در بسیاری از موارد، زمان، مکان، محیط و فضا به منزله ی مربیان صامت و پرورش کاران نامرئی تلقی می شوند که نقش مهمی بر ذهن، خاطره و عواطف مخاطبان دارند. ترکیب تعاملی عناصر فضا و ارتباط آن با نگاه و نیاز مخاطب می تواند تأثیر پنهان و ناهشیاری بر روح و روان برجای گذارد.
هرچند تحقیقات اندکی در زمینه ی ارتباط میان محیط فیزیکی و پرورش انجام شده است، اما مقدمتا فضاهای مخصوص آموزش یادگیرندگان مورد بررسی قرار گرفتند. تحقیقات انجام شده درباره ی رابطه ی میان کودکان و فضا شامل تأثیر طراحی کلاس های درس و فضای بازی بر پرورش کودکان می باشد که توسط وینسنت و دیوید (1987) انجام شده است. با این که اطلاعات مقدماتی بودند، اما تماما بر تأثیر عوامل طراحی فضا بر پرورش، اتفاق نظر داشتند.
برای مثال این مسئله واضح است که ایجاد امکان برای کشف محیطی غنی و متنوع در پرورش ذهنی و ایجاد انگیزه در کودکان بسیار مؤثر است. طراحی فضای مخصوص کودکان باید منطبق بر نیازهای اجتماعی و همچنین پاسخ گویی امکان حفظ فضای خصوصی آن ها باشد. در یکی از فصل های «فضای مخصوص کودکان» گری مور به بررسی مسائل مربوط به طراحی فضا و پرورش کودکان می پردازد. در این بحث، نتیجه ی تحقیقات در زمینه ی طرح مدارس با نقشه ی آزاد که در دهه ی 60 مطرح بود، بررسی شده است. برای مثال مشخص شد، در محیط هایی که به صورت بصری به یکدیگر متصل هستند، ولی فضاهایی مجزا دارند، نسبت به محیط های کاملا مجزا و یا کاملا باز، رفتارهای کنجکاوانه ی بیشتری پدید می آید و به صورتی طبیعی، دانش آموزان در روندی قرار می گیرند که توجهشان به محیط جدید جلب می شود و محیط قبلی را ترک می گویند و بدین گونه مطالب و موضوعات به هم پیوسته به آن ها ارائه می شود. این امر مشخص نمود که بسیاری از طراحان موفق فضاهای موزه به صورت شهودی، مسائل مربوط به طراحی موزه ها را می دانند. طراحی منظری وسیع و محیطی صمیمی با مقیاسی انسانی، موجب پدیدایی فضایی لذت بخش و سرگرم کننده برای یادگیری فعال و خلاق می شود.