[ابعاد و دیدگاهها:
مبانی و اصول شکل گیری تحول اخلاقی
روان تحلیل گری فروید: احساسات، عواطف و انفعالات (وجدان و احسان گناه)
شناختی نگری پیاژه: تحولات شناختی و عقلانی
رفتاری نگری واتسون و نو رفتاری نگری باندورا: تأثیر الگوها و محرکها وموقعیت های اجتماعی
—-
مکانیزم اکتساب اخلاق
روان تحلیل گری فروید: درون سازی معیارهای اخلاقی والدین و بزرگسالان بر اساس تحول فرامن
شناختی نگری پیاژه: پیشرفت مرحله به مرحله بر اساس تحول شناختی با تعامل عوامل برونی
رفتاری نگری واتسون و نو رفتاری نگری باندورا: پیروی از الگوها و شرطی شدن نسبت به تقویت های بیرونی
—-
سن اکتساب اخلاق
روان تحلیل گری فروید: تا پنج، شش سالگی با تشکیل فرامن اخلاق درونی می شود
شناختی نگری پیاژه: به صورت فرایندی منظم وپیوسته که تا بزرگسالی ادامه دارد (امکان تثبیت در یک مرحله یا برگشت به مرحله قبل وجود دارد.)
رفتاری نگری واتسون و نو رفتاری نگری باندورا: یادگیری وتأثیر پذیری درتمام طول زندگی فرد ادامه می یابد. (تفاوتهای فردی زیادی به چشم می خورد.)
—-
نقش طبیعت (فطرت وارث) و محیط (فرهنگ) در رشد اخلاقی
روان تحلیل گری فروید: کودک ذاتا غیر اخلاقی است. لذا اخلاق بر اساس تحول عناصر شخصیت (نهاد، من وفرامن) شکل می گیرد.
شناختی نگری پیاژه: وراثت از طریق برنامه ریزی ژنتیکی اصل توالی مراحل را تعیین می کند و محیط تسریع یا تأخیر دستیابی به مراحل را مشخص می سازد.
رفتاری نگری واتسون و نو رفتاری نگری باندورا: محیط عامل تعیین کنند و شکل دهنده است و اخلاق امری اکتسابی است.
—-
نسبی بودن یا مطلق بودن اخلاق
روان تحلیل گری فروید: اخلاق بر اساس تنوع و تفاوت فرهنگها و جوامع نسبی است در عین حالی که این نسبی بودن در چارچوب مراحل تحول روانی جنسی در سطوح جهان شمول انجام می گیرد.
شناختی نگری پیاژه: اخلاق ومراحل تحول آن از نظر توالی ترتیب مراحل جهانی است و تابع ساخت های هوش است.
رفتاری نگری واتسون و نو رفتاری نگری باندورا: اخلاق تابعی از فرهنگها وهنجارهای هر جامعه بوده وا مری نسبی است.
—-
نقش بزرگسالان و همسالان در تحول اخلاقی
روان تحلیل گری فروید: پدر ومادر مهمترین عامل در تشکیل وجدان اخلاقی کودک هستند.
شناختی نگری پیاژه: گروه همسالانی که در یک مرحله اخلاقی بالاتر از فرد قرار دارند، بیشترین سهم را در تغییر تراز تحول اخلاقی کودک ایفا می کنند.
رفتاری نگری واتسون و نو رفتاری نگری باندورا: بزرگسالان وهمسالانی که می توانند فرد را تشویق و تنبیه کنند و یا افرادی که دارای شأن و منزلت اقتداری نزدکودک هستند و به عنوان الگوی مرجع تلقی شده است.
—-
نوع آموزش اخلاق
روان تحلیل گری فروید: آموزش، تأثیر تعیین کننده، ندارد. اما نقش فرامن والدین در وجدان اخلاقی کودک مؤثر است.
شناختی نگری پیاژه: معلم یا مربی باید برای ارتقاء تحول اخلاقی کودک شرایط و زمینه های لازم را فراهم کند؛ یعنی ایجاد تعارض در سازمان ذهنی کودک و قرار دادن او در برابر بحرانها و محذورات اخلاقی.
رفتاری نگری واتسون و نو رفتاری نگری باندورا: معلم یا مربی بایدویژگیهای یک سرمشق یا الگوی مقبول را داشته باشد و رفتار خوب را تشویق کند.
—-
پشتوانه های فلسفی هر دیدگاه در قرون گذشته
روان تحلیل گری فروید: هابز: گناه اولیه؛ انسان گرگ انسان است
شناختی نگری پیاژه: ژآن ژآک روسو: طینت پاک؛ انسان ذاتا خوب است.
رفتاری نگری واتسون و نو رفتاری نگری باندورا: جان لاک: لوح سفید، انسان نه خوب است و نه بد.
—-
نوع رویکرد به پدید آیی اخلاق
روان تحلیل گری فروید: پیش ساخته نگری performism
شناختی نگری پیاژه: بنا شدنی نگری constractionism
رفتاری نگری واتسون و نو رفتاری نگری باندورا: غایت نگری- Finalism همخوانی نگری Associationism]