در تاریخ آمده یزید یا عامل او در راه سفر حج وارد مدینه شد، به دنبال شخصى از قریش فرستاد، چون به مجلس آن ستمگر آمد به او گفت، به بردگى و بندگیت نسبت به من اقرار کن. اگر خواستم تو را به عنوان غلام حلقه به گوش به فروش مىرسانم، اگر نخواستم به عنوان برده تو را نگاه مىدارم، پاسخ داد به خدا قسم از نظر ریشه و اصالت و حسب و نسب از من بزرگوارتر نیستى، و پدرت در جاهلیت و اسلام بهتر از پدر من نبود، و در دین و ایمان خودت از من برتر نیستى، و در خوبى فضیلتى بر من ندارى، با این همه خصوصیتى که در من است چگونه به بندگى و غلامى خود نسبت به تو اقرار کنم؟!
ستمگر به او گفت اگر به این مسئله اقرار نکنى فرمان قتلت را مىدهم، پاسخ داد کشتن من بزرگتر از کشتن حضرت حسین علیهالسلام نیست، چون برخورد به اینجا رسید فرمان قتلش صادر، و به خاطر حفظ حریت و آزادى و اراده و اختیار به فیض با عظمت شهادت رسید(1)
امیرالمؤمنین علیهالسلام مىفرماید:
أیها الناس إن آدم لم یلد عبدا و لا أمة و إن الناس کلهم أحرار(2)
اى مردم، آدمیزاد برده و کنیز به دنیا نیامد، به حقیقت که تمام مردان و زنان آزادند.
و نیز آن حضرت فرمود:
لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا.(3)
برده کسى مباش، در صورتى که خداوند تو را آزاد آفریده.
باید توجه داشت که منظور از آزادى، آزادى وجود انسان از قید بردگى و عبودیت نسبت به هم نوع، در برابر شهوت و غرائز غلط، و آلودگىهاى اخلاقى است.
انسان وقتى به دنیا مىآید پاک و پاکیزه، و گوهرى گرانبها، و موجودى والا، و آزاد از بردگى غیر، و داراى کرامت نفس، و شرافت وجود، و در یک کلمه آزاد از رذائل و پلیدیها، و داراى اراده و اختیار است.
هدایت حضرت حق، همراه با عقل و فطرت و نبوت انبیاء و امامت و امامان و قرآن مجید، و آگاهان و بینایان، براى بکارگیرى این آزادى و اراده و اختیار، او را دنبال مىکند، تا در سایه این همه لطف و عنایت پروردگار از آزادى خود استفاده
کند، و به انتخاب امور احسن برخیزد، و از این راه به سعادت دنیا و آخرت برسد. انسان اگر توجه به این معنا نکند، و از هدایت حق روگردان شود، بدون شک گوهر آزادى و اراده و اختیار را در برابر فرعون منشان، و طواغیت زمان و آز و حرص و کبر و حسد و غرائز و شهوات از دست خواهد داد، و برده دنیا و بنده دیگران و عبد شهوات و غرائز، و اسیر حرص و طمع خواهد شد، و از نمد کرامت و سعادت، و خیر دنیا و آخرت کلاهى نخواهد برد.
آنان که به هر عمل خلافى دست مىزنند، و به هر شهوت و گناهى خود را آلوده مىکنند، و مطیع و فرمانبر هر کسى مىشوند و نام این بىقیدى و بىبند و بارى را آزادى مىگذارند بردهاى جاهل، و غلامى پست و عبدى ذلیل و موجودى بیچارهاند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام مىفرماید:
من ترک الشهوات کان حرا.
آن که خواستههاى نامشروع را رها کند آزاد است.
و نیز فرموده:،
الدنیا دار ممر و الناس فیها رجلان: رجل باع نفسه فأوبقها، و رجل إبتاع نفسه فأعتقها.
دنیا گذرگاه است و مردم در آن دو دستهاند: آن که خود را به شهوات و مادیات و آلودگیها فروخت، پس وجودش را در معرض هلاکت و نابودى قرار داد، و آنکه خود را از این همه خرید، پس وجودش را از هر شرى در دنیا و هر عذابى در آخرت آزاد کرد.
امام صادق علیهالسلام فرمود:
خمس خصال من لم تکن فیه خصلة منها فلیس فیه کثیر مستمتع: أولها الوفاء، و الثانیة التدبیر، و الثالثة الحیاء، و الرابعة حسن الخلق،
و الخامسة و هى تجمع هذه الخصال: الحریة(4)
پنج خصلت است، کسى که یک خصلت از آن را دارا نباشد. در او چیزى زیادى نیست که بتوان از او بهرهمند شد، اول آن وفا و دوم آن عاقبت اندیشى، و سوم آن حیا، و چهارم خوش خلقى، و پنجم از آن که همه این خصلتها را در انسان جمع مىکند حریت و آزادى است.
على علیهالسلام فرمود:
لا یستر قنک الطمع و قد جعلک الله حرا(5)
طمع تو را به بردگى نگیرد، در صورتى که خداوند تو را آزاد آفریده.
و نیز آن جناب فرمود:
من توفیق الحر إکتساب المال من حله(6)
کسب مال از طریق حلال از توفیق الهى انسان آزاد است.
1) روضهى کافى، ص 313.
2) میزان الحکمه، ج 2، ص 351.
3) بحار، ج 77، ص 214.
4) مواعظ العددیه، ص 268.
5) میزان الحکمه، ج 2 ، 352 – 351.
6) همان مدرک.