فضیلت خاموشی و حکمت سکوت در اصحاب تقوی پیشه و ارباب معرفت شهودی در کلام مولای متقیان علی علیه السلام به زیبایی بیان شده است، آنجا که می فرماید:
»و کان اکثر دهره صامتا فان قال بذ القائلین و نقع غلیل السائلین«
»[برادر دینی من] بیشتر روزهایش را به سکوت سپری می کرد. اگر سخن می گفت، گویندگان همه گوش می شدند و تشنگی پرسندگان را فرو می نشاند.«
»و کان یقول ما یفعل و لایقول مالا یفعل«
»[برادر دینی من] آنچه را می کرد، می گفت و بدانچه نمی کرد، دهان نمی گشود.«
»و کان علی ما یسمع احرص منه علی ان یتکلم«
»[برادر دینی من] به شنیدن حریص تر بود تا به گفتن«
و. . .
آنچه که از فرازهای ذکر شده استنباط می شود نشان می دهد که:
»سکوت از وجوه بارز سیره انبیا و اولیا و پاکان الهی است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله گفتاری فصیح و شیرین داشت. بسیار واضح و روشن صحبت می کرد، گفتارش پیراسته از زواید بود و نشانی از تکرار نداشت. خود می فرمود: «به من کلمات جامع داده شده است.» به یمن این موهبت الهی بود که علم و حکمت را فرو می ریخت. کلامش جامع و کامل، بی کم و زیاد بود و در عین حال چنان دلنشین و دل انگیز بود که شنیدنش با شیفتگی توأم می گشت. تا آنجا که پیروان او را، «صباة» (شیفتگان و
دلباختگان) نام کرده بودند. دشمنانش می گفتند: «سخنانش جادوست و بیش از شراب، مست کننده است.» هرگاه در کنار کعبه، در حجر اسماعیل می نشست و با آواز بلند قرآن می خواند، رهگذران انگشت های خویش را در گوش می کردند تا مباد که سحر سخنش دل و جانشان را صید کند. جامه هایشان را بر سر می کشیدند تا از آفتاب چهره پیامبر صلی الله علیه و آله پرتوی نگیرند. چهره جذاب و حلاوت سخن پیامبر صلی الله علیه و آله چنان بود که ناز کفر و عناد را به نور محبت الهی می کرد.
با این همه، گفته اند بیشتر اوقات حضرت در سکوت سپری می شد. «قلیل الکلام و کثیرالتفکر» بود. شخصیتی بود که گویی همیشه اندوهناک بود، در خود بود، سکوت های طولانی داشت و بسیار زیاد فکر می کرد. بطوری که این اوصاف در بادی امر، برای کسی که با ایشان روبرو می شد، مشهود می افتاد و مخفی نمی ماند. او که فصیح ترین بود و صاحب جوامع الکلم، او که از کلامش حلاوت و حکمت می بارید و ذخیره پایان ناپذیر معانی و اسرار الهی بود و آنقدر حرف گفتنی داشت که جانش را به تلاطم افکنده بود، سکوتی عمیق و طولانی داشت و ساعت ها خاموشی می گزید. صد البته سکوت بلند حضرت صلی الله علیه و آله نیز نکته آموز و تأمل برانگیز است.
حضرت صلی الله علیه و آله نه تنها خود با سکوت انسی دیرینه داشت، نزدیکان و یاران خود را نیز بدین امر توصیه می کرد. به ابوذر می فرمود: «زبان خود را مانند پول خود حافظ و نگهبان باش. ای ابوذر اگر سخن گفتن نقره باشد. سکوت طلا است.» ابوذر نیز این سخن را به گوش جان می نیوشید و به کار می بست. همه ما ابوذر را می شناسیم، اما تصویری که از این نادره اصحاب در خاطره هاست، بیانگر بعدی از ابعاد شخصیت اوست.
مجاهدت و صلابت شخصیت و خشم وی بر زراندوزان با کیسه دین، فرازی بلند از شخصیت اوست. سکوت آمیخته با تفکر نیز فرازی دیگر از بلندای شخصیت ابوذر است. وقتی از همسر ابوذر می پرسند که در خلوت ربذه بیشترین کار ابوذر چه بود؟ پاسخ می دهد: «تمام روز را فکر می کرد. تفکری که تؤام با سکوت بود. تفکری که به نحو طبیعی، آدمی را از سخن گفتن باز می دارد.» پیامبر در جایی می گوید: اگر نبود رسالت زمینی ام آنقدر به آسمان پرستاره نگاه می کردم تا قالب تهی کنم.
