آرزوهاى کودکان ما، رؤیاهاى بزرگى هستند. در رؤیاهاى آنان همه چیز امکان پذیر است. و ما، در حالى که مىخواهیم فرزندانمان بدانند، تقریبا همیشه، به حقیقت پیوستن رؤیاها تلاش فراوان مىطلبد، نمىخواهیم نیروى رؤیاهایشان را از دست بدهند؛ نیرویى که در فرایند انجام دادن کارها به آنان الهام مىبخشد. کودکان معمولا هیچ محدودیتى نمىشناسند و از چیزى هراس ندارند. اینها ویژگىهایى هستند که ما مىخواهیم، همچنان که به آرامى آنان را به سوى ارزیابى واقع بینانهى هماهنگى داشتن میان مهارتها و آرزوهایشان، توانایىها و رؤیاهایشان هدایت مىکنیم، در حفظ آنها یارىشان دهیم.
بعضى از رؤیاهاى کودکان ممکن است به نظر ما بسیار کوچک بیایند. ساشاى سه ساله اعلام مىکند: «من امسال مىخوام در تزیین درخت
کریسمس کمک کنم. مىخوام ستارهى بالاى درخت رو من بچسبونم.» او دارد دختر بزرگى مىشود و مىخواهد در یک مراسم خانوادگى مهم شرکت جدىترى داشته باشد. ما مىدانیم که او نمىتواند خودش را به بالاى درخت برساند – اما همچنین مىدانیم اگر پدر او را بلند کند، مىتواند از عهدهى این کار برآید. مادر مىگوید: «چه فکر خوبى ساشا!» مادر بر آرزوى ساشا تمرکز مىکند، نه بر این حقیقت که ساشا براى رسیدن به آن، نیاز به کمک دارد. از این تجربه، ساشا مىآموزد که پدر و مادرش به خواستههاى او ارزش مىنهند و آمادهاند براى رسیدن به آن کمکش کنند.
بعضى از رؤیاها بسیار بزرگترند. ما مىدانیم که همهى رؤیاهاى کودکانمان واقعى نیستند، پس چگونه تصمیم بگیریم کدام را تشویق کنیم و کدام را تشویق نکنیم.
تراویس مىخواست خواننده شود؛ اما هیچ سابقهى کار موسیقى نداشت و نیز نتوانسته بود هیچ آهنگى بسازد. با این حال، پدرش به برنامههاى او براى دنبال کردن رشتهى موسیقى به طور جدى گوش داد و هیچ گاه کمبودهاى آشکار او را گوشزد نکرد. او تراویس را در پى گرفتن آرزویش تشویق کرد؛ زیرا به پسرش و اهمیت آنچه دلخواه او است، ایمان داشت.
تراویس پس از فارغ التحصیلى، به لوس آنجلس نقل مکان کرد،
تصنیفهاى رپ نوشت و به یک گروه موسیقى پیوست. در آن زمان، گروه او یک لوح فشرده (سى دى) منتشر ساخت. امروز، تراویس با وجود موفقیت او در ورود به دنیاى رؤیاهایش، یک «هنرمند گرسنه» است که البته رسیدن به این نقش هم چندان ساده نیست. ممکن است او تصمیم بگیرد به کلى از موسیقى به رشتهى دیگرى برود؛ اما حتى اگر چنین کارى بکند، مهمترین چیز این است که او رؤیایى داشته و پدرش وى را تشویق کرده است در راه رسیدن به آن «تلاش کند.» او، در بقیهى عمرش، صرف نظر از آنچه پیش بیاید، خواهد دانست که براى رسیدن به رؤیایش بیشترین تلاش خود را کرده است. به همین دلیل خواهد توانست زندگىاش را بدون تأسف، بدون این آرزو که اى کاش تلاش کرده بود و بدون این پرسش از خود سپرى کند که اگر تلاش کرده بود چه اتفاقى ممکن بود بیفتد.