[این مطلب از مقاله ی خانم فاطمه سالاروند تحت همین عنوان در کتاب ماه کودک و نوجوان، اردیبهشت 1378، نقل شده است]
(شرحی بر کتاب شاعر قاصدک ها)
من به کلمه ها جان می دهم
از جان خودم
و بعد از من
شعرهای من زندگی می کنند
به جای من (ص 88(.
این کتاب با عنوان شاعر قاصدک ها (راوی آینه ها) با زبانی کودکانه افکار بزرگی را مطرح می کند. اغلب شعرها و نوشته های این مجموعه، زیبا، زلال و زنده اند. کلمات، در عین سادگی تازه و شاعرانه اند و. . . اما ویژگی بارز و خاص آن، عمیق و تفکر برانگیز بودن بیش تر شعرهاست، چنان که گاهی مخاطب فراموش می کند این شعرها محصول بی تابی لحظه های شاعرانه ی یک کودک است:
زندگی کردن را همه دوست دارند
شاعرها بیش تر
از مردن همه می ترسند
شاعرها بیش تر
آدم ها برای آن که بگویند زندگی را دوست دارند
بزرگ می شوند، اداره می روند و عروسی می کنند
آدم ها برای آن که بگویند چقدر از مردن می ترسند
هیچ چیز نمی گویند
اما شاعرها
تمام کاغذهای سفید را سیاه می کنند (ص 51(.
بر خلاف آنچه که در مقدمه ی کتاب آمده است؛ «گشت و گذاری در باغ خیال و احساس این شاعر خردسال، بی گمان فرصتی است برای پالایش نگاه ها و اذهان بیراهه رفته ی بزرگسالان و حتی بزرگسالان شاعر. . .» و با توجه به گردآوری شعر و قصه و یادداشت روزانه در کنار هم و جزئیات دیگری مثل انتخاب تصاویر پشت و روی جلد، نوع و اندازه ی قلم حروف و. . . به نظر نمی رسد بزرگسالان – و نه بزرگسالان شاعر – مخاطب این مجموعه باشند.
به هر حال بی آن که مشخصا به این دو شاعر کوچک و مجموعه ی چاپ شده ی آنها پرداخته شود و به نکاتی درباره ی این طیف از کودکان و نوجوانانی که گه گاه به صورت پدیده ای با آنها مواجه می شویم، اشاره خواهد شد.
با رشد جمعیت با سواد و توسعه ی ارتباطات و بسیاری اتفاقات و تغییرات دیگر در این سال ها، قشرهای گوناگون، رویکرد چشم گیری به سمت فعالیت های فرهنگی، هنری، ورزشی، علمی و. . . داشته اند.
در این میان، آنها که در رده ی سنی پایین تری قرار دارند، به سبب فراگیری سریع تر و تأثیرپذیری از روش های تربیتی خانواده و جامعه، بیش تر مورد توجه قرار می گیرند. در بین این بچه ها نیز عده ای به علل گوناگون (از جمله توجه و مراقبت بیش از اندازه ی خانواده، شرایط اجتماعی بهتر و ارتباطات وسیع تر و. . .) به موفقیت هایی بزرگ تر دست می یابند و باز به همان علل، امکان ابراز وجود در گستره ای فراتر از سطح خانواده و مدرسه و. . . برایشان فراهم می شود.
در این مرحله و مراحل بعد، چگونگی برخورد با این بچه ها بسیار حساس و حتی سرنوشت ساز است. آنها با همه ی این موفقیت ها، به اقتضای
سن در عوالم خود به سر می برند و باید سیر طبیعی رشد خود را بگذرانند تا از جهات دیگر نیز به تکامل برسند و این، نیازمند عمل کرد آگاهانه ی خانواده و اجتماع است.
متأسفانه در جامعه ی ما نوع برخورد با چنین مواردی اغلب بازدارنده است تا جلو برنده. بالا رفتن میزان توقع و ذوق زدگی خانواده و اطرافیان، اولین عامل بازدارنده است. رسانه های گروهی هم که در چنین مواقعی باید نقشی مثبت ایفا کنند بیش تر به جنبه ی تبلیغاتی و جنجال برانگیز آن توجه می کنند و بدین ترتیب به این جریان بازدارنده دامن می زنند.
نکته ی شایان ذکر دیگر این است، که رفتار و گفتار بچه های سالم در سنی خاص، بی آن که خود متوجه باشند، از نگاه بزرگ ترها جالب توجه و شگفت انگیز است و به همین علت، بزرگ ترها رفتار وحرف های ناآگاهانه ی آنها را، به حساب هوش و استعداد سرشارشان می گذارند و سعی می کنند طبق تصورات خود، کودکانشان را بار بیاورند. البته محیط خانواده و آموزش های والدین بستری مناسب برای شکوفا کردن توانایی های بالفطره ی کودکان است؛ اما تغییرات شخصیتی و گرایش های متفاوت آنها را در دوره های گوناگون سنی، پس از ورود به جامعه و مواجه شدن با شرایط متفاوت اجتماعی، نباید فراموش کرد.
در نهایت شرط داشتن فردایی روشن و جامعه ای سالم این است، که امروز به کودکانمان – بدون در نظر گرفتن روابط عاطفی و منافع شخصی و بدون اعمال سلیقه و عقده و عقیده – در جهت رشد و تعالی توانایی هایشان کمک کنیم.