جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حفظ صلح و آرامش

زمان مطالعه: 7 دقیقه

والدین می توانند از بروز رقابت طبیعی بین فرزندانشان جلوگیری کنند. راستی چگونه می توان خواهران و برادران را از درگیر شدن در بحث های آتشین درباره ی این که چه کسی بهتر است و یا سهم بیشتری دارد بر حذر داشت؟ چگونه می توانیم بدون جانبداری، از مشاجره و نزاع فرزندان خویش جلوگیری کنیم؟

بحث و مشاجره ی فرزندان خانواده ابعاد خاصی دارد و ما برای کنترل مشاجراتشان با مشکلات خاصی روبه رو می شویم. وقتی بچه ها با یکدیگر نزاع می کنند، والدین باید از تعداد موارد و

موضوع هایی که در نزاع دخیل است آگاه باشند. انگیزه هایی که اغلب موجب مشاجره خواهرها و برادرها می شود به شرح زیر است:

1- رقابت برای استفاده از یک موقعیت خاص. فرزندان شما ممکن است به خاطر استفاده از یک سری نوشت افزار، بازی های کامپیوتری و حق استفاده از یک اتاق به طور خصوصی و یا تلاش برای پیوستن به بازی یکدیگر با هم جر و بحث کنند.

2- تلاش برای کسب قدرت در میان خانواده. هر یک از بچه ها می خواهد در محیط خانواده صاحب نفوذ باشد؛ با قدرت درباره ی آنچه انجام می دهد سخن بگوید؛ به اسباب و اشیایش احترام گذارند و مراقبش باشند تا آلت دست نشود و یا دشنام و ناسزا نشنود. برادرها و خواهرها اغلب هنگام نزاع با یکدیگر می خواهند والدینشان را بیازمایند و ببینند که آنان از کدام بچه بیشتر جانبداری می کنند.

3- عصبانیت از خواهر و یا برادر که از یک سلسله تجربه های ناخوشایند ناشی شده است. فرزندان خانواده دارای رابطه درازمدت هستند. به همین دلیل تجربه های نامطلوب و گزنده شان ممکن است به تدریج بر روی هم تلنبار شده و به حد انفجار برسد. بعلاوه برادری که می بیند خواهرش نمره های بهتری کسب می کند و جوائز ارزنده تری دریافت می دارد ممکن است در دام حسادت فرو افتد و هنگام اختلاف بر سر چیزی دیگر نظیر: چه کسی در فلان جای اتومبیل بنشیند و یا چه کسی اول از بازی جدید کامپیوتری استفاده کند، حسادت خود را به شکل مشاجره تخلیه کند. خواهری که برادرش مدام او را از بازی های خویش محروم می کند، ممکن است

برای نگهداری مداد رنگی های جدیدش در نزد خود، به شدت با برادرش بگو و مگو کند.

دخالت والدین در مشاجره ی فرزندانشان ممکن است به کینه و حسادت آنان دامن بزند. در چنین شرایطی بهتر است که بچه ها را راهنمایی کنیم تا خود مسائلشان را حل کنند. با پیروی از رهنمودهای زیر می توانید فرزندانتان را برای جلوگیری از نزاع و مشاجره یاری کنید.

ریشه اصلی مشاجره را بشناسید. نخست یاری شان کنید تا علت نزاع را به روشنی تعریف کنند. آیا هر دو بچه یک اسباب بازی می خواهند؟ آیا یک بچه بازی بچه ی دیگر را خراب می کند؟ آیا یکی پیوسته به خلوتگاه دیگری تجاوز می کند و آرامش او را بر هم می زند؟

پیشنهادهایشان را برای حل و فصل مسایل خاص جویا شوید.

به مجرد این که علت نزاع شناخته شد، می توانید پیشنهادات فرزندانتان را برای حل و فصل مسأله یک به یک گوش کنید. شاید لازم باشد که نخست متقاعدشان کنید که به صلاح شان است که از یکدنگی و چسبیدن به نقطه نظرهای خویش دست بردارند و به مذاکره تن در دهند. برای مثال بگویید: «اگر اسباب بازی یا کامپیوتر یا ویدیو قرار است استفاده شود، تو باید تصمیم بگیری که چه کسی نخست از آن استفاده کند.«

به محض اینکه آنان درک کردن با حل مسأله اوضاع بر وفق مرادشان خواهد بود، دستور العمل هایی را برای به توافق رسیدن ارائه کنید. این راه حل باید منافع دو طرف را در بر داشته و در واقع یک

»بده» و «بستان» خانوادگی باشد. در غیر این صورت یکی از بچه ها خود را ضعیف و بچه ی دیگر خودش را نیرومند حس می کند و این نابرابری نسبی، به خصومت و کینه توزی بیشتر منجر می شود. ممکن است بپرسید: «می توانی بپذیری که دست کم خواهرت را در حضور دوستش اذیت نکنی؟ در عوض وقتی تو هم تنها هستی او مزاحمت نخواهد شد.» به این ترتیب بچه ای که قرار است از انجام کاری خودداری کند تحقیر نمی شود و برچسب مزاحم به او تعلق نمی گیرد.