ائمه هدی علیهم السلام نیز با سکوت مأنوس بودند. امیر مؤمنان علی علیه السلام در وصف اولیا خداوند می فرماید: «اگر بگویند، راست می گویند و اگر خاموش بمانند، نه از آن روست که کسی آنان را به سکوت واداشته باشد، بلکه از پیش خود خاموشند.» کثیری از ما انسان ها به میل خود سکوت نمی کنیم. آن قدر می گوییم تا کسی ما را به سکوت وادارد. اما ائمه علیهم السلام هنر سکوت کردن را داشتند، سکوتی از سر اختیار.
نخستین نکته یی که علی علیه السلام در خطبه «متقین» در وصف پارسایان خاطرنشان می کنند، درباره ی زبان و سخن گفتن آنان است. حضرت علیه السلام می فرمایند: «منطق اهل تقوا صواب است.«(1) سخنانشان بر مدار صواب می گردد. اختیار زبان خود را دارند و از اعوجاج باز می دارند. زبان از نخستین چیزهایی است که محل تأمل آنان است. «صواب» مفهومی فراتر از «صدق» دارد. صدق، سخن راست را گویند اما صواب، سخن راست بجا و بموقع است. پیر هرات خواجه عبدالله انصاری در این باب سخن نغزی دارد: «جز راست نباید گفت؛ هر راست نشاید گفت.» پارسایان کسانی هستند که در نخستین و مهمترین گام، تکلیف زبان خود را معلوم
می کنند. چرا که نخستین شرط گام نهادن در جاده تقوا، در بندنهادن زبان و پاسبانی از آن است. چنان که مولا علیه السلام در خطبه یی دیگر، سوگند یاد می کنند که بنده یی را ندیدم که پرهیزکاری او را سود دهد، مگر این که زبان خود را نگاه دارد.(2) و به دنبال آن روایتی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کنند که ایمان کسی استوار نمی گردد مگر در سایه استواری دل و دل کسی استوار نمی گردد جز در سایه استواری زبان(3) پس تقوای بی سکوت نداریم و تسلط بر کلام و توانایی بر سکوت از علامات نخستین اهل تقواست و لذا شایسته است که آدمی زبان خود را در بند کند.
علی علیه السلام در خطبه «متقین«، در واپسین اوصاف پارسایان، دیگر بار نیز بر اهمیت و عظمت امر زبان، انگشت تأکید می کنند، و می فرمایند: «پارسا اگر سکوت پیشه کند، مایه غمناکی او نمی گردد و اگر خنده کند، صدایش به خنده بلند نمی شود«.(4) این عبارت باز هم فاصله یی دیگر میان پارسایان و ناپارسایان می افکند و اشاره می کند که سکوت نزد انسان های عادی تلخ و دشوار و ملال آور است و به سخن، بیشتر ارضا می شوند تا به سکوت، اما پارسا اگر خاموش است، غمین نیست. آدمی وقتی غمین می گردد که آسیب و ضرری متوجه او گردد. غمناکی معمول زیان کردن است.«(5)
آن چه در قلمرو فصاحت سکوت و کارایی زبان گویای خاموشی و حکمت و فضیلت جوهر صامت از منظر اندیشمندان بزرگ، عارفان
شوریده حال و اولیای الهی نقل گردید نشان از راز و رمز حکمت سکوت در تعلیم و تربیت فعال و خلاق دارد. تا آنجا که می توان به جرأت گفت که بدون طرح و توسعه گفتمان «سکوت حکیمانه» در نظام آموزش و پرورش نمی توان از پدیدآیی فضیلت های بزرگ انسانی همچون صبوری، بردباری، قناعت، دوراندیشی، تأمل، سعه صدر، بلند نظری و دهها ارزش اخلاقی و معنوی دیگر یاد کرد. به همین منظور برای آنکه بتوان این بحث نمادین و تا اندازه ای انتزاعی را در قالب یک برنامه ی اهتمامی و عملی ارائه داد بهتر دیدیم که در اینجا بخشی از مقاله ی «اهمیت تربیتی سکوت» را که به موضوع «امکان گنجانیدن سکوت در برنامه درسی مدارس» اختصاص دارد به طور مستقیم نقل کنیم تا مخاطبان و مشتاقان این بحث بتوانند جایگاه عملی و واقعی گفتمان سکوت را در حکمت برنامه ریزی درسی دریابند و به آن ایمان آورند.
1) منطقهم الصواب.
2) خطبه 176.
3) همان.
4) همان منبع.
5) مطالب این بخش با اندک تصرف و اضافاتی از مقاله آقای سید هدایت جلیلی مندرج در روزنامه ی ایران، شماره 1646 نقل شده است.