جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطر مقایسه ی بچه ها با هم

زمان مطالعه: 4 دقیقه

بچه ها اغلب حس می کنند که نسبت به برادران و خواهران شان کمتر مورد توجه و محبت والدین شان هستند؛ اما والدین این احساس را پوچ و بی معنی خطاب می کنند و معتقدند که همه ی آنان را به یک اندازه دوست دارند. متأسفانه ما ندانسته و به سادگی به رقابت طبیعی بچه ها نسبت به هم دامن می زنیم. به طور مثال پس از مشاهده ی شور و شوق قابل توجه در یکی از آنان، او را با فرزندان دیگرمان- به طور معمول فرزند بزرگتر – مقایسه می کنیم. نانسی، مادر جان، هفت ساله، گفت: «من بر رشد و پرورش او به دقت نظارت دارم. می دانم که از عهده ی هر کاری بر می آید و مانند خواهر بزرگترش از هوش و استعداد قابل توجهی برخوردار است. بله من از او انتظارات زیادی دارم، زیرا می دانم که خواهرش به چه دستاوردهای بزرگی نایل شده است.»

والدین دو فرزند از یک جنسیت نیز تمایل خاصی دارند که آن دو را با هم مقایسه کنند. گاه آنان از تفاوتهای بین آن دو گیج می شوند و نگرانند که مبادا فرزند کوچکتر راه و مسیر بچه ی بزرگتر را طی نکند و یا بعکس، یکی از راه و رسم دیگری پیروی کند. در نمایش تلویزیونی «جنوب مرکزی» جوآن نگران بود که مبادا پسرش، آندره، مانند پسر بزرگترش در درگیری با باند مواد مخدر کشته شود. بعضی اوقات به گونه ای به آندره واکنش نشان می داد که گویی او برادرش است. اغلب فراموش می کرد که آنان دو شخصیت کاملا متفاوت اند. او حتی گاه آندره را با نام برادرش صدا می زند.

حتی ممکن است تنها بچه خانواده نیز چنین تجربه ی تلخی را تجربه

کند. تونی، دوازده ساله، معتقد است که پدرش پسر همسایه را طوری تحسین می کند که گویی فرزند خودش موجودی حقیر و بی فایده است. به طور مثال هنگام مشاهده ی بازی بسکتبال می گوید: «ببین او چقدر خوب توپ را در حلقه می اندازد.» آنا، هشت ساله، پس از آگاهی از این که پسر عمویش در شطرنج برنده شد و جایزه گرفت، مدام به مادرش نق زد و بهانه گرفت. مادرش می گوید: «نمی توانم به او چیزی بدهم تا بر مبنای آن به خود ببالد و مباهات کند.»

بچه باید تأیید و تحسین سایر بچه ها را توسط والدینش تحمل کند. در عین حال نیاز دارد توجه والدینش را به خود معطوف ببیند. به طور کلی بچه احتیاج دارد که بر حسب توانایی ها و انگیزش های فردی خود رشد کند. بچه ها محتاج انعطاف پذیری اند و نه برچسب های خشک و جدی. اگر موقعیت محدودی برای هر بچه در نظر گرفته شود و هویتش بر اساس روابطش با برادران و یا خواهرانش تعیین گردد، بتدریج حس می کند توجه راستین والدین نسبت به او پوچ و تو خالی است. در زیر به چند نمونه از مقایسه بچه ها توسط والدین شان اشاره می شود. ببینید که کدام یک از موارد زیر به زندگی شما راه یافته است. آنگاه بکوشید از تکرار آنها اجتناب کرده و یا دست کم تأثیرش را به حداقل برسانید.

– والدین ممکن است در مقام مقایسه از یک بچه بخواهند که مانند بچه دیگر رفتار کند.

»چرا نمی توانی مثل خواهرت راست و کشیده بنشینی؟» «به خواهرت نگاه کن، وقتی به خانه بر می گردد چه من در این جا باشم و یا

نباشم، تکالیف مدرسه اش را انجام می دهد.«، «حتی برادر نوزادت از تو مسئول تر است.«، «تو از خواهر دو ساله ات هم نامنظم تر هستی.»

