زهی قرآن پارسی
زهی وحی ناطق پاک
حالتی بود، در محلتی می گذشتم
»آواز چنگ» می شنیدم(1)
»کسی که مباشر این فن (موسیقی) باشد، باید که امین و معتمد و محرم و صالح و متحمل و خوشخوی و متواضع و مسکین و خیر خواه مردم و منبسط و مزاج گیر و راست قول باشد.
اما نمام و بد خواه و بدخوی نباشد و جنگجوی و تندگوی و هزال و حریص و طامع و منصب جوی و متکبر و مدمغ و حسود و حقود نباشد و به غایت معتقد خواندن و گفتن و نواختن خود نباشد و به هر مجلسی که رود، توکل بر کرم حق- سبحانه و تعالی- کند و اگر بدو انعامی نکنند، تند مزاج نشود و اگر انعام کنند و کم باشد، دعای خیر کند و منت دار
شود. . . و خمر نخورد و جهد کند در مجالس فساق نرود، بلکه از چنان مجالسی اجتناب و احتراز کند و مجالسی که در آن خوانین باشند احتراز نماید و اگر به ضرورت اتفاق افتد، در آن مجالس در صف اشتیاق شعر نخواند و در روی عوارت نگاه نکند.«(2)
و اما بعد. . . هنر در والاترین و با شکوه ترین جلوه خود، آن چیزی است که آدمی را به ذکر حق تعالی واداشته و زمینه ی تقرب به درگاه احدیت را فراهم می سازد. موسیقی که یکی از رشته های متعالی هنر است اگر به اهل آن واگذار گردد و این اهلیت با تزکیه دائمی روح و روان همراه باشد به منزله یکی از مؤثرترین و جذاب ترین فعالیت های تربیتی در می آید.
بالعکس، اگر قبل از تزکیه نفوس به ترویج و آموزش آن پرداخته شود چه بسا زمینه ی تباهی و ابتذال روح و روان را فراهم آورد. از این رو، لازم است که در فعالیت های هنری، به ویژه در رشته موسیقی مسأله «اهلیت» را مطابق آنچه که از زبان آن عارف قرن هشتم نقل گردید مطمح نظر قرار دهیم و علاوه بر آن مسأله «موسیقی و تربیت» را از زاویه ای دیگر و با نگاهی تازه به معرض بحث و تبادل نظر بگذاریم.(3)
شایسته است این ابزار هنری برای تحقق بخشی از اهداف تربیتی در برنامه ها و فعالیت های فرهنگی و هنری مورد استفاده قرار گیرد، مشروط بر آنکه «اهلیت«، «صلاحیت» و «سلامت» آن را در اولویت قرار گیرد و حدود و ثغور شرعی آن رعایت گردد.
از طرف دیگر، صوت نیکو و لحن زیبا در قرائت قرآن کریم خود نوعی موسیقی است. به همین سبب است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در اهمیت زیباسازی صوت و لحن دلنشین تأکید فراوان کرده اند، آنجا که فرموده اند: «ان من اجمل الجمال الشعر الحسن و نغمة الصوت الحسن«(4) و در جای دیگر فرموده اند: «لکل شیء حیله و حیلة القرآن الصوت الحسن» و نیز «حسنوا القرآن باصواتکم فان الصوت الحسن یزید القرآن حسناً«.(5)
در تمامی این احادیث، تأکید بر این است که آوای قرآن را با الحان خود نیکو گردانید که صوت زیبا به حسن و لطافت آن می افزاید. عبدالقادر مرانی، موسیقی دان شهیر ایرانی و حافظ قرآن نیز درباره ی علم موسیقی و تحسین صوت جمیل می گوید:(6) «پس محتاج شدیم به معرفت نغمات ملائمه، چون ما مأموریم به قرائت قرآن به صورت حسن و صوت حسن که امری جبلی (فطرت) است.
مر خوش خوانان را و ایمن نیست از تنافر، زیرا که صوت مشتمل است بر حدت و ثقل چنان که ملایم می باشد، متنافر نیز می باشد. پس احتراز از اسباب تنافر واجب باشد و احتراز، بعد از معرفت آن تواند بود.»
برای اینکه بتوان از هنر والای موسیقی در اشکال مختلف و در ابعاد اصیل و معنوی آن برای پالایش روح و روان و شکوفایی خلاقیت و ابداع تفکر بهره جست باید نگاه خود را از آنچه که آدمی را به ابتذال و رسوب
می کشاند فرو بست و به اصوات و الحان و سماع و آوایی که انسان را به تعالی و عروج الهی سوق می دهد گوش فرا داد. موسیقی مانند هر هنر معنوی دیگر (در شکل اصیل و متعالی و مشروع آن) موجب تقرب آدمی به کمال و جمال الهی می شود.
روح آدمی از عالم قدس سرچشمه گرفته است (نفخت فیه من روحی) و توسط طلسمی که راز آن فقط بر حق تعالی مکشوف است با بدن خاکی پیوند یافته و از این پیوند حیات آدمی در این عالم زیرین تحقق پذیرفته است. ولی روح را همواره یادی از ماوای اصلی و وطن اولیه خود باقی است و تمام کوشش های انسان از برای نیل به کمال، حتی اگر آن را به عالم مادیات محدود سازد، از این تذکر سرچشمه می گیرد.
