خلاقیت، ناشی از حالت بی خویشی و یگانه شدن با خود است.
انسان خلاق اگر حس کند که چیزی از بیرون بر او افزوده شده است، احتمالا چیزی را از درون از دست داده است.
– – –
آن جا که آموزش بازایستد، خلاقیت آغاز می شود.
خلاقیت، نوری است که به ناگاه به آنچه هرگز دیده نشده است، می تابد.
– – –
خلاقیت بر اثر یک حالت ناگهانی و الهام درونی پدید می آید. . .
فرد خلاق تصمیم نمی گیرد چیزی را خلق کند، چیزی می آید و او به خلاقیت می رسد.
– – –
یک اثر خلاق بافتنی نیست، یافتنی است؛ اما یافتن صرف هم نیست بافتنِ یافتنی هاست.
– – –
خلاقیت اتفاقی است که در دل می افتد نه در ذهن.
خلاقیت کالایی نیست که توسط دیگری خریداری شود.
– – –
خلاق کسی است که خلاقیت را زندگی می کند: چه نشان دهد و چه نشان ندهد.
– – –
خلاقیت تلمبه ای است برای انبساط ذهن.
– – –
دانش آموزان نه به وسیله خلاقیت، بلکه به خاطر نوع تفکری که معلمان آن ها درباره ی خلاقیت دارند آسیب می بینند.
– – –
خلاقیت فرایندی طبیعی، درونی، فاعلی، ارتجالی و خودانگیخته است که اگر آن را به عنوان یک قاعده و قانون به دیگران آموزش دهیم، ناخواسته و ناهشیار به نابودی آن اقدام کرده ایم.
– – –
آنکه نفهمد خلاقیت تا چه اندازه فارغ از هر قاعده و قانون است با قانون و قاعده خلاقیت بیگانه است!
– – –
برخی معلمان با آموزش خلاقیت، استعداد سیال، پویا و شناور خلاقیت را به یک مهارت ایستا و متبلور در می آورند و این یعنی فرایند متوقف سازی خلاقیت!
– –