رفتار و کردار، برخورد و معاشرت، آمد و رفت با دیگران از نظر اسلام باید به گونهاى باشد، که خانواده یا فردى از آن در معرض تهمت قرار نگیرد.
تهمت، بناى آبروى خانواده را ویران، و باعث زحمت و دردسر، و تلخى زندگى مىشود.
ممکن است انسان با برنامهاى، یا کارى، یا شخصى روبرو شود، که از نظر خودش هیچ مانعى نداشته باشد، ولى دیگران که از واقعیت داستان خبر ندارند، و نگاهدار زبان خود از قضاوت بیجا نیستند، به تدریج برنامه را با معناى دیگر در بین اهل محل و مردم رواج دهند، و آنگاه نظر مردم بخصوص همسایگان به انسان نظرى دیگر شود، و به هویت و حیثیت خانواده لطمه جبران ناپذیرى بخورد، و آینده افراد خانواده را با خسارت و زیان روبرو کند. فرض کنید بخواهد وارد یک برنامه اقتصادى، یا معاشرتى، یا رابطى گردد، و یا براى پسرش از محل دختر بگیرد، یا دختر شوهر دهد، ولى آن تهمت، که بیجا هم بوده، اما خود انسان با بىتوجهى به برخورد خود باعث و موجبش گردیده، مانع آن حرکات مثبت گردد.
امام صادق علیهالسلام فرمود: پدرم به من هشدار داد:
یا بنى من یصحب صاحب السوء لا یسلم، و من یدخل مداخل السوء یتهم، و من لا یملک لسانه یندم(1)
پسرم، کسى که با رفیق بد بنشیند سالم نمىماند، و آنکه وارد موارد بد شود تهمت مىخورد، و هر کس زبانش را حفظ نکند پشیمان مىشود.
رسول حق صلى الله علیه و آله و سلم مىفرماید:
اولى الناس بالتهمة من جالس اهل التهمة(2)
شایستهترین مردم به تهمت، کسى است که با اهل تهمت معاشرت مىکند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود:
من وقف نفسه موقف التهمة فلا یلومن من اساء الظن به(2)
کسى که خورد را در جایگاه تهمت قرار مىدهد، سوء ظندار به خود را ملامت نکند.
امام صادق علیهالسلام در روایتى عجیب فرمود:
اتقوا مواضع الریب، و لا یقفن احدکم مع أمه فى الطریق، فانه لیس کل احد یعرفها(3)
از مراکزى که مردم نسبت به شما شک مىکنند و بپرهیزید، و کسى از شما در راه رفت و آمد مردم با مادرش نایستد، زیرا همه نمىدانند خانمى که با او ایستادهاى مادر شماست!
آرى ممکن است جاهل به حقیقت در بین مردم محل پخش کند که فلانى با زنى غریبه بگو و بخند داشت، و معلوم است که آدم درستى نیست، باید مردم نسبت به
او توجه داشته باشند، مبادا که از ناحیهى وى به ناموس دیگران ضربهاى وارد شود!!
مرد خانه، زن خانه، و فرزندان خانواده، جدا واجب است از مواضع تهمت بپرهیزند، و خود را در معرض ریخته شدن آبرو قرار ندهند، که اسلام نسبت به این مسئله سخت گیر است.
1) بحار، ج 72، ص 90.
2) همان مدرک.
3) بحار، ج 72، ص 91.