ناله ی سرنا و آواز دهل
چیزکی ماند بداند ناقور کل
پس حکیمان گفته اند این لحن ها
از دوار چرخ بگرفتیم ما
بانگ چرخش های چرخ است اینکه خلق
می سرایندش به طنبورو به حلق
مؤمنان گویند که آثار بهشت
نغز گردانید هر آواز زشت
ما همه اجزای آدم بوده ایم
در بهشت آن لحن ها بشنوده ایم
گرچه بر ما ریخت آب و گل شکی
یادمان آید از آنها اندکی
در عالم قدس، روح، مستمع دایمی موسیقی جاویدان آن عالم بود و از هماهنگی و وزن آن بهره می گرفت و در آن شرکت داشت. در این زندان تن، روح از طریق موسیقی بار دیگر یادآور سرزمین اصلی خود می شود و حتی آن طلسمی که روح را به تن پیوند می دهد از این راه شکسته می شود و برای لحظه ای چند هم شده مرغ روح بال های خود را در
ساحت عالم معنی و فضای ملکوتی که مفرح روح آدمی است گسترده می سازد و به پرواز در می آید و از وجد و سروری که ذاتی این عالم است بهره مند می شود.(7)
امام محمد غزالی نیز در کیمیای سعادت راز دل انگیز سماع و نقش آن در جان و دل آدمی را این گونه بیان کرده است:
»بدان که ایزد متعالی را سری است در دل آدمی. که در آن وی همچنان پوشیده است که آتش در آهن و چنانکه به زخم سنگ بر آهن آن سر آتش آشکار گردد و به صحرا افتد. همچنین سماع آواز خوش و موزون آن گوهر آدمکی را بجنباند و در وی چیزی پدید آرد بی آنکه آدمی را در آن اختیاری باشد و سبب آن مناسبتی که گوهر دل آدمی را با عالم علوی ارواح گوینده هست و عالم علوی حسن و جمال است و اصل جمال آن عالم. چه هر جمال و حسن تناسب که در این عالم محسوس است همه ثمره ی جمال و حسن این عالم است. پس آواز خوش موزون متناسب هر شبهتی دارد از عجایب آن عالم. بدان سبب آگاهی در دل پیدا آید و قوت و شوقی پدید آید که باشد. . .»
همین معنا را به زبانی دیگر فیثاغورث و افلاطون بیان کرده اند: تأثیر موسیقی و نغمات موزون در انسان از آن جهت است که یادگارهای خوش موزون حرکات آسمان را که در عالم ذرء و عالم قبل از تولد می شنیده و به آن معتاد بوده ایم در روح ما برمی انگیزد و به این معنی که قبل از آنکه روح ما از خداوند جدا شود نغمات آسمان می شنیده و به آن مأنوس بوده ایم و موسیقی به واسطه ی آنکه آن یادگارهای گذشته را بیدار می کند ما را به وجد می آورد. و
سعدی نیز در بوستان از سماع گفته است:
نگویم سماع ای برادر چیست
مگر مستمع را بدانم که کیست
گر از برج معنی برد طیر او
فرشته فرو ماند از سیر او
پریشان شود گل به یاد سحر
نه هیزم که نشکافدش جز تبر
جهان پر سماعست و مستی و شور
ولیکن چه بنید در آئینه ی کور
بدین ترتیب، یکی از شیوه های فصیح و بلیغ در هنر تربیت، استفاده بجا و مشروع از الحان خوش، سروده های دلنشین و آهنگ های اصیل عرفانی و معنوی برای ایجاد وجد و شور نشاط باطنی در دل های افسرده و میرنده است تا به واسطه ی
آن، لطافت روح و تناسب عواطف و تعادل روان فزونی گیرد و از این طریق بستر پذیرش پیام در دل ریشه دواند. باشد که این هنر با همه ی ظرایف و لطایف و حدود و ثغور آن بیش از پیش در امر تربیت به کار گرفته شود.(8)
1) شمس تبریزی، خط سوم، ص 73.
2) مقاصد الالحان، به اهتمام تقی بینش، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ص 141-140.
3) ر. ک؛ تربیت موسیقایی، عبدالعظیم کریمی، انتشارات عابد.
4) بحار الانوار، جلد 89، ص 10، 191، عیون اخبار الرضا، جلد 2، ص 68.
5) وسایل الشیعه، جلد 4، ص 859 و نیز بنگرید به مقاله ی موسیقی در اسلام، تألیف اکبر ایرانی در فصلنامه ارغنون شماره 28، بهار 1374، ص 409.
6) جامع الالحان، مؤسسه ی مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1366، به نقل از همان منبع.
7) ر. ک. فصلنامه هنر، شماره 26، پاییز 73، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
8) زیرا «وزن» و «سازواری» به اعماق روح نفوذ می کند و در آن قوی ترین تأثیر را دارد و تربیت اگر خوب باشد توازن و لطف و زیبایی به بار می آورد و اگر بد باشد خلاف آن است. ارسطو درباره ی نقش موسیقی در تربیت منش جوانان می گوید: چنین می نماید که در وجود ما انس و الفتی با ایقاعات و اوزان وجود دارد. حتی در نغمه ی محض محاکات منش دیده می شود چه جان های ما با شنیدن قطعات موسیقی دستخوش دگرگونی می شوند، لذا این تأثیر دگرگون ساز موسیقی در شخصیت انسانی باید سهم خود را در تربیت اخلاقی ادا کند. بدین سان، بنای تعلیم و تربیت در یونان باستان بر سه رکن استوار بود. 1. «ورزش» برای توازن و هماهنگی حرکات تن و پرورش جسم، 2. «موسیقی» برای برانگیختن هیجانات و عواطف جهت تعدیل و توازن روح و روان، و 3. «شعر» برای تربیت فکر و لطافت اندیشه. از این رو مقاصد تعلیم موسیقیی هم جنبه ی زیبا شناسی داشت و هم جنبه ی اجتماعی و اخلاقی. (به نقل از کتاب آموزش و پروش کهن و نوین، تألیف کاستل، ترجمه ی میهن میدانی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، سال 1364(.