زمان مطالعه: < 1 دقیقه
»حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطرست یا دزد به یکبار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد، اما هنر سرچشمه زاینده است و دولت پاینده و گر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولتست هر جا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی هنرلقمه چیند و سختی بیند«(1)
1) گلستان، باب هفتم.