جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تربیت غیرارادی

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

آسیب‌دیگری که تعلیم و تربیت کنونی را به سوی نابه‌سامانی سوق داده است، ناموزونی میان سهم ارادی تربیت با سهم عاطفی و انگیزشی آن است، زیرا این امر تا کنون در عمل نشان داده نشده است که از طریق تربیت آگاهانه‌ی اراده می‌توان به یک اخلاق بهتر نایل شد، بلکه به عکس، موفقیت‌هایی در زمینه‌ی فساد اخلاقی آگاهانه مشاهده گردیده است. در این‌جا منظور، «نتایجِ» به اصطلاح تعلیم و تربیت رسمی، تحمیلی و تصنعی است که از طریق تربیت مبتنی بر

پاداش، تنبیه و عادت، در مدارس حاکم است و انگیزه‌های درونی و شکل‌گیری طبیعی شخصیت کودک را قربانی دست‌کاری‌های محیطی و مشوق‌های عاریه‌ای کرده است. همین مسئله موجب شده است تا تربیت درونی به ریاکاری اخلاقی منجر شود و جوانان به لحاظ اخلاقی ویران شوند و عقل به یک اندام ساده و تکنیکی تبدیل گردد، زیرا قلب کردن شخصیت و تحقیر آن آسان، اما پرورش و ساختن آن دشوار است. بنابراین هرچند هم که برخی از روش‌های تربیت اراده حساب شده و به لحاظ روان شناسی کامل باشند، ولی باز ابزارهای مؤثری برای تربیت اخلاقی به شمار نمی‌روند.

البته تصور می‌شود که عقل، فی‌ذاته نسبت به اراده از اصالت بیشتری برخوردار است، زیرا فعالیت آن غیر مادی‌تر و فراگیرتر است، اما آن‌چه به چیرها و اشیا، که فعالیتهای آدمی معطوف به آن است، مربوط می‌شود، این اعتقاد را تقویت می‌کند که خواستار نیکی بودن و آن را دوست داشتن بهتر از این است که آن صرفاً شناخته شود. علاوه بر این، انسان به واسطه‌ی اراده‌ی خود، چنان‌چه این اراده نیک باشد، نیک و درست‌کار می‌شود و نه به‌واسطه‌ی عقلش؛ هر چند هم که بسیار تکامل‌یافته باشد.