یک بار که من برای حدود سیصد تن از والدین سخنرانی می کردم، از آنها پرسیدم: «افرادی که احساس می کنند منش و رفتار خوب برای فرزندان شان مهمتر از گرفتن نمره خوب است، دست خود را بلند کنند.» مطمئن بودم که همه آنها دست خود را بلند خواهند کرد. سپس از آنها خواستم فکر کنند و ببینند تا به حال بیشتر وقت خود را صرف این کرده اند که فرزندان شان نمره خوبی کسب کنند یا این که از آنها خواسته اند رفتار و منش خوبی داشته باشند.
سپس از آنها خواستم که دوران دبیرستان خود را به یاد آورند. در آن دوران به احتمال زیاد دانش آموزانی که رفتار و منش خوبی داشتند، لزوماً جزء شاگردان خیلی خوب کلاس نبودند و به احتمال زیاد حتی برخی از آنها شاگردان کودنی به شمار می رفتند. سپس از آنها پرسیدم «آیا به یاد می آورید که هیچ کدام از این افراد کودن در حیطه های مختلف زندگی خود به بن بست جدی برخورد کرده باشند؟» هیچ فردی دست خود را بلند نکرد؛ بلکه برعکس این افراد کودن اما دارای منش والا به احتمال زیاد در بزرگسالی به
موفقیت هایی دست می یابند که هیچ کس نمی تواند بر اساس نمرات آنها چنین موفقیت هایی را برای آنها پیش بینی کند. سپس در ادامه سخنرانی خود خاطرنشان کردم که در نقطه مقابل افرادی را می شناسیم که با آن که از نمرات درسی بسیار بالایی برخوردار بودند، در دوران بزرگسالی جز آن که استعداد خود را تلف سازند، کار دیگری انجام نداده اند.
من سعی داشتم به طور مؤدبانه به والدین مزبور خاطرنشان سازم که والدین امروزی حرف شان با عمل شان همخوانی ندارد. آنها می دانند که داشتن منش خوب مهمتر از کسب نمرات خوب است، اما توجه خود را بیشتر معطوف به افزایش نمرات درسی فرزندان شان می کنند. منظورم این نیست که آنها افرادی ریاکار هستند، بلکه می خواهم بگویم که والدین امروزی روی اهداف کوتاه مدت تمرکز دارند. به طور مثال گرفتن نمرات درسی خوب. و در این میانه هدف بلندمدت در تربیت فرزندان که عبارت از تربیت یک شهروند خوب است که هم دیگران را محترم می شمارد و هم منش احترام برانگیز دارد، گم شده است.
در فیلم سینمایی «وزش نسیم از گذشته«، یکی از شخصیت های فیلم در نهایت متوجه می شود «رفتار خوب تنها راه نشان دادن احترام به دیگران است.» و نه این که به واسطه رفتار خوب توجه دیگران را به خود جلب کنیم. همچنین او متوجه می شود که «رفتار خوب به معنای این است که تا جایی که می شود، کاری کنیم اطرافیان ما احساس راحتی کنند.«
چنان که در این مثال می بینیم، منش و رفتار از یکدیگر جدا شدنی نیستند. رفتار خوب نشانه منش خوب است و رکن اصلی یک منش خوب نیز رفتار محترمانه با دیگران است. بازخوردی از رفتار خوبی که در جهت راحتی اطرافیان باشد.
امروزه والدین به طور حتم دوست دارند که فرزندان شان منش خوبی داشته باشند. اما واقعاً چقدر برای تحقق این امر وقت می گذارند. برای
این کار صرف نشان دادن رفتار خوب کافی نیست. تحقق چنین امری نیاز به درخواست و صرف زمان دارد. اگر والدین نیمی از وقت خود را که صرف ترغیب فرزندان شان به گرفتن نمرات درسی بهتر یا موفقیت در کسب مهارت در زمینه هنری، ورزشی و امثال آن می کنند، صرف آموزش رفتار خوب به آنها کنند، دنیا به جای بهتری برای زندگی تبدیل خواهد شد.
آموزش رفتار خوب به کودکان پیش دبستانی (یا کوچک تر) فواید بسیاری در بر دارد. در این باره من فقط می توانم به زندگی خودم اشاره کنم. من زندگی خوب خودم را مدیون رفتارهای خوبی می دانم که در نتیجه اطاعت از بزرگترها (والدین، معلمان و امثال آنها) و احترام به آنها کسب کرده ام و آنها را در مدرسه، روابط با خواهران و برادران و دوستانم به نمایش گذاشته ام. لازم به گفتن نیست که والدین یک کودک خوش رفتار بازخوردهای مثبتی را از دیگر والدین، معلمان و همسایگان دریافت خواهند کرد. به همین دلایل یک کودک خوش رفتار نسبت به کودکان دیگر، نشاط و خوشحالی بیشتری را تجربه خواهد کرد.
اولین رفتارهای محترمانه ای که کودک باید در چهارسالگی خود فراگیرد به شرح زیر است:
– گفتن «لطفاً«، «متشکرم» و «خوش آمدید» در مواقع مناسب.
