جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تقسیم بندی نمادها و نشانه ها

زمان مطالعه: 4 دقیقه

در اینجا برای آن که ذهن مخاطبان نسبت به مفهوم نماد در دوران معاصر فراتر از الگوهای جاری و رایج گشوده شود به طرح دیدگاهها و

رویکردهای نشانه شناسی از منظر دانشمندان و صاحب نظران این رشته می پردازیم که از مقاله «نشانه شناسی چند بعدی و هنر» به عاریت گرفته شده است. در این مقاله آمده است:

درباره ی نشانه و نشانه شناسی، در زمینه های مختلف و بسیار بحث شده است. پیرس انواع نشانه را شمایل و نمایه و نماد برشمرده و مثلث نشانه را مرکب از سه جزء صورت و فحوا و شئی دانسته است؛ دانیل چاندلر نسخه ی دیگری از «ثلث نشانه شناختی» را، به نقل از وینفرید انت، با عناوین بردار یا محمل نشانه و معنی و مصداق عرضه کرده است؛ آگدن و ریچاردز نشانه را به مثلثی معنایی تعبیر کرده اند که شامل تصور ذهنی و مصداق و نماد است؛ الگوی معنایی فرگه، شامل مصداق و نشانه و معنا و تصور، چهار ضلعی است؛ سوسور رابطه دو بعدی نشانه ی زبانی و رابطه دال (صورت یا تصویر ذهنی) و مدلول (معنی یا مفهوم) را طرح کرده است؛ طرح چها بعدی کریستین متز، نظریه پرداز فیلم، مدلول (سطح محتوا) و دال (سطح بیان) را در بر می گیرد. مدلول جوهر و صورت محتوا را در بر دارد و دال جوهر و صورت بیان را؛ گونتر کرس و تئووان لیوون براساس سه فرانقش اساسی مایکل هلیدی – فرانقش اندیشگانی و بینافردی و متنی – نشانه را توصیف می کنند؛ مربع یا دستگاه متناظر نشانه یا، به عبارتی، مربع نشانه شناختی گریما از چهار جزء تشکیل می شود. گفته و نفی گفته، متقابل گفته و نفی متقابل گفته به این ترتیب معنای هر نشانه در نظامی تقابلی مشخص می شود؛ مثلا، ساختار بنیادی دلالت در مدخل واژگانی «زیبا» در دستگاهی چهار عضوی (زیبا / زشت، نازیبا / نازشت) عمل می کند.

در آثار پست مدرن، برخلاف طرح سوسور، امکان جدایی دال از مدلول وجود دارد. لاکان از «سریدن پیوسته ی مدلول به زیر دال» سخن می گوید؛ دریدا به بازی آزادانه ی دالها اشاره می کند و اینکه دالها سخت به

مدلولهایشان نچسبیده اند و در ارجاع نامتناهی دال به مدلول، به فراتر از خودشان، به دیگر دالها، اشاره می کنند؛ افرادی چون پولارد و سگ نیز نشانه ی واژگانی سوسوری را تا حد نشانه ی جمله ای و متنی و حتی فراتر از آن گسترش داده اند. علاوه بر این، نشانه شناسی تنها در ارتباط با زبان مطرح نیست؛ بلکه می توان آن را براساس الگوی کریستال مطابق نمودار زیر تقسیم بندی کرد.(1)

نشانه شناسی(1)

1. شنیداری – گویایی:

. گفتار

. واکنشهای صوتی

. جلوه های موسیقایی

. ویژگیهای صدا

2. دیداری:

. زبانهای اشاره (نشانه ای)

. نوشتار رمزگانها (Codes)

. اطوارشناسی (Kinetics)

3. بساوایی:

. زبان نابینایان

. رمزها

. فضاسازی (Proxemic)

4. بویایی

5. چشایی

تقسیم بندی دیگری در کتاب «از نشانه های تصویری تا متن» اثر بابک احمدی آمده است که پس از طرح انواع دیدگاهها معتقد است در میان انواع دسته بندی از نمادها و نشانه ها که تاکنون ارائه شده است به نظر می رسد، نشانه شناسان «کارکرد گرا» از جمله آندر مارتینه، ژان مارتینه، ژرژ مونن، لویی پرتیو و به ویژه اریک بویی سانس، تقسیم بندی تازه ای برای دسته بندی انواع «نمادها» پیشنهاد کرده اند که در حکم تکامل دسته بندی های دیگر است. آنان چهار دسته از واحدهای نشانه ای را از یکدیگر جدا دانسته اند:

1. نمایه های طبیعی

2. شمایل

3. نماد

4. نشانه

در «نمایه های طبیعی«، هیچ قراردادی رابطه ی میان دال و مدلول را تعیین نمی کند اما میان این دو نسبت زمانی و مکانی وجود دارد. هردو بیانگر یک واقعیت بوده و مستقل از هرگونه نیت و خواست ذهنی وجود دارند. نظیر مثال مشهور «دود» که دلالت بر وجود «آتش» دارد.

