اطلاعات تجربی حامی این نظریه است که بازدید کنندگان زمان اندکی را صرف بازدید از نمایشگاه های تک موضوعی می کنند (غالبا زمانی حدود چند ثانیه و به ندرت حدود یک دقیقه(؛ افراد به ندرت زیرنویس هایی کنار اشیا را می خوانند؛ معمولا در مقابل کمتر از نیمی از اشیا توقف می کنند؛ و به نظر می رسد در نمایشگاه های تعاملی، به جای خواندن دستورالعمل ها بیشتر از روش های آزمون و خطا استفاده می کنند؛ بچه ها بیشتر از بزرگترها مایل به شرکت در نمایشگاه های تعاملی هستند، و توجه بازدید کننده حدودا نیم ساعت پس از ورود به نمایشگاه به شدت کاهش می یابد.
مطالعات انجام شده به کرات نشان داده اند که زمان حضور بازدید کنندگان در نمایشگاه های تک موضوعی و یا بازدید از اشیای موزه به شکل به سزایی قابل افزایش است. زمانی را که بازدید کننده صرف بازدیدش می کند، بارها به اندازه ی دو برابر یا بیشتر افزایش یافته است؛ یعنی هم، زمانی که در هر درصد از بازدید کنندگان صرف بازدید از هر شئی می کند و هم، میانگین زمانی که فرد در بازدید و تعامل با اشیا سپری می کند. شاید موضوع کمتر تعجب برانگیز، پی بردن به این نکته است که بودن زیرنویس های اشیا در مقایسه با نبودن آن ها تأثیر
بسیاری در جلب توجه بازدید کننده دارد. برون و میلر(1) در سال 1980 در تحقیقاتشان گزارش کردند که تشخیص دمای دو ظرف فلزی از طریق لمس آن ها، با نصب زیرنویس هایی در کنار این دو شئی از شش درصد به هشتاد و هفت درصد افزایش یافت. ارتقای امکان دست یابی فیزیکی و ذهنی به محتوای شئی و یا موضوع مورد نظر، زمان بازدید افراد از نمایشگاه را دو برابر می کند؛ که این دست یابی با نصب زیرنویس ها، تصاویر و یا پخش صدای حیوانات در موزه های حیات وحش امکان پذیر خواهد بود. پیرت(2) در سال 1984 با ارائه ی پرسش نامه هایی به بازدید کنندگان و نظرسنجی از آن ها، زمان بازدید و میزان دانش کسب شده به وسیله ی بازدید کنندگان را به طور محسوسی دو برابر نمود؛ بتیگود و برخی دیگر در سال 1987 رشد بسیار قابل ملاحظه تری را نشان دادند که از طریق تغییر جایگاه اشیا، موضوع و سبک و سیاق نمایشگاه و اندازه ی زیرنویس ها به دست آمده بود.
1) Borun & Miller.
2) peart.