والدین می توانند به فرزندانشان پیشنهاد کنند که طی «قراردادی» با یکدیگر به توافق برسند و دیگر درباره ی آن موضوع خاص هیچ مباحثه و مشاجره ای نکنند. به این ترتیب هر بچه در قبال حفظ صلح و آرامش مسئول شناخته می شود.

بچه های درگیر در نزاع را به یک اندازه مقصر و مسئول بدانید.

والدین اغلب به کمک یکی از بچه ها می شتابند زیرا تصور می کنند که طرف مقابل نیرومندتر است. غافل از این که وقتی مدام از بچه ای طرفداری کنید، او در حضور شما خود را نیرومند حس می کند و به حقوق فرزندان دیگرتان تعدی می نماید.

آلکس، هفت ساله و تیم، پنج ساله به ندرت در غیاب والدین شان با هم دعوا می کردند. در صورتی که تیم به طور معمول هنگام در دسترس بودن والدینش سر به سر برادرش می گذاشت، نقاشی هایش را خط خطی و یا قطارش را از روی ریل خارج می کرد. گاه پیراهن یا کفش های او را می پوشید و دور اتاق می گشت و مسخرگی در می آورد و اعتراض آلکس هم در تمام این مدت بر رفتار تیم تأثیری نداشت.

روزی آلکس برای جلوگیری از مزاحمت های برادرش از جا برخاست و چند ضربه ی کاری و جانانه نثارش کرد. تیم دست بر صورت نهاد و با صدای بلند و به مدت طولانی گریست و نهایتا خود را در آغوش مادرش انداخت و او را برانگیخت تا آلکس را ملامت کند. با تکرار این سناریو آلکس والدینش را بی انصاف دانست و تیم هم آموخت که می تواند از موضع ضعف دیگران را آلت دست کند. رهنمودهای زیر شما را یاری می کند تا از طرفداری اجتناب کرده و همه ی بچه ها را به تساوی مسئول بدانید:

کمک به بچه این پیام را به او مخابره می کند که: «تو ضعیف تر هستی.» پس با حفظ بی طرفی از تحقیر و توهین به او اجتناب کنید.

از انتقال این پیام به بچه خودداری کنید: «اگر برادرت بعضی اوقات تو را کتک می زند، در عوض من با تو مهربان هستم و بر سر او فریاد می کشم.» و یا «من به درد و ناراحتی تو بیشتر توجه دارم.» در واقع این پیام باید به آنان القاء شود: «من به هر دو شما اعتقاد دارم و حل و فصل این مسأله با خودتان است.«

تا حد ممکن تمام فرزندانتان را به یک چشم ببینید و فراموش نکنید که عدل و انصاف در این زمینه ضامن صلح و آرامش شماست.

فرزندان شما هیچ گاه میزان عدل و انصاف تان را تأیید نمی کنند. بکوشید منصف باشید اما از مباحثه پیرامون انصاف خویش خودداری کنید؛ زیرا مباحثه درباره ی عدالت و انصاف، شما را از مسیر اصلی که حل و فصل مسایل کنونی است خارج می سازد.

رهنمودهای زیر می تواند در رعایت معیارهای منطقی عدالت شما را یاری کند:

– از طرفداری و قضاوت خودداری کنید. داوری و جانبداری، شما را بی انصاف جلوه می دهد و احساسات بچه را بیشتر آشفته و مشوش می کند. به طوری که نهایتا یکی از بچه ها به دیگری خواهد گفت: «ببین، مامان از من طرفداری کرد.»

– احساسات بچه ها را هنگام نزاع بررسی کنید: «ساندار، تو حس می کنی که دیوید تو را از گفتگوی تلفنی باز می دارد و دیوید نگران است که تماس های تلفنی مکرر و طولانی تو به او امکان نمی دهد سر وقت با دوستانش تماس بگیرد. آیا راهی وجود دارد که شما دو نفر به توافق برسید؟«

به این ترتیب رنجش دو طرف مورد توجه قرار می گیرد و این پیام به آنان مخابره می شود که: «گر چه من به هر دو شما اعتماد دارم؛ اما خودتان باید راه خروج از این تنگنا را بیابید.»

تحمیل یک سری احساسات ناراحت کننده به برادر یا خواهر. روزا، هشت ساله، خوشحال بود که با قاپ زدن اسباب بازی های مورد علاقه برادرش، و همچنین بردن از او در مسابقه و یا سرزنش کردنش، او را به گریه می اندازد. با وجود این وقتی پدر روزا بر سر برادرش فریاد کشید، او به سرعت دوید و برادرش را آرام کرد و مادام که او را به خنده در نیاورده بود ترکش نکرد. اگر پدر، روزا را به خاطر رفتار ناپسندش شرمنده می کرد این احتمال وجود داشت که آنان به یکدیگر بیشتر آسیب برسانند.

