[گزیده ای از ویژه نامه ی فصلنامه ی پژوهشی ادبیات کودک و نوجوان، شماره ی 24 درباره ی سیلوراستاین]
شل سیلوراستاین در سال 1932 میلادی در شیکاگو دیده به جهان گشود و از نوجوانی شروع به نوشتن کرد. فعالیت هنری حرفه ای اش در سال 1952 با سرودن شعر و کشیدن کاریکاتور برای مجلات آغاز شد.
با چاپ «درخت بخشنده» (1964) به شهرت رسید و از آن پس فعالیت خود را در زمینه های گوناگون مانند کارتون پردازی، نوازندگی، نمایش نامه نویسی، آهنگ سازی و فیلم نامه نویسی ادامه داد و جوایز گوناگونی مانند جایزه ی «میشیگان یانگ ریدر» به او تعلق گرفت. همچنین برای نوشتن موسیقی فیلم «ارت پستال هایی از لبه ی دنیا» نامزد دریافت جایزه ی اسکار شد. سیلوراستاین در زمینه ی ادبیات اشعار گوناگونی برای بزرگسالان سروده است اما شهرت او در آمریکا و کشورهای دیگر بیش تر برای قصه ها و شعرهایی است که با زبانی گرم و صمیمانه و با سبکی ساده برای کودکان نوشته و نقاشی های گیرای آنها را خود کشیده است. لطافت و عمق این نوشته ها به گونه ای است که بر دل کودکی بزرگسالان نیز می نشیند.
او با تخیل قوی، طنز عمیق و سبک و زبان تازه ی خود، حرف ها و نگاه هایی تازه به «ادبیات کودکان» عرضه کرد.(1)
معروف ترین کارهای سیلوراستاین، داستان ها و شعرهایی است که برای بچه ها نوشته است. سیلوراستاین در جواب این سؤال که چرا کارش را از
کتاب کودک شروع کرده است، می گوید: «هیچ وقت به فکر نوشتن یا کشیدن برای بچه ها نبودم. همه ی تقصیرها گردن تامی انگرر یکی از دوستانم است که اصرار کرد. در واقع هلم داد و مرا با داد و هوار و اردنگی روانه ی دفتر اورسولا نوردستروم کرد و این خانم متقاعدم کرد که حق با تامی است و من می توانم برای بچه ها کار کنم.«
وقتی «درخت بخشنده» را که یکی از اولین و موفق ترین کتاب های اوست، به یک ناشر داد، ویراستاری به نام ویلیام کول، آن را رد کرد. کول می گوید: «در اوایل دهه ی 1960 در انتشارات سیمون و اسکاستر کار می کردم. وقتی که آمد و درخت بخشنده را نشانم داد، گفتم» کتاب جالبی است؛ ولی چون در حد فاصل دو گروه کودک و بزرگسال است، فروش نمی کند. با وجود این، وقتی چاپ شد هم بچه ها و هم بزرگ ترها از آن استقبال بسیاری کردند. این کتاب را بسیار سخت می توان دسته بندی کرد؛ چون هم ساده و هم پیچیده، هم محترمانه و هم غیر محترمانه است. «به نظر سیلوراستاین، درخت بخشنده داستان دو نفر است که یکی می بخشد و دیگری می گیرد. شل امیدوار بود مردم بدون در نظر گرفتن سنشان بتوانند با سایر کتاب هایشان نیز به همین خوبی ارتباط برقرار کنند. کارهایش شامل «بالا افتادن (1996(«، «این پیاده رو به کجا می رسد» (1981(، «فانوس زیر شیروانی» (1981(، «قطعه ی گم شده» (1982(، و «قطعه گم شده در جست و جوی دایره ی بزرگ«، است. تمام کتاب هایش جایزه گرفتند؛ جایزه خوانندگان جوان میشیگان برای «این پیاده رو به کجا می رسد«، جایزه ی ژورنال بهترین کتاب ها برای «فانوس زیر شیروانی» و جایزه ی انجمن بین المللی کتاب کودک برای «قطعه گم شده در جست و جوی دایره ی بزرگ«.
هرچند بیش تر کارهای او در گروه آثار کودک طبقه بندی شده است. [یا این حال] بچه ها و بزرگ ترها هر دو می توانند با آنها ارتباط برقرار کنند. شل می گوید: «اگر آدم خلاقی هستید، باید به کارتان ادامه بدهید. کارتان را بکنید و اهمیت ندهید که چه پاداشی دریافت می کنید. من هیچ وقت مقاله ها را نمی خوانم، چون اگر به نظریات خوب معتقد باشید باید نظریات بد را هم باور کنید. نه این که به موفقیت اهمیتی ندهم بر عکس، موفقیت ها خیلی هم برایم مهم هستند؛ ولی فقط برای این که اجازه می دهند کارهایی را که می خواهم بکنم. من همیشه آماده ی موفقیتم؛ ولی این حرف به معنای آن است که باید برای شکست هم آماده باشم. من، منی دارم، عقایدی دارم و می خواهم اظهارنظر کنم. می خواهم ارتباط برقرار کنم، اما فقط به روش خودم. بعضی ها می گویند که فقط برای خودشان می نویسند و اهمیت نمی دهند که کارهایشان چاپ شود یا نه. . . . از این حرف ها بیزارم. اگر خوب است، پس بسیار بهتر است که انسان اصلا کار نکند. من به نوشتن و ارتباط برقرار کردن ادامه می دهم، ولی فقط با روش خودم. بسیاری کارهاست که می خواهم انجام بدهم. نمی خواهم برنامه های تلویزیونی داشته باشم. آخر من با چه کسی دارم حرف می زنم؟ یا مجری برنامه؟ با دوربین؟ یا با بیست میلیون آدمی که نمی توانم ببینمشان؟ هاها! و دیگر هم نمی خواهم مصاحبه ای داشته باشم«.
سیلوراستاین یکی از معدود نویسندگان واگرا، غریب نویس اما مقبول و محبوب دنیای کودکان است؛ دنیایی که تنها با ورود صمیمانه به آن است که می توان غریب بودن آن را به آشنایی دیرینه تبدیل کرد. این آشنایی بدون بازگشت به دوران کودکی، خود را برملا نمی کند.
استاین هنر بازگشت به کودکی را در اغلب آثار خود به اثبات رسانده است و این چنین است که علی رغم غیرعادی بودن نوشته هایش، همچنان محبوب کودکان و نوجوانان است.
به نظر سیلوراستاین ایده آل انسانی «کودکی» است و کودکی؛ یعنی فرصت دل دادن به تازگی ها، به تفاوت ها و به تجربه هایی که گاه، هیچ کس جرأت ندارد به آن دست بزند.
او می خواهد بچه ها به عبور از روی خطوط امنی که کسانی پیش از این کشیده اند، عادت نکنند، بلکه لحظاتی را تجربه کنند که هیچ کس تجربه نکرده است. این تجربه گاهی به قیمت تنها ماندن انسان تمام می شود. اما سیلوراستاین می گوید: مهم نیست! کافی است چیز تازه ای یاد گرفته باشی.
1) از کتاب تور ماهی گیری، ترجمه ی رضی خدادادی، انتشارات نشر هستان، تهران، 1378.