ناخودآگاه وجود فرد را تحت تأثیر قرار می دهد.

5. اثر «نگاه» درونی، فاعلی، شخصی و ناخودآگاه است. فرد بدون اینکه بخواهد نقش بازی کند و یا ادای نقش پذیری را در بیاورد وجودش و رفتارهای درونی اش اصلاح می گردد. بدون اینکه تظاهر و خودنمایی رفتاری صورت گیرد.

6. تربیت از طریق نما و نگاه به متربی فرصت می دهد آنچه را که از درون به دنبال انتقال به او هستیم خود شخصا با حالات چهره و نماهای غیر کلامی ما آنها را کشف و در درون خود بیابد. چون خود آن را یافته است از نظر پایداری و درون سازی ماندنی تر و اصیل تر است و این نوعی خودیافتگی بدون تحکیم، تحمیل و فشار و اجبار است. اگر چنین ارتباط معنی دار اما نامحسوسی را بتوانیم در فرآیند دو جانبه ی تربیت یعنی بین مربی و متربی برقرار کنیم روش های تربیتی به شکلی ایجاز گونه منجر به تحول بنیادی در شخصیت متربی خواهد شد.


1) منظور از «ناهشیاری» در اینجا فقط معطوف به معنای فرویدی و روان کاوی آن نیست، بلکه آن دسته از احساسات و عواطفی که به طور خود به خودی و طبیعی از درون فرد جوشش می یابد و اصالت درونی دارد و ممکن است فرد به طور ارادی و انتخابی از آن آگاه نباشد.

2) »گامی دیگر در مسیر تربیت اسلامی«، دکتر مظلومی، صفحه ی 46، انتشارات رشد، 1361.

3) مقالات شمس، شمس الدین محمد تبریزی، بازخوانی و ویرایش محمد جعفر مدرس صادقی، نشر مرکز، سال 1373.