جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تعیین مرز

زمان مطالعه: 4 دقیقه

یک بار مادری از من پرسید: «چرا کاری که هزاران سال گذشتگان ما انجام می دادند به یکباره به کاری نامطلوب تبدیل شده است؟» او به دوران گذشته اشاره داشت که همه اهالی خانواده در یک اطاق و در کنار هم می خوابیدند.

من در پاسخ به او گفتم: «به سه دلیل. اول این که اگر فکر کنیم که هر کاری که در دوران قدیم رواج داشته، کار خوبی بوده است، فکر نادرستی است.

به طور مثال آدمخواری یا قربانی کردن دختران در پای بت ها را به یاد بیاورید. دوم این که در گذشته خوابیدن در یک اطاق با هدف حمایت از یکدیگر به ویژه کودکان در قبال تهدیدات شبانه انجام می گرفت، که این کار در زمان مدرن امروزی ضرورت ندارد. سوم این که در همان دوران گذشته هرگاه والدین می توانستند اطاق خواب گرم و نرم دیگری فراهم کنند، فرزندان شان را از خود جدا می کردند.

خانم مزبور دوباره پرسید: «آخر جدا کردن فرزندان از والدین چه فایده ای دارد؟«

و من در پاسخ به او گفتم: «تعیین مرز.«

یک بار یکی از همکارانم در مورد مشکل یک دختر هفت ساله که تنها فرزند خانواده بود صحبت می کرد. معلم این دختر به والدین او شکایت کرده بود که دخترشان به جای درس خواندن بازیگوشی می کند و نظم کلاس را به هم می زند و هر وقت که مورد توبیخ قرار می گیرد، اظهار می کند که خطایی مرتکب نشده است. والدین او تمام کوشش خود را در جهت اصلاح دخترشان به کار برده بودند. به طور مثال برخی فعالیت های دلخواهش را از او سلب کرده بودند، او را در اطاق خودش حبس کرده بودند، و حتی یک بار او را مورد تنبیه بدنی قرار داده بودند. همچنین هر روز که دخترشان در مدرسه رفتار خوبی از خود نشان داده بود، به او پاداش داده بودند. اما هیچ کدام از روش های فوق مؤثر واقع نشده بود. در حقیقت به نظر می رسید که او از تنبیه خود لذت می برد و دادن پاداش نیز شرایط را وخیم تر می کرد.

والدین او اظهار می کردند که در خانه هیچ مشکلی با او ندارند. همکار من واقعاً سردرگم شده بود. بالاخره در طی جلسه ای که با والدین دختر داشت به آنها گفت که این آخرین جلسه مشاوره است و متأسفانه هنوز نفهمیده است که علت مشکل چیست و طریقه درمان آن کدام است. در این لحظه ناگهان پدر عنوان کرد شاید تنها مشکلی که با دختر خود دارند، این باشد که در اطاق

خودش نمی خوابد. او کنار مادرش می خوابید و پدر نیز جدا از آنها در تخت دیگری به خواب می رفت. اکنون معما حل شده بود. در نهایت مشخص شد که مشکل دختر در اطاعت از قوانین مدرسه ناشی از این بود که هیچ گاه در خانه او را از انجام کاری منع نکرده بودند. در واقع والدینش هیچ فرمانی به او نداده بودند و او نیز هیچ مقاومتی از خود نشان نداده بود. مدرسه تنها جایی بود که از او می خواستند قوانین و فرمان های لازم را رعایت کند و او نیز هیچ فردی را به عنوان رئیس و فرمانده به رسمیت نمی شناخت.

اجازه دهید در اینجا به موضوع تعیین مرز برای کودکان بپردازیم. تعیین مرز نقش مهمی در تثبیت جایگاه والدین به عنوان مرکز قدرت دارد. رئیسی که با زیردستان به شوخی و بگو و بخند می پردازد، هیچ گاه نمی تواند در مواقع لازم قدرت خود را به طور مؤثر روی آنها اعمال کند. مرز میان آنها موجب می شود که مرئوس از رئیس اطاعت کند. هنگامی که مرزی وجود نداشته باشد، احترامی نیز وجود نخواهد داشت.

همچنان که دیدیم این دختر وارد حریم زناشویی والدین خود شده بود. در واقع او احترامی واقعی برای والدین خود قایل نبود و آنها را مستخدمین خود می پنداشت. از آنجایی که کودکان احترام به مراجع قدرت را در ابتدا از احترام به والدین می آموزند، این دختر احترامی برای معلم خود قایل نمی شد و با وجود این که معلم به اصرار از او می خواست که قوانین مدرسه را رعایت کند، قادر نبود او را تحت کنترل خود درآورد. بنابراین اگرچه والدین دختر اظهار می کردند که با دختر خود مشکلی ندارند، اما دخترشان در مدرسه مشکلات بسیاری را به بار آورده بود. هیچ تعجب آور نبود که معلم به این والدین توصیه کرده بود که در مورد ابتلای دخترشان به اختلال بی اعتنایی مقابله ای با همکار من مشاوره کنند.

به نظر می رسد که امروزه والدین گمان می کنند که هرگونه مشکلات رفتاری فرزندان خود را می توانند با استفاده از شیوه های درست تربیتی

برطرف سازند و اگر چنین نشد به طور حتم فرزندان شان به یکی از اختلالات ویژه کودکان دچار شده است. اما حقیقت این است که اعمال شیوه تربیتی نیاز به وجود یک پیش زمینه دارد که ویژگی بارز آن مرزبندی میان والدین و فرزند است. هنگامی که کودک در اطاق والدین خود می خوابد، باید دانست که این مرزبندی وجود ندارد.

من تأکید زیادی روی مرزبندی میان پیوند میان همسران و فرزند دارم. البته طبیعی است که تعیین مرز در دو سال اول زندگی یک کودک، ضروری به نظر نمی رسد، اما پس از سنین دو تا سه سالگی، می توان اقدام به مرزبندی کرد. پس از آن دیگر کودک اجازه ندارد بدون در زدن و کسب اجازه از والدین وارد اطاق خواب آنها شود. هیچ دلیلی وجود ندارد که گمان کنیم این گونه مرزبندی ها سطح محبت میان والدین و فرزند را کاهش می دهد. بلکه برعکس موجب خلق لحظات صمیمانه تری در روابط میان آنها می شود. من مشکلی نمی بینم که صبح، فرزندان اجازه داشته باشند که نیم ساعت قبل از بیداری والدین؛ به اطاق آنها وارد شده و در بغل آنها بخوابند. و البته نیازی به گفتن نیست که فرزندان در ایام بیماری که نیاز به مراقبت مداوم دارند، می توانند در کنار والدین خود بخوابند.