این مقایسه ها به دفعات و با پافشاری، یأس و ناامیدی را به بچه تحمیل می کند. دریک، دوازده ساله، می گوید: «حس می کنم که گویی به اشتباه در این خانواده به دنیا آمده ام. . . تنها مجاز هستم مثل دیگران باشم. اما این طور نیست.» مادر او پیوسته رفتار خواهرش را مبنا و معیار قرار می دهد و می گوید: «تو آن طور که باید و شاید نیستی؛ چون نمی توانی مانند آنان رفتار کنی.«

– گاه والدین در مقام مقایسه، بچه ای را نسبت به بچه های دیگر شایسته تر و ارزشمندتر معرفی می کنند.

»من همیشه می توانم روی تو حساب کنم. تو برخلاف خواهرانت مسئول و با توجه هستی.» این عبارت به ظاهر تعریف و تحسین است و اعتماد به نفس بچه را تقویت می کند؛ اما برای یک بچه نه ساله، نظیر تاشی بار سنگین و کمرشکنی است. او می گوید: «خواهرانم مدام دنبال تفریح و سرگرمی اند، اما مادرم از من می خواهد که قابل اتکا و اطمینان باشم.» وقتی از تاشی پرسیدم که آیا دوست دارد بعضی اوقات مانند خواهرانش قابل اطمینان نباشد، رنگ چهره اش تغییر کرد و در حالیکه بغض گلویش را می فشرد، گفت: «چه عرض کنم، بعضی اوقات که مادرم از من تعریف می کند، حالت تهوع به من دست می دهد و عصبانی می شوم.«

همان گونه که ملاحظه می کنید، تحسین ممکن است بچه را برآشفته و خشمگین کند و این پیام را به او منتقل نماید که: «تو مانند

خواهرانت آزاد نیستی.»

– بعضی اوقات والدین انتظارات متفاوتی از فرزندانشان دارند، که نشان می دهد گرایش شان نسبت به هر یک از آنان متفاوت است.

گر چه تحسین برای بچه ها امری طبیعی و واقع بینانه است، اما انتظارات جزئی و ناچیز از یک بچه، این ذهنیت را در او به وجود می آورد که چندان مورد توجه والدینش نیست و ممکن است چنین استنباط شود که «آنچه از برادرت انتظارم دارم، هرگز از تو انتظار ندارم.» تریسی، نه ساله، خوشحال بود که والدینش در درس ریاضی، مانند برادرش به او سخت نمی گیرند. به همین دلیل این فکر از ذهنش گذشت که: «حتی اگر در ریاضی و یا چیزهای دیگر تلاش و جدیت به خرج دهم و امتیازهای خوبی کسب کنم، تفاوتی ایجاد نمی کند.»

– مقایسه های ضد و نقیض ما نشان می دهد که از فرزندان مان به خاطر جنسیت شان (دختر یا پسر) انتظارات متفاوتی داریم.

»نانسی می تواند برای خرید برود، اما من و جف تنها می توانیم پیاده روی کنیم.» حتی اگر از تعصب هایی مانند دختر، چون دختر است، بعضی کارهای را نباید انجام دهد؛ و پسر چون پسر است، بعضی کارها را می تواند انجام دهد، صرفنظر کنیم، هشیاری ما نسبت به این تفاوتها، طرز برخوردمان را نسبت به بچه ها تغییر می دهد. بسیاری از والدین انتظار ندارند که پسر هفت ساله شان همانند دختر نه ساله شان آرام بنشیند و یا تصور می کنند که دخترها خرید را نسبت به پیاده روی ترجیح می دهند. به هر حال به مجرد این که تصور کنیم پسر یا دخترمان به خاطر جنسیت شان باید کارهای متفاوتی انجام

دهند، این پیام را به پسرمان القاء می کنیم که: «من نباید کاری را که خواهرم انجام می دهد دوست داشته باشم، چون پسر هستم.» برای این که توجه مورد نیاز بچه برای شکل گیری هویتش تأمین شود ضرورت دارد که این گونه مقایسه ها را کاهش دهیم. بد نیست این سخن ضد و نقیض را به یاد داشته باشیم که: «هویت بچه متأثر از شخصیت اوست و نه جنسیتش.»