– گفتن «عذر می خواهم» در مواقعی که باعث ناراحتی دیگران چه از نظر فیزیکی و چه از نظر عاطفی شده است.
– گفتن «مرا ببخشید» در مواقع مناسب.
– دادن اسباب بازی های خود به همبازی ها.
– گفتن «بله خانم (یا آقا(» یا «نه خانم (یا آقا(» در مواقع مناسب.
– عدم گلایه از غذایی که دیگران (حتی مادر) برایش تهیه کرده اند.
– عدم قطع صحبت بزرگترها، حتی در صورت گفتن «عذر می خواهم.«
من به چند دلیل اهمیت زیادی برای مورد آخری قایل هستم. نخست این که کودک با عدام قطع صحبت بزرگترها شکیبایی را یاد می گیرد. دوم این که عدم قطع صحبت بزرگترها، موجب تقویت احترام کودک به بزرگترها می شود. سوم این که من اصولاً از دست کودکی که به وسط حرف هایم بپرد عصبانی می شوم.
کاملاً مشخص است که امروزه بسیاری از والدین به فرزندان شان می آموزند که با گفتن یک «عذر می خواهم» حق دارند به وسط حرف بزرگترها بپرند. زیرا من بارها دیده ام که وقتی کودکی حرف بزرگترها را قطع می کند، مادرش با ناراحتی به او می گوید «به تو چه گفته بودم؟» و سپس کودک با گفتن یک «عذر می خواهم» شروع به صحبت می کند و مادرش نیز به او توجه می کند تا ببیند فرزندش چه می گوید.
اخیراً با یک سخنران در زمینه تربیت کودکان که اهل آفریقای جنوبی بود، آشنا شدم. او به من گفت که واقعاً با دیدن والدینی که به فرزندان شان اجازه می دهند صحبت بزرگترها را قطع کنند، عصبانی می شود. او گفت که در کشورش یکی از اولین چیزهایی که به کودک آموخته می شود این است که همواره صبر کند تا بزرگترها به او اجازه حرف زدن بدهند و سپس شروع به حرف زدن کند. همچنین به او می آموزند که وقتی دو بزرگتر با هم صحبت می کنند فاصله لازم (5 / 2 متر) با آنها را رعایت کند. هنگامی که صحبت بزرگترها تمام شد آن گاه روی به کودک کرده و از او می پرسند (معمولاً والد کودک) «چیزی می خواستی بگویی؟«
این دقیقاً همان چیزی بود که در کودکی به من و به طور حتم به همسالان من آموخته شد. راستی چرا افرادی که خودشان چنین رسم مهم اجتماعی را از والدین خود آموخته اند، نمی توانند آن را به فرزندان خود آموزش دهند؟ به نظر من دو دلیل می تواند برای چنین وضعیتی وجود داشته باشد:
1. به نظر می رسد که امروز، والدین گمان می کنند که تربیت فرزند فقط به معنای رسیدگی به درس و مشق آنها و فرستادن آنها به کلاس های فوق برنامه است.
2. امروزه والدین انرژی زیادی را صرف موارد کم اهمیت و انرژی اندکی را صرف موارد پراهمیت می کنند.
از این نقطه نظر باید گفت آن مرد اهل آفریقای جنوبی درست می گفت. به فرزند خود بیاموزید که به طور محترمانه فاصله لازم را با بزرگترهایی که در حال صحبت هستند، حفظ کند. و اگر حرفی برای گفتن دارد آن قدر صبر کند تا آن که بزرگترها از او دعوت به حرف زدن کنند. والدین باید به تدریج توان صبر فرزند خود را به بیش از پنج دقیقه افزایش دهند.
اکنون این پرسش پیش می آید که اگر در حین صحبت بزرگترها موضوعی اورژانسی برای کودک پیش آمد، چگونه آن را به اطلاع آنها برساند؟
در پاسخ باید گفت که البته بسیاری از مواردی که کودکان آن را اورژانسی تلقی می کنند، در واقع اورژانسی نیست، با این حال به کودک خود بیاموزید که در چنین مواقعی بدون آن که به میان صحبت شما با فرد مقابل بپرد، با بلند کردن انگشت اشاره شما را از موقعیت اورژانسی آگاه سازد. آن گاه شما به او اجازه صحبت دهید.
تا زمانی که در مورد قطع صحبت بزرگترها، عواقبی را برای فرزندتان مشخص نکرده و به اطلاع او نرسانده اید، بعید به نظر می رسد که او بتواند چنین چیزی را بیاموزد. یکی از عواقب در نظر گرفته شده می تواند این باشد که پس از صرف شام فوراً به بستر برود. به هر حال باید چیزی باشد که در حافظه بلندمدت او باقی بماند. فراموش نکنید که هر وقت او مقررات تعیین شده در این باره را رعایت کرد به او بگویید که به داشتن چنین فرزند مؤدبی افتخار می کنید.