جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تنیدگی (استرس) ناشی از فقدان

زمان مطالعه: 3 دقیقه

اصطلاح «استرس«(1) (تنیدگی یا فشار روانی) تعاریف متعددی

دارد. (لازاروس(2) و فولکمن(3) هزار و نهصد و هشتاد و چهار) بر این باورند که تنش های روانی روند عادی زندگی را بر هم می زند. اما آنچه همگان بر آن توافق کلی دارند این است که فشار روانی از یک محرک ناخوشایند و تنش زا ناشی می شود. این محرک دارای نیرویی برای تغییر در سازگاری است و این نیرو یک «حالت درونی«(4) است که می تواند معلول تقاضای فیزیکی بر بدن، شرایط بیماری، فشار خون بالا و مانند آن. . . یا معلول موقعیت های محیطی و اجتماعی باشد که بالقوه مضر، غیرقابل مهار یا فراتر از منابع قدرت ما برای «کنار آمدن«(5) است. هنگامی که تنیدگی توسط رویدادهای تنش زا ایجاد شد، بازتاب درونی آن می تواند به پاسخ های متفاوتی منجر شود: از یک سو می تواند موجب اختلالات روان شناختی نظیر اضطراب، درماندگی، افسردگی، بی قراری و احساس کلی ناتوانی در مواجهه با جهان پیرامون شود و از سوی دیگر، همین حالت درونی می تواند منجر به برخی واکنش های جسمانی شود.

در جامعه ی معاصر، تنیدگی به معضل بزرگی تبدیل شده است (آلن(6) هزار و نهصد و هشتاد و سه(، به طوری که حدود 75 درصد بیماری های جسمانی ریشه در عوامل تنش زا دارند. برای مثال، در اغلب موارد، تنش روانی عامل مهمی در ایجاد یا تقویت بیماری قلبی و سرطان است که هر دو از علل اصلی مرگ و میر به حساب می آیند. پایکیل(7) (هزار و نهصد و هفتاد و هشت) گزارش کرده است که در زمان رخداد حوادث تنش زا، خطر خودکشی طی 6

ماه به 6 برابر، افسردگی 2 تا 5 برابر و اسکیزوفرنی 2 تا 3 برابر افزایش می یابد.

اگرچه ما بیشتر اوقات واژه ی تنیدگی را در مورد بزرگسالان به کار می بریم، اما نتایج تحقیقات روان شناسی تحولی حاکی از آن است که بسیاری از بیماری های شایع در بین کودکان و نوجوانان نیز به خاطر رویدادهای تنش زا، به ویژه عدم واکنش سازگاری ناشی از رویدادهای تنش زا در دوران سنی پایین تر بوده است (آنتونی(8) هزار و نهصد و هفتاد و چهار، آنلونوسکی(9) (هزار و نهصد و هفتاد و نه، کلهو(10) و آدامز(11) هزار و نهصد و هفتاد و چهار، گرامزی(12) هزار و نهصد و هفتاد و شش و هزار و نهصد و هشتاد و یک، لازاروس 1966، موس(13) هزار و نهصد و هفتاد و شش، راتر(14) هزار و نهصد و هفتاد و هشت، ورنر و اسمیت(15) هزار و نهصد و هشتاد و دو(. به علاوه، طبق یافته های پایکیل (1978(، اکثر حوادثی که بیماری روانی را در پی دارند، نتیجه ی عدم واکنش مناسب در برابر حوادث بحرانی نظیر مرگ نزدیکان، محرومیت ها، طردشدگی و دیگر مشکلات روزمره ی زندگی هستند.

حوادث و رویدادهای تنش زای دوران کودکی نظیر از دست دادن والدین،(16) طلاق والدین،(17) اطلاع از بیماری صعب العلاج والدین، از هم پاشیدگی ساختار خانواده، بیمارستان زدگی،(18) تعارضات والدین در روش های تربیتی، محرومیت مادری،(19) عفونت های مزمن، تولد خواهر یا برادر کوچک تر،(20) نواقص جسمانی، اعمال جراحی و. . . از

جمله عواملی هستند که برای سازگار شدن و کنار آمدن با هر یک از آنها به مهارت های خاصی نیاز است. در صورت شکست در هر یک از این موارد، باید در انتظار آسیب های عاطفی و روانی پایداری باشیم. در اینجا باید تأکید کنیم که عناصر اساسی در بررسی رویدادهای تنش زای دوران کودکی در دو مفهوم «کنار آمدن«(5) و «تحول«(21) یا «رشد» متمرکز می شود. این دو مفهوم بر موضوعاتی دلالت می کند که نتایج حاصل از آنها در روان شناسی مرضی، بالینی و تحولی استفاده شده است.

پدیده تنیدگی ناشی از فقدان و مرگ عزیزان در کودک نسبت به بزرگسال از پیچیدگی و ظرافت خاصی برخوردار است؛ زیرا کودک موجودی در حال تحول است و در سازماندهی ساخت های شناختی و کنشی خود، پویا، و در شکل دهی رفتاری خویش منعطف است. بسیاری از عوامل فشار و بحران هایی که در گستره زندگی کودک و نوجوان مشاهده می شوند به معنای تغییر سطح سازش و در حکم نیازهای روان زادی مربوط به مراحل یا دوره های تحول اند. بنابراین، اگر مفهوم تنیدگی در دنیای بزرگسال مشکل است، مشخص کردن این مفهوم در جریان تحول بسی مشکل تر خواهد بود و دشوارتر از هر دوی اینها، چگونگی مواجهه یا کنار آمدن کودک با فشارها به تناسب دوره های تحول خویش است.


1) Stress.

2) Lazarus.

3) Flkman.

4) Internal state.

5) Coping.

6) Allen.

7) Paykel.

8) Anthony.

9) Anlonovsky.

10) Coelho.

11) Adams.

12) Gramezy.

13) Moss.

14) Rutter.

15) Werner and Smith.

16) Parental Loss.

17) Divorce.

18) Hospitalization.

19) Mothernal Deprivate.

20) Birth Sibbling.

21) Development.