وقتی بچه ای با صدای بلند می گوید: «من از برادرم نفرت دارم.» به جای این که بگویید: «تو واقعا چنین منظوری نداری.» یا «نمی خواهم چنین چیزی بشنوم.» بهتر است بگویید: «ظاهرا او بعضی اوقات تو را عصبانی می کند.» به این ترتیب بچه نه از احساساتش شرمنده می شود ونه حس می کند که چیزی که درباره ی برادرش گفته دیدگاه دایمی اوست.

می توانیم بدون سهیم شدن در احساسات فرزندان مان به خشم و رنجش شان توجه کنیم. برای مثال می توانیم به بچه ای که می گوید از خواهرش نفرت دارد بگوییم: «تو واقعا عصبانی به نظر می رسی.» و به بچه ای که مدعی است هرگز با برادرش صحبت نخواهد کرد بگوییم: «این مشاجره عمیقا تو را ناراحت کرده است.» به این طریق ضمن پذیرفتن احساساتش نشان می دهیم که گر چه با سخنانش موافق نیستیم اما به آن گوش می کنیم و برای درک آن کوشش به خرج می دهیم.

وقتی بچه در معرض آسیب جسمانی است، فورا دخالت کنید. گر چه برای احساسات بچه احترام قایلید، اما ناگزیر نیستید رفتار ناهنجارش را بپذیرید. ضربه های مشت و لگد که گاه بین بچه ها رد و بدل می شود باید متوقف گردد. پس در صورت مشاهده ی خشونت جسمانی از هر نوع، اصل عدم دخالت را نادیده گیرید. هیچ چیز برای بچه تحقیر کننده تر از آن نیست که ببیند والدینش به آسیب های جسمانی او در اثر نزاع بی اهمیت اند. بی توجهی والدین نه تنها احساس حقارت را به بچه ای که قربانی تهاجم است تحمیل

می کند، بلکه سبب می شود که بچه مهاجم نیز به خاطر کرده اش نادم و پشیمان و تحقیر شود.

هنگام دخالت، نشان دهید که در حل و فصل مسأله به هر دو اعتماد دارید. ضمن کمک به آنان برای توصیف مسأله، برای یافتن راه حل، در مورد برخوردهای جسمانی سماجت کنید. می توانید بگویید: «می دانم ناراحت و خشمگین هستی. با وجود این برای نشان دادن احساسات خود باید راه دیگری بیابی.«

از احساسات مثبت بین فرزندانتان استفاده کنید. وقتی بچه، خواهر یا برادر مورد علاقه اش را اذیت و سرزنش می کند و مورد حمله اش قرار می دهد و یا هنگامی که از سوی برادر یا خواهری که برایش احترام و اهمیت قایل است مورد بی توجهی قرار می گیرد، عزت نفسش به مخاطره می افتد و آسیب می بیند.

روابط و همبستگی خوب بین فرزندان خانواده تنها در پرتو ارزشمندی نفس و فقدان ترس و اضطراب در دوران کودکی و نوجوانی میسر می شود. بچه هایی که با روحیه ی یکدیگر آشنایند، ریتم و آهنگ اشتیاق یا اضطراب یکدیگر را به خوبی می شناسند، خاطراتشان را تبادل می کنند و یکدیگر را هنگام پیش رفتن در مسیر پرپیچ و خم روابط متقابل خانوادگی یاری می رسانند می توانند فارغ از هرگونه رقابت وهم چشمی، پیوندی محکم بین یکدیگر برقرار سازند.

صحبت کردن با بچه ها درباره ی احساسات خواهر یا برادرشان، آنان را برای ایجاد روابط صمیمی ترغیب می کند. حتی می توان این کار را

از دوران خردسالی آغاز کرد. برای مثال می توان هنگام گریه نوزاد به برادر یا خواهر بزرگترش گفت: «او دارد گریه می کند؛ باید گرسنه باشد؛ با نگاه به تو در فکر است که این بچه ی بزرگ کیست؟» این شیوه ی برخورد می تواند در تمام دوران طفولیت و نوجوانی ادامه یابد. برای مثال «جان دوست دارد سر به سر تو بگذارد، این طور نیست؟ فکر می کنی چرا او دوست دارد با تو شوخی کند؟» این گفت و شنودها با برانگیختن بچه برای توجه به افکار و احساسات برادر یا خواهرش، مراقبت عاطفی او را تقویت می کند. به تجربه دریافته ام که این مراقبت های عاطفی صمیمیت و درک فرزندان خانواده را افزایش می دهد.

خواهران و برادران اغلب عشق و مهمان نوازی را از یکدیگر می آموزند. بخصوص چنانچه در دستیابی به عشق والدین احساس امنیت کنند، می توانند به بهترین شیوه ی ممکن از فواید این روابط سود ببرند. برای حفظ اعتماد بچه ای که در سراشیبی رقابت و هم چشمی قرار گرفته، ضرورت دارد عشقی را به او عرضه کنیم که تنها متعلق به خود اوست. همیشه نمی توان گفت: «همه ی شما مطلوب و برگزیده ی من هستید.«