»کلمه ای می اندیشیم طومار تصاویر باز می شود.«
»پل الوار«
استفاده از «رمز» و «نماد» در متون کهن، منابع عرفانی و ادبیات فارسی سابقه ای دیرینه دارد. ادبیات نمادین که به صورت «تصویرهای رمزآلود» در متون کهن تجلی یافته است به وسیله ی «صوفیان شاعر«، «مفسران باطنی» و «عارفان صاحب دل» ابداع و استمرار یافته است. آنها جلوه هایی زیبا و دلنشین از مفاهیم بلند و عمیق را ارائه کرده اند. گزیده ای از این جلوه های ناب در کتاب «صور خیال در شعر«(1) تدوین یافته است.
زبان نماد و «رمز» در قرآن کریم نیز فراوان آمده است آنجا که می فرماید: قالَ رَبِّ اجْعَلْ لی آیَةً قالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ إِلَّا رَمْزا. . .«.(2)
صاحب تفسیر طبری «رمز» را در این آیه «اشارت» معنی کرده است و راغب اصفهانی «اشاره با لب و صوت خفی» و میبدی که در ترجمه ی قرآن کریم به شیوه ای خاص کوشیده است معادل های فارسی برای کلمات عربی پیدا کند، در معنی «رمز» کلمه های «نمون و اشارت» را با هم آورده است و آیه را چنین ترجمه کرده است: «زکریا گفت: «خداوند من! نشانی بخش مرا، جواب داد وی را که نشانی تو آن است که سخن نگویی با مردمان سه روز مگر نمونی و اشارتی«. . .
در فرهنگ «منتهی الارب«، لغت نامه ی دهخدا، و «فرهنگ معین» درباره ی اصطلاح رمز یا نماد که مؤلف کتاب «رمز و داستان های رمزی در ادبیات فارسی» آن را گرد آورده، آمده است: «رمز کلمه ای است عربی که در زبان فارسی نیز به کار می رود. این کلمه در اصل مصدر مجرد از باب «نصر ینصر» و «ضرب یضرب» است. معنی آن به لب یا به چشم یا به ابرو و یا به دهان یا به دست اشارت کردن است. این کلمه در زبان فارسی به معانی مختلفی به کار رفته است. از جمله: «اشاره«، «راز«، «سر«، «ایما«، «دقیقه«، «نکته«، «معما«، «نشانه«، «علامت«، «اشارت کردن«، «اشارت کردن پنهان» و یا نشانه ی مخصوصی که از متن مطلبی درک شود، «چیز نهفته میان دو یا چند کسی که دیگری بر آن آگاه نباشد» و بیان مقصود با نشانه ها و علایم قراردادی و معهود.
»در اغلب آثار عرفانی به ویژه، در اشعار حافظ و مولوی، سرنخ هایی را می توان یافت که تمایز صورت و معنا را در قالب نمادها و رمزهای وصف ناپذیر نشان داده اند: «مولوی» هر آنچه را که در عالم می بیند تجلی صورتی می داند که معنایی عمیق و بالنده را دربردارد. از نظر او، واقعیت فقط در ظواهر خلاصه نمی شود. ظاهر جلوه ای از چیزی است، نمودی از
جوهری است که همان معنای آن است. اگر در مرتبه ی صورت بمانیم و معنا را نادیده بگیریم هرگز چیزی را به طور کامل درک نتوانیم کرد.
»مولوی» با تمییز میان صورت و معناست که می تواند تفسیر و تأویلی از تمام جنبه های واقعیت «قرآن تکوینی» و «قرآن تدوینی» ارائه کند. و از وحدت استعلایی وجود و ادیان پرده بردارد. «جلال الدین» در کنار «ابن عربی» یکی از بزرگ ترین مفسران نظریه ی بنیادی «وحدت وجود» است. او همچنین نظریه های عمیقی در کیهان شناسی، روان شناسی و انسان شناسی و نیز در فلسفه ی هنر دارد. و در همه حال مبنا را تفکیک میان «صورت» و «معنا» قرار می دهد و صورت را امری مستقل و قائم به ذات تلقی نمی کند بلکه آن را نشانه ای میداند که به سوی معنا هدایت می کند.«(3)
این نمونه های دیرینه در متون عرفانی و ادبی نشان گر آن است که زبان نماد، زبانی دیرپا و مشترک در همه ی ادوار تاریخ فرهنگ اسلامی بوده است.
معلمان و مربیان بزرگ، اندیشمندان و عارفان شوریده حال در جای جای آثار نظری و عملی خود نشانی از نمادهای رازآلود بر جای گذاشته اند تا هر کس به تبع درک و استنباط خود از آن توشه ای برگیرند. راز جاودانگی و نوجویی این متون دیرینه در بکارگیری زبان نمادین است. در اینجا نمونه هایی از آثار نمادین در ادبیات کهن نقل می شود این نمونه ها در عین قدمت زمانی و گذشت ایام طولانی همچنان تازه و ناب مخاطب را به پی افکنی اندیشه های نو و تأویل و تفسیر تازه فرا می خواند.
1) نگاه کنید به کتاب «صور خیال در شعر فارسی«، گردآوری دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی.
2) آل عمران، آیه 41.
3) به نقل از کتاب «هنر و معنویت اسلامی«، تألیف دکتر سید حسن نصر، ترجمه ی قاسمیان.