در «شمایل» قراردادی رابطه ی دال و مدلول را تعیین نمی کند. اما میان این دو نسبت زمانی و مکانی نیز همچون نسبتی ضروری وجود ندارد، این دو بیانگر یک واقعیت نیستند و می توانند مستقل از هرگونه نسبت باشند. اما به همین شکل می توانند وابسته به نیتی هم باشند همچون مثال نسبت عکس از فردی با خود آن فرد.

»نماد» به گونه ای ضروری نیت مند است. همچون شکلی که تا حدودی همانند هواپیماست که با علامتی کنار جاده به نشانه ی جاده ای که به فرودگاه می رسد مشخص شده است.

از آنچه درباره ی تقسیم بندی نمادها و نشانه ها گفته شد نتیجه می گیریم که جلوه ها، الگوها، مراحل، ابعاد و انواع نشانه ها و نمادها به تناسب تحولات زمانی، مکانی، تاریخی، اجتماعی و فرهنگی می تواند معانی متنوعی بخود بگیرد. قرائت های مختلف از نماد و نشانه ناظر بر

گستردگی، جامعیت و ژرفای این زبان در فرهنگ بشری دارد. زبانی که فراتر از قالب ها، قراردادها و ساختارهای اجتماعی بوده اما برخاسته از عمیق ترین لایه های فطرت آدمی برای درک حقیقت و زیبایی است. از این رو می توان گفت: حقایق و وقایع بی شماری که در ماوراء درک بشری قرار دارد او را واداشته تا برای ابراز اندیشه ها و مفاهیمی که بیان، فهم و توصیف کلامی آنها مشکل بوده است نظام هایی از علائم گوناگون ابداع کند و به همین دلیل پاره ای از روان تحلیل گران از جمله کارل گوستاویونگ(2) معتقد است «واژه یا تصویر زمانی یک نماد است که متضمن چیزی در ماورای معنای آشکار و مستقیم خود باشد. نماد دارای جنبه ای وسیع تر و «ناخودآگاه» است که هرگز نمی توان به طور دقیق آن را تعریف و یا به طور کامل آن را توصیف کرد«.

بدیهی است که ما نیز در پی آن نیستیم که بتوانیم آن را تعریف و یا توصیف کنیم. چرا که وقتی ذهن به پویش نماد می پردازد با اندیشه هایی برخورد می کند که در ماوراء قابلیت های منطقی و عقلانی آن قرار دارد. اندکی تأمل و در خود فرو رفتن، ما را به گفته «برونر مورنای«، می رساند آنجا که می گوید: «فرد آنچه را می بیند که می تواند بشنود، لمس کند و بچشد«. اما قابلیت های دیداری و شنیداری و تمام آگاهی هایی که از طریق قوای لامسه و چشایی می تواند برای او حاصل شود وابسته به تعداد و کیفیت قوای احساسی اوست و همچنین این معنی ما را کمک می کند تا در چرخه ی تعلیم و تربیت ضمن ملحوظ کردن موقعیت فرهنگی و اجتماعی، مراحل رشد روانی و نیازهای عاطفی و علمی مخاطبان، این ظرفیت ها را به تناسب اهداف و انتظارات تربیتی مطمح نظر قرار دهیم تا پیام ها و محرک ها و نشانه های ارائه شده در فضای ذهنی و عاطفی گیرنده معنی دار شود.


1) به نقل از مقاله نشانه شناسی چند بعدی و هنر، نوشته فرهاد ساسانی، نشریه خیال، شماره ی 6، تابستان 82، صص 90 و 91.

2) روان تحلیل گر و روان شناس سوئیسی (1961 – 1875) و مؤسس مکتب روان شناسی تحلیلی که شاخه ای از روان تحلیل گری فرویدی است.