جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

زبان از یاد رفته

زمان مطالعه: 3 دقیقه

)اندر حکایت زبان قصه خوانی و افسانه گویی)

»بدان که قصه خواندن و شنیدن فایده ی بسیار دارد: اول آنکه از احوال گذشتگان خبردار شود. دوم آنکه چون غرایب و عجایب شنود نظر او به قدرت الهی گشاده گردد. سیم چون محنت و شدت گذشتگان شنود، داند که هیچ کس از بند محنت آزاد نبوده است، او را تسلی باشد. چهارم چون زوال ملک و مال سلاطین گذشته شنود دل از ما دنیا و دنیا بردارد و داند که با کس وفا نکرده و نخواهد کرد. پنجم عبارت بسیار و تجربه ی بی شمار او را حاصل آید و خدای تعالی با حضرت رسالت صلی الله علیه و اله می گوید: وَ کُلاًّ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَک‏(1) یعنی «ای محمد، ما بر تو می خوانیم از قصه های رسولان و خبرهای پیغمبران، آنچه بدان دل را ثابت گردانیم و فایده های کلی تو را

حاصل گردد«. پس معلوم شد که در قصه های گذشتگان فایده ای هست، اگر واقع باشد و بر آن وجه که وجود داشته باشد خوانده شود، خواننده و گوینده و شنونده را از آن فایده ای رسد و اگر غیر واقع باشد گوینده را وبال(2) باشد و شنونده فایده خود برگیرد چنانچه گفته اند:

نگویند از سر بازیچه حرفی

کز آن پندی نگیرد صاحب هوش

و گر صد دفتر حکمت بر ابله

بخوانی آیدش بازیچه در گوش

. . . اگر پرسند که آداب حکایت گویان چند نوع است بگوی دو نوع: اول حکایت گویی و دوم نظم خوانی. اگر پرسند که آداب حکایت گویان چند است؟ بگوی هشت: اول آنکه قصه ای که ادا خواهد کرد، اگر مبتدی(3) است باید که بر استاد خوانده باشد و اگر منتهی(4) است باید با خود تکرار کرده باشد تا فرو نماند. دویم آن که چست(5) و چالاک به سخن درآید و خام و گران جان(6) نباشد. سیم باید که داند که معرکه(7) لایق چه نوع سخن است از حد نزول و مانند آن، بیشتر از آن گوید که مردم راغب آن باشند. چهارم نثر را وقت به نظم آراسته گرداند، نه بر وجهی که مؤدی(8) به ملال(9) شود که بزرگان گفته اند نظم در قصه خوانی چون نمک است در دیگ، اگر کم باشد طعام بی مزه بود و اگر بسیار گردد شور شود. پس اعتدال

نگاه باید داشت. پنجم سخنان محال و گزاف(10) نگوید که در چشم مردم سبک شود. ششم سخنان تعریض(11) و کنایه نگوید که در دل ها گران گردد. هفتم در گدایی مبالغه نکند و بر مردم تنگ نگیرد. هشتم زود بس نکند و دیر نیز نکشد، بلکه طریق اعتدال مرعی(12)دارد.

اگر پرسند که آداب نظم خوانی چند است؟ بگوی شش: اول آنکه به آهنگ خواند. دویم سخن را در دل مردم بنشاند. سیم اگر بیتی مشکل پیش آید شرح آن با حاضران بگوید. چهارم چنان نکند که مستمع ملول آن نظم را در اول معرکه یا در آخر یاد کند و فاتحه و تکبیرگوی و افسانه خوانان نیز مثل حکایت گویان اند، ایشان را نیز همین ادب ها رعایت باید کرد«.(13)

اما بعد. . . اگر می خواهیم بچه های ما گوش هایشان بیناتر از چشم هایشان شود و چشم هایشان شنواتر از گوش هایشان گردد باید هنر «شنیدن» و هنر «دیدن» را به خوبی فرا بگیرند. آن گاه می توان به تربیت عقلانی و دینی آنان امیدوار بود. اگر در مدارس بتوانیم گوش فرا دادن دانش آموزان را به گونه ای تقویت کنیم که با شنیدن، ببینند و چشم های آنان را به گونه ای تربیت کنیم که با نگاهشان «بشنوند» آن گاه مقدمات تربیت دینی را فراهم کرده ایم و نیازی به این همه تبلیغ های صوری و آموزش های سطحی و نصایح و سخنرانی های ظاهری نداریم. به نظر می رسد ما به جای کار بر روی «فرستنده ها» باید بر روی «گیرنده ها«

متمرکز شویم. باید دید که گیرنده با چه نگاهی می بیند و با چه گوشی می شنود؟ و در این شنیدن و دیدن چگونه می فهمد و به چه میزان این فهمیدن و معرفت را به صورت باور تبدیل می کند.

و این همه، هنگامی میسر می شود که در قصه خوانی و افسانه گویی و در بیان قصص الهی و عبرت های تاریخی «هنر تأثیر گذاری» بر دل و قلب مخاطب را با روش لطیف تربیتی دریابیم. آن گونه که در حکایت قصه خوانی آمد و مراحلی که باید طی شود و شرایطی که باید مهیا گردد.


1) قرآن مجید، سوره هود، آیه 120.

2) سختی، عذاب.

3) تازه کار، کسی که تازه به کاری دست زده است.

4) کسی که در فنی استاد شده است. مقابل مبتدی.

5) چابک.

6) کسی که معاشرت با او نامطبوع است.

7) جایی که گروهی برای تماشا گرد آیند.

8) پردازنده، رساننده.

9) افسردگی.

10) سخن بیهوده.

11) به کنایه سخن گفتن، گوشه زدن.

12) مراعات شده.

13) فتوت نامه ی سلطانی.