». . . استادی که می خواهد صناعت بیاموزد، باید بداند که هر صنعتی را نمی توان به هر شاگردی تعلیم کرد، بلکه هر کدام از شاگردان ذوق و شایستگی آموختن و فراگرفتن صناعت مخصوصی را دارد. باید به هرکس مناسب ذوق و استعدادش صناعت آموخت و گرنه تعلیم و تربیت نتیجه ی مطلوب نمی دهد. . .
. . . پس بنابراین استاد پیش از شروع به تعلیم، باید طبع و قریحه ی شاگردش را بسنجد و هوشش را بیاموزد. سپس مناسب ذوق و استعدادش برای وی از هنرها و صنایع انتخاب کند و پس از آنکه یکی از هنرها و صناعات را برای شاگرد برگزیند از اندازه ی میل و رغبت شاگردش نسبت به آن اطلاع حاصل کند و نیز بداند که آیا در آن رشته، سابقه ی دانشی دارد یا به کلی بی اطلاع و بی سابقه است و آیا ابزار و آلات کارش با او سازگار است یا نه، و آنگاه عزم خود را جزم کند. چه این ترتیب با اصول حزم موافق تر و از تضییع وقت شاگرد دورتر می باشد«.(1)
و اما بعد. . . رأی بوعلی سینا در باب تربیت مبتنی بر ظرفیت و رغبت کودک به درستی با آنچه که امروز، در روان شناسی تربیتی مطرح است مطابقت دارد. توصیه ی حکیمانه ابن سینا راهگشای گره های کور تعلیم و تربیت در تشخیص درست استعدادها و شناخت رغبت های واقعی دانش آموزان در فرآیند هدایت تحصیلی است.
آنچه که باید توسط برنامه ریزان درسی و معلمین مدارس مورد توجه قرار گیرد برقراری تناسب بین محتوای آموزشی از یکسو و رغبت و قابلیت دانش آموز از سوی دیگر است. برنامه ای که ناظر به مراعات طبیعت کودک و راهنمایی او به صنعت، تشخیص درست استعداد و اندازه گیری معتبر هوش و شناخت توانمندی کودک در مراحل مختلف رشد است. روان شناسان و صاحب نظران تعلیم و تربیت بر این باورند که یادگیری هیچگاه پایدار نمی گردد مگر آنکه با میل و رغبت دانش آموز همراه شود.
بر این اساس است که «گلاپارد«(2) می گوید پیش از آنکه به ارضاء کنجکاوی دانش آموزان همت گمارید باید به تحریک کنجکاوی آنها دامن زد.
همه ی هنر معلم در همین است که ذهن دانش آموزان را در حال «سائق شناختی» نگه دارد تا آنان با میل و رغبت خود انگیخته به دنبال چیزی برگردند که با طبیعت و استعدادهای آنها همخوانی دارد. در چنین نظامی است که می توان تربیت را «درونی» کرد و هدایت تحصیلی و شغلی را در شکل طبیعی و واقعی آن اجرا نمود.
1) تدبیر منزل، حسین بن عبدالله ابن سینا، ترجمه و نگارش محمد نجفی زنجانی، انتشارات ابن سینا، تهران 1319، ص 47 و 48.
2) »محرک تعلیم و تربیت باید نه ترس از تنبیه و نه حتی اشتیاق به پاداش، بلکه «رغبت» باشد. رغبت عمیق نسبت به چیزی که پای درک یا اجزای آن در میان است«. کلاپارد؛ به نقل از کتاب مربیان بزرگ، ژان شاتو، صفحه ی 289.